معرفی عارفان
1.25K subscribers
35.6K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
🕊🍃💫

جانا تویی کلیم و منم چون عصای تو
گه تکیه گاه خلقم و گه اژدهای تو

در دست فضل و رحمت تو یارم و عصا
ماری شوم چو افکندم اصطفای تو

ای باقی و بقای تو بی‌روز و روزگار
شد روز و روزگار من اندر وفای تو

صد روز و روزگار دگر گر دهی مرا
بادا فدای عشق و فریب و ولای تو

دل چشم گشت جمله چو چشمم به دل بگفت
بی‌کام و بی‌زبان عجب وصف‌های تو

زان دم که از تو چشم خبر برد سوی دل
دل می‌کند دعای دو چشم و دعای تو

می‌گردد آسمان همه شب با دو صد چراغ
در جست و جوی چشم خوش دلربای تو

گر کاسه بی‌نوا شد ور کیسه لاغری
صد جان و دل فزود رخ جان فزای تو

گر خانه و دکان ز هوای تو شد خراب
درتافت لاجرم به خرابم ضیای تو

ای جان اگر رضای تو غم خوردن دل است
صد دل به غم سپارم بهر رضای تو

از زخم هاون غم خود خوش مرا بکوب
زین کوفتن رسد به نظر توتیای تو

جان چیست نیم برگ ز گلزار حسن تو
دل چیست یک شکوفه ز برگ و نوای تو

خامش کنم اگر چه که گوینده من نیم
گفت آن توست و گفتن خلقان صدای تو

#مولانا
-
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🕊🍃💫

در خانه غم بودن از همت دون باشد
و اندر دل دون همت اسرار تو چون باشد

بر هر چه همی‌لرزی می‌دان که همان ارزی
زین روی دل عاشق از عرش فزون باشد

آن را که شفا دانی درد تو از آن باشد
وان را که وفا خوانی آن مکر و فسون باشد

آن جای که عشق آمد جان را چه محل باشد
هر عقل کجا پرد آن جا که جنون باشد

سیمرغ دل عاشق در دام کجا گنجد
پرواز چنین مرغی از کون برون باشد

بر گرد خسان گردد چون چرخ دل تاری
آن دل که چنین گردد او را چه سکون باشد

جام می موسی کش شمس الحق تبریزی
تا آب شود پیشت هر نیل که خون باشد

#مولانا
-
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🕊🍃💫

بی تو به سر می نشود با دگری می‌نشود
هر چه کنم عشق بیان بی‌جگری می‌نشود

اشک دوان هر سحری از دلم آرد خبری
هیچ کسی را ز دلم خود خبری می‌نشود

یک سر مو از غم تو نیست که اندر تن من
آب حیاتی ندهد یا گهری می‌نشود

ای غم تو راحت جان چیستت این جمله فغان
تا بزنم بانگ و فغان خود حشری می‌نشود

میل تو سوی حشرست پیشه تو شور و شرست
بی ره و رای تو شها رهگذری می‌نشود

چیست حشر از خود خود رفتن جان‌ها به سفر
مرغ چو در بیضه خود بال و پری می‌نشود

بیست چو خورشید اگر تابد اندر شب من
تا تو قدم درننهی خود سحری می‌نشود

دانه دل کاشته‌ای زیر چنین آب و گلی
تا به بهارت نرسد او شجری می‌نشود

در غزلم جبر و قدر هست از این دو بگذر
زانک از این بحث به جز شور و شری می‌نشود

#مولانا
-
🕊🍃💫

شاگرد تو می باشم گر کودن و کژپوزم
تا زان لب خندانت یک خنده بیاموزم

ای چشمه آگاهی شاگرد نمی‌خواهی
چه حیله کنم تا من خود را به تو دردوزم

#مولانا
_
بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش

وين سوخته را محرم اسرار نهان باش

زان باده که در ميکده عشق فروشند

ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش

دلدار که گفتا به توام دل نگران است

گو مي‌رسم اينک به سلامت نگران باش

تا بر دلش از غصه غباري ننشيند

اي سيل سرشک از عقب نامه روان باش

در خرقه چو آتش زدي اي عارف سالک

جهدي کن و سرحلقه رندان جهان باش

آن کس که ترا شناخت جان را چه کند

فرزند و عيال و خانمان را چه کند

ديوانه کني هر دو جهانش بخشي

ديوانه‌ی تو هر دو جهان را چه کند

#مولانا
ای باد سحر خبر بده مر ما را
در ره دیدی آن دل آتش‌پا را

دیدی دل پرآتش و پرسودا را
کز آتش بسوخت صد خارا را

#مولانا
گفتم ای یار مکن با دل عاشق بازی
گفت حق است که با آتش ما دم سازی

گفتم این عدل نباشد که دلم ریش شود
گفت این سادگی توست که دل می بازی

گفتم آخر تو بگو عدل خداوند کجاست؟
گفت آنجاست که تو در ره خود سر بازی

گفتم این عشق نباشد که پرستم خود را
گفت پس جان بده چون کرده ای آتش بازی...

#مولانا
در حلقه عشاق ، به ناگه خبر افتاد
کز بخت یکی ماه رخی، خوب در افتاد

چشم و دل عشاق ، چنان پر شد از آن حسن
تا قصه خوبان که بنامند ، بر افتاد

بس چشمه حیوان که از آن حسن بجوشید
بس باده ، کز آن نادره در چشم و سر افتاد

مه ، با سپر و تیغ شبی حمله او دید
بفکند سپر را ، سبک و بر سر افتاد

ما بنده آن شب ، که به لشکرگه وصلش
در غارت شکر همه ما را حشر افتاد

خونی بک هجران به هزیمت علم انداخت
بر لشکر هجران ، دل ما را ظفر افتاد

#مولانا
دلا نزد کــسی بنشین
ڪه او از دل خــبر دارد

به زیر آن درخــتی رو
ڪه او گــل‌های تر دارد

در این بازار عــطاران
مرو هر سو چو بی‌کاران

به دکـان کسی بنشین
ڪه در دکــان شکر دارد

تـرازو گـر نداری پس
تو را زو رهزند هـر کس

یکـی قــــلبی بیاراید
تو پــــنداری که زر دارد

تو را بر در نــشاند او
به طـــــراری ڪه می‌آید

تو منشین منتظر بر در
که آن خــــانه دو در دارد


#مولانا
چون به سگ نان افکنی ....
سگ بو کند آنگه خورَد ...

سگ نه‌ای شیری چه باشد ...
بهرِ نان چندین شتاب ...

#مولانا
عالم همه دريا شود دريا زهيبت لا شود
آدم نماند و آدمي گر خويش با آدم زند

دودى برآيد از فلك نى خلق ماند نى ملك
زان دود ناگه آتشي بر گنبد اعظم زند

#مولانا
هر کی در او نیست از این عشق رنگ
نزد خدا نیست بجز چوب و سنگ

عشق برآورد ز هر سنگ آب
عشق تراشید ز آیینه زنگ

چونک مدد بر مدد آید ز عشق
جان برهد از تن تاریک و تنگ

#مولانا
شوقِ دیدار تو سر رفت ز پیمانه‌‌ی ما
کی قدم می‌نهی ای شاه به ویرانه‌ی ما

ما هنوز ای‌ نفست گرم، پر از تاب و تبیم
سر و سامان بده بر این دلِ دیوانه‌َی ما

#مولانا
من از عالم تو را تنها گزیدم

روا داری که من غمگین نشینم ؟!

#مولانا
گفت: « خوش باش که بخشیمت صدجان دگر
ما کسی را به گزافه ز کجا آزردیم؟! »


#مولانا
از سلسله نیاز رستید
کان بند هزار ناز آمد

ترک خر کالبد بگویید
کان شاه براق تاز آمد

#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🕊🍃💫

به مبارکی و شادی بستان ز عشق جامی
که ندا کند شرابش که کجاست تلخکامی

چه بود حیات بی‌او هوسی و چارمیخی
چه بود به پیش او جان دغلی کمین غلامی

قدحی دو چون بخوردی خوش و شیرگیر گردی
به دماغ تو فرستد شه و شیر ما پیامی

خنک آن دلی که در وی بنهاد بخت تختی
خنک آن سری که در وی می ما نهاد کامی

ز سلام پادشاهان به خدا ملول گردد
چو شنید نیکبختی ز تو سرسری سلامی

به میان دلق مستی به قمارخانه جان
بر خلق نام او بد سوی عرش نیک نامی

خنک آن دمی که مالد کف شاه پر و بالش
که سپیدباز مایی به چنین گزیده دامی

ز شراب خوش بخورش نه شکوفه و نه شورش
نه به دوستان نیازی نه ز دشمن انتقامی

همه خلق در کشاکش تو خراب و مست و دلخوش
همه را نظاره می‌کن هله از کنار بامی

ز تو یک سؤال دارم بکنم دگر نگویم
ز چه گشت زر پخته دل و جان ما ز خامی

#مولانا
-
شد خارها گلزارها از عشق رویت بارها
تا صد هزار اقرارها افکند در ایمان ما


#مولانا
گل را مجنبان هر دمی تا آب تو صافی شود
تا درد تو روشن شود تا درد تو گردد دوا

جانیست چون شعله ولی دودش ز نورش بیشتر
چون دود از حد بگذرد در خانه ننماید ضیا

#مولانا
هرخون که زمن روید با خاک تومیگوید
با مهر تو همرنگم با عشـق تو❥ هنبازم

درخانه آب وگل بی‌توست خراب این دل
یا خانه درآ جانا یا خانه بپردازم

#مولانا