عالم خدا بس بزرگ و فراخ است، تو در حقّه ای کردی که همین است که عقل من ادراک می کند. پس کار کسی که خالق عقل است در عقل محصور کردی. آن نبی نيست كه تو تصور كرده ای . آن نبّيِ توست، نه نبّیِ خدا. نقش خود خواندی، نقش یار بخوان. ورق خود خواندی، ورق یار بخوان.
#شمس تبريزى
#شمس تبريزى
«در اين ايام می بايد عبادت كردن، كه خداوند می نگرد در بندگان خويش، در اين ايام و ايام های ديگر در بندگان چنان نمی نگرد و چنان نبيند.»
اين مردمان چنين می گويند.
#شمس_تبريزى
اين مردمان چنين می گويند.
#شمس_تبريزى
قومی مقلّد دلند، قومی مقلّد صفا، قومی مقلّد مصطفی، قومی مقلّد خدا. از خدا روايت كنند. قومی هم مقلّد خدا نباشند، از خدا روايت نكنند، از خود گويند.
#شمس_تبريزى
#شمس_تبريزى
معنی ولایت چه باشد؟ آنکه او را لشكرها باشد و شهرها و دیهها؟
نی. بلکه ولایت آن باشد که او را ولایت باشد بر نفس خویشتن، و بر احوال خویشتن، و بر صفات خویشتن، و بر کلام خویشتن، و سکوت خویشتن،
و قهر در محل قهر، و لطف در محل لطف.
#شمس_تبريزى
نی. بلکه ولایت آن باشد که او را ولایت باشد بر نفس خویشتن، و بر احوال خویشتن، و بر صفات خویشتن، و بر کلام خویشتن، و سکوت خویشتن،
و قهر در محل قهر، و لطف در محل لطف.
#شمس_تبريزى
اگر در اين راه كه می روی و مجاهده می كنی و شب و روز می كوشی ، صادقی؛چرا ديگری را بدين راه نمی نمايی، و او را خواب خرگوش در می اندازی؟
مگر در اين راه مقلدی؟
و راست نيست؟
بيا بگو اين چگونه باشد؟
#شمس_تبريزى
مگر در اين راه مقلدی؟
و راست نيست؟
بيا بگو اين چگونه باشد؟
#شمس_تبريزى
كسی می خواستم از جنس خود كه او را قبله سازم، و روی بدو آرم كه از خود ملول شده بودم - تا تو چه فهم كنی از اين سخن
كه می گويم كه از خود ملول شده بودم؟-اكنون چون قبله ساختم، آنچه من می گويم فهم كند و دريابد.
#شمس_تبريزى
كه می گويم كه از خود ملول شده بودم؟-اكنون چون قبله ساختم، آنچه من می گويم فهم كند و دريابد.
#شمس_تبريزى
همه را در خود بينی، از موسی و عيسی و ابراهيم و نوح و آدم و حوا و ايسيه و دجّال و خضر و الياس، در اندرون خود بينی.
تو عالَم ِ بي كرانی،چه جای آسمان هاست و زمين ها؟
#شمس_تبريزى
تو عالَم ِ بي كرانی،چه جای آسمان هاست و زمين ها؟
#شمس_تبريزى
مولانا در علم و فضل درياست...
من می دانم و همه می دانند در فصاحت و فضل مشهور است...
چنانش مسخّر و عاجز كنم كه همچنين باشد در دست من، با آن فصاحت، كه مهره ای همچنين به دست بُلعجب*.
*بُلعجب: شعبده باز
#شمس_تبريزى
من می دانم و همه می دانند در فصاحت و فضل مشهور است...
چنانش مسخّر و عاجز كنم كه همچنين باشد در دست من، با آن فصاحت، كه مهره ای همچنين به دست بُلعجب*.
*بُلعجب: شعبده باز
#شمس_تبريزى
چون در دریا افتاد، اگر دست و پای زند، دریا در هم شکندش، اگر خود شیر باشد. الّا خود را مرده سازد.
عادت دریا آنست که تا زنده است او را فرو می برد، چندانکه غرقه شود و بمیرد. چون غرقه شد و بمرد برگیردش و حمّالِ او شود.
اکنون از اوّل خود را مرده سازد، و خوش بر روی آب می رود.
#شمس_تبريزى
عادت دریا آنست که تا زنده است او را فرو می برد، چندانکه غرقه شود و بمیرد. چون غرقه شد و بمرد برگیردش و حمّالِ او شود.
اکنون از اوّل خود را مرده سازد، و خوش بر روی آب می رود.
#شمس_تبريزى
سماعی است كه فريضه است و آن سماع اهل حال است، كه آن فرض عين است، چنانكه پنج نماز و روزه ی رمضان، و چنانكه آب و نان خوردن به وقت ضرورت.
فرض عين است اصحاب حال را، زيرا مددِ حيات ايشان است.
#شمس_تبريزى
فرض عين است اصحاب حال را، زيرا مددِ حيات ايشان است.
#شمس_تبريزى
شك نيست كه چرك اندرون می بايد كه پاك شود، كه ذره ای از چرك اندرون آن كند كه صد هزار چرك برون نكند.
آن چرك اندرون را كدام آب پاك كند؟
سه چهار مشك از آبِ ديده، نه هر آب ديده ای ٫الا آب ديده ای كه از آن صدق خيزد. بعد از آن بوی امن و نجات بدو رسد؛ گو فارغ بخسب.
#شمس_تبريزى
آن چرك اندرون را كدام آب پاك كند؟
سه چهار مشك از آبِ ديده، نه هر آب ديده ای ٫الا آب ديده ای كه از آن صدق خيزد. بعد از آن بوی امن و نجات بدو رسد؛ گو فارغ بخسب.
#شمس_تبريزى
در بند آن باش که بدانی که من کی ام و چه جوهرم؟
و به چه آمدم و کجا می روم؟
و اصل من از کجاست؟
و این ساعت در چه ام؟
و روی به چه دارم؟
#شمس_تبريزى
و به چه آمدم و کجا می روم؟
و اصل من از کجاست؟
و این ساعت در چه ام؟
و روی به چه دارم؟
#شمس_تبريزى
آن کس که به صحبت من ره یافت، علامتش آن است که صحبت دیگران بر او سرد شود و تلخ شود.
نه چنان که سرد شود و هم چنین صحبت می کند، بلکه چنان که نتواند با ایشان صحبت کردن.
#شمس_تبريزى
نه چنان که سرد شود و هم چنین صحبت می کند، بلکه چنان که نتواند با ایشان صحبت کردن.
#شمس_تبريزى
چون چنين بارگاهي است،
اكنون او «بي نياز» است ، تو نياز ببر كه بي نياز، «نياز» دوست دارد .
به واسطه ى آن نياز از ميان اين حوادث، ناگاه بجهى !....
#شمس_تبريزى
اكنون او «بي نياز» است ، تو نياز ببر كه بي نياز، «نياز» دوست دارد .
به واسطه ى آن نياز از ميان اين حوادث، ناگاه بجهى !....
#شمس_تبريزى
✔️آخر سنگ پرست را بد میگویی
که رو سوی سنگی یا دیوار نقشین کرده است
و تو هم رو به دیواری میکنی.
اخر کعبه در میان عالم است،
چون این کعبه را از میان برداری،
سجده ایشان به سوی دل همدیگر باشد.
سجده آن بردل اين،
سجده اين بر دل آن.
#شمس_تبريزى
.
تغیُّر در حق نیست. تغیُّر در تُست. چنانکه نان را گهی دوست داری و طالب باشی و گاهی رو بگردانی. با یاری گاهی گرم باشی، محبوبت نماید، گویی او محبوب شد.
این ساعت باز تو دگرگون شوی، گویی مبغوض شد. اگر تو هم بر آن حال مستقیم بماندی پیوسته مطلوب و محبوب بودی.
#شمس_تبريزى
تغیُّر در حق نیست. تغیُّر در تُست. چنانکه نان را گهی دوست داری و طالب باشی و گاهی رو بگردانی. با یاری گاهی گرم باشی، محبوبت نماید، گویی او محبوب شد.
این ساعت باز تو دگرگون شوی، گویی مبغوض شد. اگر تو هم بر آن حال مستقیم بماندی پیوسته مطلوب و محبوب بودی.
#شمس_تبريزى