Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آنچ حقست اقرب از حبل الورید
تو فکنده تیر فکرت را بعید
ای کمان و تیرها بر ساخته
صید نزدیک و تو دور انداخته
هرکه دوراندازتر او دورتر
وز چنین گنجست او مهجورتر
گو بدو چندانک افزون میدود
از مراد دل جداتر میشود…
گنج درون
#مولانا
#ایرج_شهبازی
.
تو فکنده تیر فکرت را بعید
ای کمان و تیرها بر ساخته
صید نزدیک و تو دور انداخته
هرکه دوراندازتر او دورتر
وز چنین گنجست او مهجورتر
گو بدو چندانک افزون میدود
از مراد دل جداتر میشود…
گنج درون
#مولانا
#ایرج_شهبازی
.
بزم هایده و ایرج
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قسمتی از بازخوانی آهنگ
"ای خطه ایران بهین، ای وطن من"
اثرجاودانه استاد #مشکاتیان
باصدای اصلی زنده یاد #ایرج_بسطامي
و باشعر ملک الشعرابهار؛
توسط بانو #نوا_قهرمانی
"ای خطه ایران بهین، ای وطن من"
اثرجاودانه استاد #مشکاتیان
باصدای اصلی زنده یاد #ایرج_بسطامي
و باشعر ملک الشعرابهار؛
توسط بانو #نوا_قهرمانی
صبحدم کاین مرغ گیهان آشیان
بال بگشاید فراز کوهسار
پنجه و منقار نورافشان او
پرده شب را نماید تار و مار
#ایرج_میرزا
بال بگشاید فراز کوهسار
پنجه و منقار نورافشان او
پرده شب را نماید تار و مار
#ایرج_میرزا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠ابتدا متن رابخوانید سپس آهنگ را گوش کنید ،،،،
اصل داستانِ شعر آهنگ این بوده :
دو دلداده در کنار رود دانوب ایستاده بودند که گل زیبایی بر روی آب پدیدار میشود و دلبر به آن ابراز علاقه میکند عاشق بیدرنگ به رودخانه میپرد و گُل را گرفته بسوی دلبر خود پرتاب میکند و میگوید"فراموشم مکن"و خود در آبهای خروشان غرق میشود ازآن پس این گل را(گل فراموشم مکن)میخوانند
اما ببینید #ایرج_میرزا با این داستان چه کرده وچه نکات باریک و هنرمندانه ای به آن افزوده
بعدها #مرتضی_نی_داود بر روی این شعر آهنگی ساخت و #قمرالملوک_وزیری آن را خواند
وسالها بعد هنگامه اخوان آن را بازخوانی کرده که میشنوید چه غمناک!
اصل داستانِ شعر آهنگ این بوده :
دو دلداده در کنار رود دانوب ایستاده بودند که گل زیبایی بر روی آب پدیدار میشود و دلبر به آن ابراز علاقه میکند عاشق بیدرنگ به رودخانه میپرد و گُل را گرفته بسوی دلبر خود پرتاب میکند و میگوید"فراموشم مکن"و خود در آبهای خروشان غرق میشود ازآن پس این گل را(گل فراموشم مکن)میخوانند
اما ببینید #ایرج_میرزا با این داستان چه کرده وچه نکات باریک و هنرمندانه ای به آن افزوده
بعدها #مرتضی_نی_داود بر روی این شعر آهنگی ساخت و #قمرالملوک_وزیری آن را خواند
وسالها بعد هنگامه اخوان آن را بازخوانی کرده که میشنوید چه غمناک!
🎼●آهنگ: «آخر قصه»
🎙●خواننده: #ابراهیم_حامدی (#ابی)
○●آهنگ: #سیاوش_قمیشی
○●ترانه: #ایرج_جنتیعطایی
به کسی گفتن این نمییارم:
که تو را نیک دوست میدارم
#عراقی
ساز و آواز چهارگاه_ایرج
@jarasmusic
ساز و آوازی زیبا در دستگاه چهارگاه برگرفته از «گلهای تازه»_شماره ۱۸
آواز: #ایرج
نوازندگان:
حبیبالله بدیعی: ویولن
فرهنگ شریف: تار
منصور صارمی: سنتور
شعر: سعدی
دکلمه: فخری نیکزاد
مطلع دکلمه:
دوست میدارم من این نالیدن دلسوز را
تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را
_
شعر آواز:
کس این کند که دل از یار خویش بردارد
مگر کسی که دل از سنگ سختتر دارد
اگر نظر به دو عالم کند حرامش باد
که از صفای درون با یکی نظر دارد
که گفت من خبری دارم از حقیقت عشق
دروغ گفت گر از خویشتن خبر دارد
هلاک ما به بیابان عشق خواهد بود
کجاست مرد که با ما سر سفر دارد
از آن متاع که در پای دوستان ریزند
مرا سریست ندانم که او چه سر دارد
هلاک ما به بیابان عشق خواهد بود
کجاست مرد که با ما سر سفر دارد
عوام عیب کنندم که عاشقی همه عمر
کدام عیب که سعدی خود این هنر دارد
هلاک ما به بیابان عشق خواهد بود
کجاست مرد که با ما سر سفر دارد
عوام عیب کنندم که عاشقی همه عمر
کدام عیب که سعدی خود این هنر دارد
ساز و آوازی زیبا در دستگاه چهارگاه برگرفته از «گلهای تازه»_شماره ۱۸
آواز: #ایرج
نوازندگان:
حبیبالله بدیعی: ویولن
فرهنگ شریف: تار
منصور صارمی: سنتور
شعر: سعدی
دکلمه: فخری نیکزاد
مطلع دکلمه:
دوست میدارم من این نالیدن دلسوز را
تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را
_
شعر آواز:
کس این کند که دل از یار خویش بردارد
مگر کسی که دل از سنگ سختتر دارد
اگر نظر به دو عالم کند حرامش باد
که از صفای درون با یکی نظر دارد
که گفت من خبری دارم از حقیقت عشق
دروغ گفت گر از خویشتن خبر دارد
هلاک ما به بیابان عشق خواهد بود
کجاست مرد که با ما سر سفر دارد
از آن متاع که در پای دوستان ریزند
مرا سریست ندانم که او چه سر دارد
هلاک ما به بیابان عشق خواهد بود
کجاست مرد که با ما سر سفر دارد
عوام عیب کنندم که عاشقی همه عمر
کدام عیب که سعدی خود این هنر دارد
هلاک ما به بیابان عشق خواهد بود
کجاست مرد که با ما سر سفر دارد
عوام عیب کنندم که عاشقی همه عمر
کدام عیب که سعدی خود این هنر دارد
33-Selseleh Mooye Dost-Iraje - pitch 1.12 - tempo- 100
<unknown>
◽سلسله موی دوست
#همایون_خرم
آوای زیبا استاد #ایرج
سلسلهٔ موی دوست حلقه دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست...
#سعدی
#همایون_خرم
آوای زیبا استاد #ایرج
سلسلهٔ موی دوست حلقه دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست...
#سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
• آواز: محمدرضا شجریان
• سنتور: پرویز مشکاتیان
رسم است هرکه داغِ جوان دید، دوستان
رأفت بَرند حالتِ آن داغدیده را
یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا
وآن یک ز چهره پاک کند اشکِ دیده را
آن دیگری بر او بِفشانَد گُلاب و شَهد
تا تقویت کند دلِ مِحنِت چَشیده را
یک جمع دَعوَتَش به گُل و بوستان کنند
تا بَر کَنندش از دل، خارِ خَلیده را
جمعِ دگر برای تسلّایِ او دهند
شرحِ سیاه کاریِ چرخِ خمیده را
القصّه هر کَسی به طریقی ز روی مِهر
تسکین دهد مصیبتِ بر وی رَسیده را
آیا که داد تسلیتِ خاطرِ حسین؟
چون دید نعشِ اکبرِ در خون تپیده را
آیا که غمگساری و اَندُه بَری نمود
لیلایِ داغ دیدهٔ زَحمت کَشیده را
بعد از پسر دلِ پدر آماجِ تیر شد
آتش زدند لانهٔ مرغِ پریده را
#ایرج_میرزا
• سنتور: پرویز مشکاتیان
رسم است هرکه داغِ جوان دید، دوستان
رأفت بَرند حالتِ آن داغدیده را
یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا
وآن یک ز چهره پاک کند اشکِ دیده را
آن دیگری بر او بِفشانَد گُلاب و شَهد
تا تقویت کند دلِ مِحنِت چَشیده را
یک جمع دَعوَتَش به گُل و بوستان کنند
تا بَر کَنندش از دل، خارِ خَلیده را
جمعِ دگر برای تسلّایِ او دهند
شرحِ سیاه کاریِ چرخِ خمیده را
القصّه هر کَسی به طریقی ز روی مِهر
تسکین دهد مصیبتِ بر وی رَسیده را
آیا که داد تسلیتِ خاطرِ حسین؟
چون دید نعشِ اکبرِ در خون تپیده را
آیا که غمگساری و اَندُه بَری نمود
لیلایِ داغ دیدهٔ زَحمت کَشیده را
بعد از پسر دلِ پدر آماجِ تیر شد
آتش زدند لانهٔ مرغِ پریده را
#ایرج_میرزا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من یک روز گرم تابستان، دقیقا یک روز ۱۳ مرداد حدود ساعت ۳ و ربع کم بعد از ظهر عاشق شدم.
تلخی ها و زهر هجری که چشیدم بارها مرا به این فکر انداخت که اگر یک دوازدهم یا یک چهاردهم مرداد بود شاید اینطور نمیشد.
#دیالوگ
#دایی_جان_ناپلئون
#ایرج_پزشکزاد
#ناصر_تقوایی
#سعید_کنگرانی
#زادروز
(۱۴ مرداد ۱۳۳۳، تهران – ۲۳ شهریور ۱۳۹۷، تهران)
بازیگر
در سریال «داییجان ناپلئون»، فیلمهای سینماییِ «در امتداد شب»،و...
تلخی ها و زهر هجری که چشیدم بارها مرا به این فکر انداخت که اگر یک دوازدهم یا یک چهاردهم مرداد بود شاید اینطور نمیشد.
#دیالوگ
#دایی_جان_ناپلئون
#ایرج_پزشکزاد
#ناصر_تقوایی
#سعید_کنگرانی
#زادروز
(۱۴ مرداد ۱۳۳۳، تهران – ۲۳ شهریور ۱۳۹۷، تهران)
بازیگر
در سریال «داییجان ناپلئون»، فیلمهای سینماییِ «در امتداد شب»،و...
وطن من
بسطامی _ مشکاتیان
ای خطه #ایران مهین، ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من
دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست
ای باغ و گل و لاله و سرو و سمن من
تا هست کنار تو پر از لشکر دشمن
هرگز نشود خالی از دل محن من
دردا و دریغا که چنان گشتی بی برگ
که از بافته خویش نداری کفن من
امروز همی گویم با محنت بسیار
دردا و دریغا وطن من وطن من
#ملک_الشعرای_بهار
تصنیف #وطن_من
آهنگ از #پرویز_مشکاتیان
اجرای گروه #عارف
با صدای #ایرج_بسطامی
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من
دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست
ای باغ و گل و لاله و سرو و سمن من
تا هست کنار تو پر از لشکر دشمن
هرگز نشود خالی از دل محن من
دردا و دریغا که چنان گشتی بی برگ
که از بافته خویش نداری کفن من
امروز همی گویم با محنت بسیار
دردا و دریغا وطن من وطن من
#ملک_الشعرای_بهار
تصنیف #وطن_من
آهنگ از #پرویز_مشکاتیان
اجرای گروه #عارف
با صدای #ایرج_بسطامی
ای نکویان که در این دنیایید
یا از این بعد بهدنیا آیید
این که خفته است در این خاک منم
ایرجم، ایرج شیرین سخنم
مدفن عشق جهان است اینجا
یک جهان عشق نهان است اینجا
عاشقی بوده بهدنیا فنِ من
مدفن عشق بود مدفنِ من
آنچه از مال جهان هستی بود
حرف عیش و طرب مستی بود
هر که را روی خوش و خوی نکوست
مُرده و زنده من عاشق اوست
من همانم که در ایام حیات
بی شما صرف نکردم اوقات
تا مرا روح و روان در تن بود
شوق دیدار شما در من بود
بعد چون رخت ز دنیا بستم
باز در راه شما بنشستم
گرچه امروز بهخاکم ماواست
چشم من باز بهدنبال شماست
بنشینید بر این خاک دمی
بگذارید بر خاکم قدمی
گاهی از من بهسخن یاد کنید
در دل خاک دلم شاد کنید
#ایرج_میرزا
یا از این بعد بهدنیا آیید
این که خفته است در این خاک منم
ایرجم، ایرج شیرین سخنم
مدفن عشق جهان است اینجا
یک جهان عشق نهان است اینجا
عاشقی بوده بهدنیا فنِ من
مدفن عشق بود مدفنِ من
آنچه از مال جهان هستی بود
حرف عیش و طرب مستی بود
هر که را روی خوش و خوی نکوست
مُرده و زنده من عاشق اوست
من همانم که در ایام حیات
بی شما صرف نکردم اوقات
تا مرا روح و روان در تن بود
شوق دیدار شما در من بود
بعد چون رخت ز دنیا بستم
باز در راه شما بنشستم
گرچه امروز بهخاکم ماواست
چشم من باز بهدنبال شماست
بنشینید بر این خاک دمی
بگذارید بر خاکم قدمی
گاهی از من بهسخن یاد کنید
در دل خاک دلم شاد کنید
#ایرج_میرزا