معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
هر چند که در کوی تو مسکین و فقیریم
رخشنده و بخشنده چو خورشید منیریم

خاریم و طربناک تر از باد بهاریم
خاکیم و دلاویز تر از بوی عبیریم

از نعره مستانه ما چرخ پر آواست
جوشنده چو بحریم و خروشنده چو شیریم

از ساغر خونین شفق باده ننوشیم
وز سفره رنگین فلک لقمه نگیریم

بر خاطر ما گرد ملالی ننشیند
آیینه صبحیم و غباری نپذیریم

ما چشمه نوریم بتابیم و بخندیم
ما زنده عشقیم نمردیم و نمیریم

هم صحبت ما باش که چون اشک سحرگاه
روشندل و صاحب اثر و پاک ضمیریم

از شوق تو بی تاب تر از باد صباییم
بی روی تو خاموش تر از مرغ اسیریم

آن کیست که مدهوش غزلهای رهی نیست ؟
جز حاسد مسکین که بر او خرده نگیریم


#رهی_معیری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند
بر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند

زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم
غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند

نور سحرگاهی دهد فیضی که می خواهی دهد
با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند

سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند

بستاند ای سرو سهی! سودای هستی از رهی
یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند...


#رهی_معیری
مرضیه و گلپا رنگارنگ۱۹۷ب(دشتی)
@matalebzib
#مرضیه #گلپا
گلهای رنگارنگ ۱۹۷ب
( ديدی ای مه )
دشتی
آواز : تا چند گرد كعبه بگردم ( #صائب_تبریزی )
تصنیف ضربی : ديدی ای مه (#رهی_معیری
همنواز آواز :
#جلیل_شهناز #امیرناصرافتتاح
آهنگ بی کلام : #علی_تجویدی
آهنگ ترانه : #حسین_یاحقی
اشعار متن :
#پژمان_بختياری  #نظامی_گنجوی
نوازندگان : ارکستر گلها
گوینده : #روشنک
مرضیه و گلپا رنگارنگ۱۹۷ب(دشتی)
@matalebzib
#مرضیه #گلپا
گلهای رنگارنگ ۱۹۷ب
( ديدی ای مه )
دشتی
آواز : تا چند گرد كعبه بگردم ( #صائب_تبریزی )
تصنیف ضربی : ديدی ای مه (#رهی_معیری
همنواز آواز :
#جلیل_شهناز #امیرناصرافتتاح
آهنگ بی کلام : #علی_تجویدی
آهنگ ترانه : #حسین_یاحقی
اشعار متن :
#پژمان_بختياری  #نظامی_گنجوی
نوازندگان : ارکستر گلها
گوینده : #روشنک
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما چشمه نوریم بتابیم و بخندیم

ما زنده عشقیم نمردیم و نمیریم

#رهی_معیری
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده‌ام

#رهی_معیری
تو را خبر ز دل بی‌قرار باید و نیست
غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست

#رهی_معیری
خيال روی تو را مي‌برم به خانه خويش
چو بُلبلی که برد گل به آشيانه خويش

#رهی_معیری

تو را خبر ز دل بی‌قرار باید و نیست
غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست

اسیر گریه‌ی بی‌اختیار خویشتنم
فغان که در کف من اختیار باید و نیست

چو شام، غم دلم اندوهگین نباید و هست
چو صبحدم، نفسم بی‌غبار باید و نیست

مرا ز باده‌ی نوشین نمی‌گشاید دل
که می به گرمی آغوش یار باید و نیست

درون آتش از آنم که آتشین گل من
مرا چو پاره‌ی دل در کنار باید و نیست

به سردمهریِ باد خزان نباید و هست
به فیض‌بخشی ابر بهار باید و نیست

چگونه لاف ِ محبّت زنی که از غم عشق
تو را چو لاله دلی داغدار باید و نیست

کجا به صحبت پاکان رسی که دیده‌ی تو
به سان شبنم گل اشکبار باید و نیست

رهی به شام جدایی چه طاقتیست مرا
که روز وصل دلم را قرار باید و نیست

#رهی_معیری

ساقیا در ساغر هستی
شراب ناب نیست

و آنچه در جام شفق بینی
به جز خوناب نیست

#رهی_معیری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺

دیده فروبسته ام از خاکیان
تا نگرم جلوه افلاکیان

شاید از این پرده ندایی دهند
یک نفسم را بجایی دهند

آن که در این پرده گذر یافته است
چون سحر از فیض نظر یافته است

خوی سحر گیر و نظر پاک باش
راز گشاینده افلاک باش

خانه تن جایگه زیست٬ نیست
در خور جان فلکی نیست٬ نیست

آن که تو داری سر سودای او
برتر از این پایه بود جای او

پرتو این کوکب رخشان نگر
کوکبه ی شاه خراسان نگر

آینه غیب نما را ببین
ترک خودی گوی و خدا را ببین

هر که بر او نور رضا تافته است
در دل خود گنج رضا یافته است

سایه شه مایه خرسندی است
ملک “رضا” ملک رضامندی است

کعبه کجا؟ طوف حریمش کجا
نافه کجا٬ بوی نسیمش کجا

#رهی_معیری
🕊
🍀

هر شب فزاید تاب وتب من
وای از شب من وای از شب من

یا من رسانم لب بر لب او
یا او رساند جان بر لب من

استاد عشقم بنشین و بر خوان
درس محبت در مکتب من

رسم دو رنگی آیین ما نیست
یکرنگ باشد روز و شب من

گفتم رهی را کامشب چه خواهی؟
گفت آنچه خواهد نوشین لب من



#رهی_معیری

تو را خبر ز دل بی‌قرار باید و نیست
غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست

اسیر گریهٔ بی‌اختیار خویشتنم
فغان که در کف من اختیار باید و نیست

چو شام غم دلم اندوهگین نباید و هست
چو صبحدم نفسم بی‌غبار باید و نیست

مرا ز بادهٔ نوشین نمی‌گشاید دل
که می به گرمی آغوش یار باید و نیست...

#رهی_معیری

#پست_آزاد
تقدیم❤️
بُرد آرامِ دلم ، يارِ دلارام کجاست؟ ،

آن دلارام ، که بُرد از دلم آرام ، کجاست؟ ،




داده پيغام ، که يک بوسه ترا بخشم ، ليک ،

آنکه قانع بُوَد از بوسه به پيغام ،،، کجاست؟ ،



بي غمِ عشق ، به‌گلزارِ جهان ، تَنگ‌دلم ،

در چمن ،،، رنگِ محبّت نَبُوَد ، دام کجاست؟ ،





#رهی_معیری
به سوی ما گذار مردم دنیا نمی‌افتد
کسی غیر از غم دیرین به یاد ما نمی‌افتد

منم مرغی که جز در خلوت شب‌ها نمی‌نالد
منم اشکی که جز بر خرمن دل‌ها نمی‌افتد

ز بس چون غنچه از پاس حیا سر در گریبانم
نگاه من به چشم آن سهی بالا نمی‌افتد

به پای گلبنی جان داده‌ام اما نمی‌دانم
که می‌افتد به خاکم سایهٔ گل یا نمی‌افتد

رود هر ذرهٔ خاکم به دنبال پری‌رویی
غبار من به صحرای طلب از پا نمی‌افتد

مراد آسان به دست آید ولی نوشین لبی جز او
پسند خاطر مشکل پسند ما نمی‌افتد

تو هم با سروبالایی سری داری و سودایی
کمند آرزو برجان من تنها نمی‌افتد

نصیب ساغر می شد لب جانانه بوسیدن
رهی دامان این دولت به دست ما نمی‌افتد

#رهی_معیری

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

چو گل ز دست تو جیب دریده‌ای دارم
چو لاله دامن در خون کشیده‌ای دارم

به حفظِ جانِ بلا دیده سعیِ من بی‌جاست
که پاسِ خرمنِ آفت رسیده‌ای دارم

ز سردمهریِ آن گل چو برگ‌های خزان
رخِ شکسته و رنگِ پریده‌ای دارم

نسیمِ عشق کجا بشکفد بهار مرا؟
که همچو لاله دلِ داغ‌دیده‌ای دارم

مرا ز مردمِ نااهل چشمِ مردمی‌ست
امیدِ میوه ز شاخِ بریده‌ای دارم

کجاست عشق جگرسوز اضطراب‌انگیز؟
که من به سینه دلِ آرمیده‌ای دارم

صفا و گرمیِ جانم از آن بُوَد که چو شمع
شرارِ آهی و خوناب دیده‌ای دارم

مرا چگونه بُوَد تابِ آشناییِ خلق؟
که چون رهی دل از خود رمیده‌ای دارم

#رهی_معیری

Peymaneye eshgh
Shajarian
ساقیا زده ام باده نابی که نگو
جامی زده ام ز چشمه نگاه او ...

آواز : استاد شجریان 🌹

تقدیم به مستان عاشق و عاشقان مست ...
پیر عشق



آنچه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست
ورنه در گلزار هستی سرو و گل نایاب نیست

گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست
ور تو را بی‌ما صبوری هست ما را تاب نیست

#رهی_معیری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🕊🕊
در پیش بی‌دردان چرا فریاد بی‌حاصل کنم
گر شکوه‌ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم

در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل
من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم

اول کنم اندیشه‌ای تا برگزینم پیشه‌ای
آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم

زآن رو ستانم جام را آن مایه آرام را
تا خویشتن را لحظه‌ای از خویشتن غافل کنم

از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم

روشنگری افلاکیم چون آفتاب از پاکیم
خاکی نیم تا خویش را سرگرم آب و گل کنم

غرق تمنای توام موجی ز دریای توام
من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم

دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی
چند از غم دل چون رهی فریاد بی‌حاصل کنم

#رهی_معیری

چو گل ز دست تو جیب دریده‌ای دارم
چو لاله دامن در خون کشیده‌ای دارم

به حفظِ جانِ بلا دیده سعیِ من بی‌جاست
که پاسِ خرمنِ آفت رسیده‌ای دارم

ز سردمهریِ آن گل چو برگ‌های خزان
رخِ شکسته و رنگِ پریده‌ای دارم

نسیمِ عشق کجا بشکفد بهار مرا؟
که همچو لاله دلِ داغ‌دیده‌ای دارم

مرا ز مردمِ نااهل چشمِ مردمی‌ست
امیدِ میوه ز شاخِ بریده‌ای دارم

کجاست عشق جگرسوز اضطراب‌انگیز؟
که من به سینه دلِ آرمیده‌ای دارم

صفا و گرمیِ جانم از آن بُوَد که چو شمع
شرارِ آهی و خوناب دیده‌ای دارم

مرا چگونه بُوَد تابِ آشناییِ خلق؟
که چون رهی دل از خود رمیده‌ای دارم

#رهی_معیری
امشب کمندٖ زُلف تو را تاب دیگری است

ای فتنه !! در کمین دل و هوش کیستی؟

#رهی_معیری