معرفی عارفان
999 subscribers
32.1K photos
11.6K videos
3.16K files
2.63K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
اندر طلب دوست همی بشتابم
عمرم به کران رسید و من در خوابم

گیرم که وصال دوست در خواهم یافت
این عمر گذشته را کجا دریابم

#مولانای_جان
امروز یکی گردش مستانه کنم
وز کاسهٔ سر ساغر و پیمانه کنم

امروز در این شهر همی گردم مست
می‌جویم عاقلی که دیوانه کنم

#مولانای_جان
امروز همه روز به پیش نظرم
او بود از آن خراب و زیر و زبرم

از غایت حاضری چنین مهجورم
وز قوت آن بیخبری بیخبرم

#مولانای_جان
المنةالله که به تو پیوستم
وز سلسلهٔ بند فراقت رستم

من بادهٔ نیستی چنان خوردستم
کز روز ازل تا بابد سرمستم

#مولانای_جان
از عشق تو من بلند قد می‌گردم
وز شوق تو من یکی به صد می‌گردم

گویند مرا بگرد او می‌گردی
ای بیخبران بگرد خود میگردم

#مولانای_جان
از عشق تو گشتم ارغنون عالم
وز زخمهٔ تو فاش شده احوالم

ماننده چنگ شده همه اشکالم
هر پرده که می‌زنی مرا مینالم

#مولانای_جان
از طبع ملول دوست ما می‌دانیم
وز غایت عاشقیش می رنجانیم
شرمنده و ترسنده نبرد راهی

تا راه حجاب ماست ما می‌رانیم

#مولانای_جان
از شور و جنون رشک جنان را بزدم
ز آشفته دلی راحت جان را بزدم

جانیکه بدان زنده‌ام و خندانم
دیوانه شدم چنانکه آن را بزدم

#مولانای_جان
از سوز غم تو آتشی میطلبم
وز خاک در تو مفرشی میطلبم

از ناخوشی خویش به جان آمده‌ام
از حضرت تو وقت خوشی میطلبم

#مولانای_جان
از روی تو من همیشه گلشن بودم
وز دیدن تو دو دیده روشن بودم

من میگفتم چشم بد از روی تو دور
جانا مگر آن چشم بدت من بودم

#مولانای_جان
منم در موج دریاهای عشقت
مرا گویی کجایی من چه دانم



#مولانای_جان
از خویشتن بجستن آرزو می‌کندم
آزاد نشستن آرزو می‌کندم

در بند مقامات همی‌بودم من
وان بند گسستن آرزو می‌کندم

#مولانای_جان
تو ز تلخی چونک دل پر خون شوی
پس ز تلخیها همه بیرون روی



#مولانای_جان
شب گریزد چونک نور آید ز دور
پس چه داند ظلمت شب حال نور


#مولانای_جان
شه بگریزد ز باد با دها
پس چه داند پشه ذوق بادها

#مولانای_جان
به هر گامی اگر صد تیر آید از هوای او

نگردم از هوای او نگردانم یکی گامی

منم در وام عشق شاه تا گردن بحمدالله

مبارک صاحب وامی مبارک کردن وامی

زهی دریای لطف حق زهی خورشید ربانی

به هر صد قرن نبود این چه جای سال و ایامی

ز مخدومی شمس الدین تبریزی بیابد
جان

خلاصه نور ایمانی صفای
جان اسلامی

چه جای نور اسلام است که نورانی و روحانی

شود واله اگر پیدا شود از دفترش لامی

#مولانای_جان
هر روز دلم در غم تو زارتر است
وز من دل بیرحم تو بی‌زارتر است

بگذاشتیم غم تو نگذاشت مرا
حقا که غمت از تو وفادارتر است

#مولانای_جان
هر روز حجاب بیقراران بیش است
زان درد من از قطرهٔ باران بیش است

آنجا که منم تا که بدانجا که منم
دو کون چه باشد که هزاران بیش است

#مولانای_جان
هر روز به نو برآید آن دلبر مست
با ساغر پرفتنهٔ پرشور بدست

گر بستانم قرابهٔ عقل شکست
ور نستانم ندانم از دستش رست

#مولانای_جان
شاخ و برگ نخل گرچه سبز بود
با فساد بیخ سبزی نیست سود

ور ندارد برگ سبز و بیخ هست
عاقبت بیرون کند صد برگ دست

#مولانای_جان