معرفی عارفان
1.24K subscribers
33.9K photos
12.3K videos
3.21K files
2.76K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
احولی چون دفع شد یکسان شوند
دو سه گویان هم یکی گویان شوند

این کثرت ها و دوبینی ها همه از لوچی دیدگان روح تست. اگر چند بینی برطرف شود همه آنها با هم یکسان خواهند شد.

گر یکی گویی تو در میدان او
گرد بر می‌گرد از چوگان او

اگر تو درباره خداوند به وحدت حقیقی رسیده ای تو موجودی خواهی بود که در مقابل مشیّت او کاملاً موجودیّت و جریان خود را باز خواهی یافت.

گوی آنگه راست و بی نقصان شود
کو ز زخم دست شه رقصان شود


مثال : جریان طبیعی یک گوی در مقابل چوگان اینست که از ضربه دست بازی کننده برقص در آید. مقصود اینست که اگر یکتا پرست هستی مانند گوی مطیع چوگان باز (خداوند)باش.

#شرح مثنوی شریف
#استاد کریم زمانی
روزی پیامبر ص به زید بن حارثه فرمود: بامداد را چگونه آغاز کردی؟ زید گفت: بامداد را در حالی آغاز کرده ام که بنده ای با ایمان و ایقانم. پیامبر فرمود: اگر قلب تو همچون باغی سرسبز است، نشانی  از آن بنما، زید گفت: روزها از فرط طلب وشب ها از سوزش عشق حق، خواب و آرام ندارم. پیامبر فرمود:

از دگر سوی جهان هستی چه ارمغانی برای فهم و درک مردم این سو آورده ای؟ زید گفت:مردم، آسمان لاجوردین می بینند ولی من در همان آسمان، "هشت بهشت" و "هفت دوزخ" را آشکارا می بینم." تو مو می بینی و من پیچش مو" من همه مردم را به یک چشم می بینمو فرقی میان آنان نمی نهم و.... زید همچنان به کشف اسرار مشغول بود که پیامبر بدو اشارت فرمود که دیگر از اسرار عوالم غیب نگوید و به حد عقول مردم توجه دارد و...

مولانا به شیوه خود در روایات و حکایات به نوعی دخل و تصرف می کند و صورت آن را مطابق با مقاصد خود می سازد. این روایت در اللمع فی التصوف ابونصر سراج و احیاءالعلوم و تفسیر ابوالفتوح رازی آورده شده است.

استاد زرین کوب در شرح این حکایت می نویسد: و باز در جواب سواد رسول که می پرسد نشان حقیقت این ایمان چیست. مرتبه یقین خود را به بیان می آورد، دورنمایی از تصویر بهشت و دوزخ را عرضه می کند.قصه به مولانا فرصت مکاشفه وحالات ناشی از آن را به عهد صحابه نسبت بدهد .و ایمان را شرط این مکاشفات بداند.

گفت پیغمبر صَباحی، زید را:
کَیفَ اَصبَحت ای صحابی با صفا؟

در مقابل سوال پیامبر ص  در یک صبحدم از زید که چگونه صبح کرده ای؟

#شرح_مثنوی_شریف
#استاد_کریم_زمانی


از هواها کِی رَهی بی‌جامِ هو؟
ای زِ هو قانِع شُده با نامِ هو



ای که از حقیقت «هو» فقط به لفظ آن قناعت کرده‌ای و به لقلقه‌ی لسان، اکتفا نموده‌ای، بدون آنکه جام تجلیِ ذاتیِ «الله» را بنوشی، کی می‌توانی از کمند هوای نفس برهی؟ یعنی نمی‌توانی برهی.


#شرح_مثنوی_مولانا
#استاد_کریم_زمانی
از چو ما بیچارگان این بندِ سخت
کِی گشاید ای شهِ بی تاج و تخت؟


ای پادشاه بی تاج و تخت، یعنی ای خداوندی که حکومت تو نیازی به علل و اسباب ظاهری ندارد. از بیچارگانی مانند ما چه کسی بند سخت و محکم را باز میکند؟

این چنین قفلِ گران را ای وَدود
که تواند جز که فضلِ تو گشود؟


ای دوستدار بندگان، این قفل سنگین و محکم را جز فضل و احسان تو چه کسی می تواند بگشاید؟

ما ز خود، سویِ تر گردانیم سَر
چون تویی از ما به ما نزدیکتر


ما از خودمان روی بر می گردانیم و به سوی تو روی می آوریم، زیرا تو از ما به ما نزدیکتری، این نزدیکی اشاره دارد به معیت واحاطه ذاتی .

این دعا هم بخشش و تعلیم توست
گرنه در گُلخَن، گلستان از چه رُست؟


این دعا و نیایشی که ما میکنیم نیز از احسان و لطف تو و از تعلیمات کو سرچشمه گرفته است، والاّ چگونه ممکن است که از آتشدان نفسِ آدمی، گلستان معنویت و نیایش بروید؟

در میانِ خون و روده فهم و عقل
جز  ز اِکرامِ  تو  نتوان  کرد  نقل


در میان خون و روده یعنی در وجود مادّی آدمی، تنها لطف و احسان توست که ادراک و اندیشه را نهاده.

«کرد نقل» یعنی خداوند فهم و عقل را به وجود مادی ما انتقال داده و در آن به ودیعت نهاده است.

شرح مثنوی شریف
استاد کریم زمانی

پیشنهاد مطالعه #دقیقتر این سه بخش اخیر #شرح_مثنوی
از هواها کِی رَهی بی‌جامِ هو؟
ای زِ هو قانِع شُده با نامِ هو



ای که از حقیقت «هو» فقط به لفظ آن قناعت کرده‌ای و به لقلقه‌ی لسان، اکتفا نموده‌ای، بدون آنکه جام تجلیِ ذاتیِ «الله» را بنوشی، کی می‌توانی از کمند هوای نفس برهی؟ یعنی نمی‌توانی برهی.


#شرح_مثنوی_مولانا
#مولانا همچون سایرِ عارفان دنیا را نکوهش می‌کند اما باید دید که این دنیا کدامین دنیاست؟

بی‌گمان منظور مولانا از دنیای نکوهیده، عالمِ طبع و جهان محسوسات نیست چرا که به تصریحات قرآنی، آسمان‌ها و زمین و موجودات، مُلک خداوند است و جملگی رهِ طاعتِ او را می‌پویند، نیز زمین و آسمان به تسبیح حق مشغول‌اند و به علاوه خداوند، آفرینش جهان را بر بنیاد حق آفریده است.

با این ملاحظه مگر ممکن است موجودِ مطیع، نیایشگر و حق‌پی، نکوهیده به شمار آید؟!

بنابراین منظور مولانا از دنیای مذموم
    گیتی نیست بل حالتی قلبی است
و آن غفلتی است که بر دل عارض می‌شود
   و یاد خدا را از دل‌ها محو می‌کند.



   #شرح مثنوی