معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
باری تو بهل کام خود و نور خرد گیر
کاین کام تو را زود به ناکام رساند

اشکاری شه باش و مجو هیچ شکاری
کاشکار تو را باز اجل بازستاند

#مولانای_جان
دانی که در این کوی رضا بانگ سگان چیست
تا هر که مخنث بود آن‌اش برماند

حاشا ز سواری که بود عاشق این راه
که بانگ سگ کوی دلش را بطپاند

#مولانای_جان
صوفیی در باغ از بهر گشاد
صوفیانه روی بر زانو نهاد
پس فرو رفت او به خود اندر نغول
شد ملول از صورت خوابش فضول
که چه خسپی آخر اندر رز نگر
این درختان بین و آثار و خضر
امر حق بشنو که گفتست انظروا
سوی این آثار رحمت آر رو
گفت آثارش دلست ای بوالهوس
آن برون آثار آثارست و بس
باغها و سبزه‌ها در عین
جان
بر برون عکسش چو در آب روان
آن خیال باغ باشد اندر آب
که کند از لطف آب آن اضطراب
باغها و میوه‌ها اندر دلست
عکس لطف آن برین آب و گلست
گر نبودی عکس آن سرو سرور
پس نخواندی ایزدش دار الغرور
این غرور آنست یعنی این خیال
هست از عکس دل و
جان رجال
جمله مغروران برین عکس آمده
بر گمانی کین بود جنت‌کده
می‌گریزند از اصول باغها
بر خیالی می‌کنند آن لاغها
چونک خواب غفلت آیدشان به سر
راست بینند و چه سودست آن نظر
بس به گورستان غریو افتاد و آه
تا قیامت زین غلط وا حسرتاه
ای خنک آن را که پیش از مرگ مرد
یعنی او از اصل این رز بوی برد


#مولانای_جان
#مثنوی_دفترچهارم
خواب من

     زهر فراق تو بنوشید و بمُرد...


#مولانای_جان
عشق بحری آسمان بر وی کفی
چون زلیخا در هوای یوسفی

دور گردونها ز موج عشق دان
گر نبودی عشق بفسردی جهان


#مولانای_جان
هر یکی بر جا ترنجیدی چو یخ
کی بدی پران و جویان چون ملخ

ذره ذره عاشقان آن کمال
می‌شتابند در علو هم‌چون نهال


#مولانای_جان
در خانه غم بودن از همت دون باشد
و اندر دل دون‌همت اسرار تو چون باشد؟!

بر هر چه همی‌ لرزی، می‌دان که همان ارزی
زین روی دل عاشق از عرش فزون باشد

#مولانای_جان
آن را که شفا دانی، درد تو از آن باشد
وان را که وفا خوانی، آن مکر و فسون باشد

آن جای که عشق آمد، جان را چه محل باشد؟!
هر عقل کجا پرد؟! آن جا که جنون باشد

#مولانای_جان
ز دست عهد تو از دست رفتم
به جان تو که دست از من نداری


#مولانای_جان
نزدیک مریم بی‌سبب، هنگام آن درد و تعب
از شاخِ خشکِ بی‌رطب هر لحظه خرما می‌کشی
یوسف میان خاک و خون در پستی چاهی زبون
از راه پنهان هر دَمَش ای
جان به بالا می‌کشی
یونس به بحرِ بی‌امان، مَحبوسِ بَطنِ ماهیی
او را چو گوهر سوی خود از قعر دریا می‌کشی
در پیش سرمستانِ دل، در مجلسِ پنهانِ دل
خوان ملایک می‌نهی، نُزْل مسیحا می‌کشی


#مولانای_جان
شاهان سفیهان را همه، بسته به زندان می‌کشند
تو از چَه و زندانِشان سوی تماشا می‌کشی
تن را که لاغر می‌کنی، پر مشک و عنبر می‌کنی
مر پشهٔ را پیش کَش، شهپرِّ عَنقا می‌کشی
زاغِ تنِ مردار را، در جیفه رغبت می‌دهی
طوطیِّ
جانِ پاک را، مست و شکرخا می‌کشی

#مولانای_جان
ای گل، به بستان می‌روی،
وی غنچه پنهان می‌روی
وی سرو از قعر زمین،
خوش آب کوثر می‌کشی

ای روح، راحِ این تنی،
وی شرع، مِفتاح منی
وی عشق، شَنگ و ره زنی،
وی عقل ، دفتر می‌کشی

#مولانای_جان
ای آسمان، خوش خرگهی،
وی خاک، زیبا درگهی
ای روز، گوهر می‌دهی،
وی شب، تو عنبر می‌کشی

ای صبحدم، خوش می‌دمی،
وی باد، نیکو همدمی
وی مهر، اختر می‌کشی،
وی ماه، لشکر می‌کشی


#مولانای_جان
امروز خلقی سوخته،
در تو نظرها دوخته
تا خود کِرا پیش از همه
امروز در بَر می‌کشی

ای اصلِ اصلِ دلبری،
امروز چیز دیگری
از دل چه خوش دل می‌بری،
وز سر چه خوش سر می‌کشی

#مولانای_جان
ای آنک ما را از زمین
بر چرخِ اَخضر می‌کَشی
زوتر بکش، زوتر بکش،
ای جان که خوش برمی‌کشی

امروز خوش برخاستم،
با شور و با غوغاستم
امروز رو بالاترم،
کامروز خوش‌تر می‌کشی

#مولانای_جان
نزدیک مریم بی‌سبب، هنگام آن درد و تعب
از شاخِ خشکِ بی‌رطب هر لحظه خرما می‌کشی
یوسف میان خاک و خون در پستی چاهی زبون
از راه پنهان هر دَمَش ای
جان به بالا می‌کشی
یونس به بحرِ بی‌امان، مَحبوسِ بَطنِ ماهیی
او را چو گوهر سوی خود از قعر دریا می‌کشی
در پیش سرمستانِ دل، در مجلسِ پنهانِ دل
خوان ملایک می‌نهی، نُزْل مسیحا می‌کشی


#مولانای_جان