ز اندازه بیرون تشنهام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن، وان گه بده اصحاب را
من نیز چشم از خواب خوش
بر مینکردم پیش ازین
روز فراق دوســـــــــــــتان،
شــــــبخوش بگفتم خواب را
هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذرد
چشــمش بر ابرو افکنَد، باطل کند محراب را
#سعدی_جان
اول مرا سیراب کن، وان گه بده اصحاب را
من نیز چشم از خواب خوش
بر مینکردم پیش ازین
روز فراق دوســـــــــــــتان،
شــــــبخوش بگفتم خواب را
هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذرد
چشــمش بر ابرو افکنَد، باطل کند محراب را
#سعدی_جان
.
همه چیز را تا نجویی، نیابی
جز این دوست را، تا نیابی، نجویی.
فیه ما فیه
همه چیز را تا نجویی، نیابی
جز این دوست را، تا نیابی، نجویی.
فیه ما فیه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پارهای از سخنان بدیعالزمان فروزانفر در مورد مولانا
.
ازبهرِ هِلال عید آن مَه ناگاه
بر بام دوید و هر طرف کرد نگاه
هر کس که بدید گفت سُبحانَ الله
خورشید برآمدست و می جوید ماه
#انوری رباعی ۳۷۷
ازبهرِ هِلال عید آن مَه ناگاه
بر بام دوید و هر طرف کرد نگاه
هر کس که بدید گفت سُبحانَ الله
خورشید برآمدست و می جوید ماه
#انوری رباعی ۳۷۷
.
اسب، اسب به دنیا میآید؛
اما انسان، انسان به دنیا نمیآید،
باید او را آموزش و تعلیم داد، تا انسان شود.
#یوستین_گردر
اسب، اسب به دنیا میآید؛
اما انسان، انسان به دنیا نمیآید،
باید او را آموزش و تعلیم داد، تا انسان شود.
#یوستین_گردر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
كار با دل اُفتاده است ...
بكوشيد تا دلی بيدار به دست آوريد
كه چون دل بيدار شد،
یار را خواهی دید
رابعه عدويه
کتاب زنان صوفی تالیف دکتر نوربخش
پلیدست آنچه میبینی و میدانی تو آنی!!
اگر عاقبت خود را خاک میدانی، خاکی.
خود را اگر پاک میدانی،پاکی..!!
مجالس سبعه/مولانا
اگر عاقبت خود را خاک میدانی، خاکی.
خود را اگر پاک میدانی،پاکی..!!
مجالس سبعه/مولانا
مجنون و پریشان توام دستم گیر
سرگشته و حیران توام دستم گیر
هر بیسر و پای دستگیری دارد
من بیسر و بیپای توام دستم گیر
#مولانا_رباعيات
سرگشته و حیران توام دستم گیر
هر بیسر و پای دستگیری دارد
من بیسر و بیپای توام دستم گیر
#مولانا_رباعيات
نی نامه مثنوی
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بد حالان و خوش حالان شدم
نی را هم برای بد حآلان و هم خوش حالان مینوازند، آنکه خوش است خوشتر و کسی که غم بر دل دارد در سماع نی خود را فراموش و یا در عالم خویش فروتر می رود .
اما در مورد مولانا اشارت باین است که مقصود و مطلب را دور از تعصب در همه جا و نزد همه کس باید جست ، زیرا از هر دلی به حقیقت راهی هست و شاید مراد آن باشد که با هر کس در هر حالت همدردی باید کرد. و هم آواز باید بود.
زیرا طریق هدایت خوش آمیز بودن و نرم خوی و با شفقت زیستن است نه بد خویی و تحقیر و اهانت کردن!!
شرح مثنوی شریف ، استاد فروزانفر
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بد حالان و خوش حالان شدم
نی را هم برای بد حآلان و هم خوش حالان مینوازند، آنکه خوش است خوشتر و کسی که غم بر دل دارد در سماع نی خود را فراموش و یا در عالم خویش فروتر می رود .
اما در مورد مولانا اشارت باین است که مقصود و مطلب را دور از تعصب در همه جا و نزد همه کس باید جست ، زیرا از هر دلی به حقیقت راهی هست و شاید مراد آن باشد که با هر کس در هر حالت همدردی باید کرد. و هم آواز باید بود.
زیرا طریق هدایت خوش آمیز بودن و نرم خوی و با شفقت زیستن است نه بد خویی و تحقیر و اهانت کردن!!
شرح مثنوی شریف ، استاد فروزانفر
دنیا گذران، محنت دنیا گذران
نی بر پدران ماند و نی بر پسران
تا بتوانی عمر به طاعت گذران
بنگر که فلک چه می کند با دگران
ابوسعید_ابوالخیر
نی بر پدران ماند و نی بر پسران
تا بتوانی عمر به طاعت گذران
بنگر که فلک چه می کند با دگران
ابوسعید_ابوالخیر
نقل است که گفت:(ابراهیم ادهم)یک شب جبرئیل علیه السلام در خواب دیدم که از آسمان به زمین آمد- و صحیفه ای در دست- سوال کردم و گفت که چه خواهی کرد؟گفت:نام دوستان حق می نویسم.گفتم:نام من نیز می نویسی؟
گفت: تو از ایشان نیستی؛گفتم:دوستدار دوستان حقم.ساعتی اندیشه کرد؛پس گفت:فرمان رسید که:اول نام ابراهیم ثبت کن- که در این راه امید از نومیدی پدید آید .
گفت: تو از ایشان نیستی؛گفتم:دوستدار دوستان حقم.ساعتی اندیشه کرد؛پس گفت:فرمان رسید که:اول نام ابراهیم ثبت کن- که در این راه امید از نومیدی پدید آید .
همچو ما کیست در جہان تشـــنہ
بحر خوردیم و همچنان تشـــنہ
عین آب حیات چشمہ ماست
چشمہ در چشم و ما بہ جان تشـــنہ
می رود آب چشـــم ما ،هرسو
ما بہ ،هرسو روان تشـــنہ
خوش کناری بر آب دیده ماست
ما فتاده درین میان تشـــنہ
،همہ عالم گرفتہ آبـــ زلال
حیف باشند تشنگان تشـــنہ
آب دریا و تشـــنہ مستسقی
می خورد آب ناتوان تشـــنہ
سخن سید است آب حیات
خضر وقت است و ما بہ آن تشـــنہ
حضرت شاه نعمت الله ولی
بحر خوردیم و همچنان تشـــنہ
عین آب حیات چشمہ ماست
چشمہ در چشم و ما بہ جان تشـــنہ
می رود آب چشـــم ما ،هرسو
ما بہ ،هرسو روان تشـــنہ
خوش کناری بر آب دیده ماست
ما فتاده درین میان تشـــنہ
،همہ عالم گرفتہ آبـــ زلال
حیف باشند تشنگان تشـــنہ
آب دریا و تشـــنہ مستسقی
می خورد آب ناتوان تشـــنہ
سخن سید است آب حیات
خضر وقت است و ما بہ آن تشـــنہ
حضرت شاه نعمت الله ولی