هرکه شد خام، بهصد شعبده خوابش کردند
هرکه در خواب نشد، خانه خرابش کردند...
بازی اهل سیاست که فریبست و دروغ
خدمتِ خلقِ ستمدیده، خطابش کردند...
اول کار بسی وعدهیِ شیرین دادند
آخرش تلخ شد و نقشِ برآبش کردند...
آنچه گفتند شود سرکهیِ نیکو و حلال
در نهانخانهیِ تزویر، شرابش کردند...
پشت دیوار خری داغ نمودند و به ما
وصفِ آن طعم دلانگیز کبابش کردند...
سالها هرچه که رِشتیم به امّید و هوس
بر سرِ دارِ مجازات، طنابش کردند...
گفته بودند که سازیم، وطن همچو بهشت
دوزخی پر ز بلایا و عذابش کردند...
زِ که نالیم که شد غفلت و نادانیِ ما
آنچه سرمایهیِ ایجاد سرابش کردند...
لب فروبسته ز دردیم و پشیمانی و غم
گرچه خرسندی و تسلیم، حسابش کردند...
زنده یاد #فرخی_یزدی
هرکه در خواب نشد، خانه خرابش کردند...
بازی اهل سیاست که فریبست و دروغ
خدمتِ خلقِ ستمدیده، خطابش کردند...
اول کار بسی وعدهیِ شیرین دادند
آخرش تلخ شد و نقشِ برآبش کردند...
آنچه گفتند شود سرکهیِ نیکو و حلال
در نهانخانهیِ تزویر، شرابش کردند...
پشت دیوار خری داغ نمودند و به ما
وصفِ آن طعم دلانگیز کبابش کردند...
سالها هرچه که رِشتیم به امّید و هوس
بر سرِ دارِ مجازات، طنابش کردند...
گفته بودند که سازیم، وطن همچو بهشت
دوزخی پر ز بلایا و عذابش کردند...
زِ که نالیم که شد غفلت و نادانیِ ما
آنچه سرمایهیِ ایجاد سرابش کردند...
لب فروبسته ز دردیم و پشیمانی و غم
گرچه خرسندی و تسلیم، حسابش کردند...
زنده یاد #فرخی_یزدی
اصفهان
شجریان
"ساز و آواز"
اصفهان
استاد: #محمدرضاشجریان
تار: استاد #فریدون_حافظی
ویولن: استاد #همایون_خرم
سنتور: استاد #مجید_نجاحی
شعر: #فرخی_یزدی
شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم
انقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
اتشی در دلش افکندم و ابش کردم...
اصفهان
استاد: #محمدرضاشجریان
تار: استاد #فریدون_حافظی
ویولن: استاد #همایون_خرم
سنتور: استاد #مجید_نجاحی
شعر: #فرخی_یزدی
شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم
انقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
اتشی در دلش افکندم و ابش کردم...
هر شب ز عشق روی تو ای آفتاب روی
از دود آه تیره کنم روی ماه را
ما را مخوان به کعبه که در کیش اهل دل
معنی یکیست میکده و خانقاه را
#فرخی یزدی
از دود آه تیره کنم روی ماه را
ما را مخوان به کعبه که در کیش اهل دل
معنی یکیست میکده و خانقاه را
#فرخی یزدی
.
شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
#فرخی یزدی
شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
#فرخی یزدی
اصفهان
شجریان
آواز اصفهان
#استاد:#محمد_رضا_شجریان
#تار:#استاد_فریدون_حافظی
#ویولن:#استاد_همایون_خرم
#سنتور:#استاد_مجید_نجاحی
#شعر:#فرخی_یزدی
شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کرد
منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم
انقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
اتشی در دلش افکندم و ابش کردم
غرق خون بود و نمی خفت ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم
دل که خونابه غم بود و جگر گذشته دهر
بر سر اتش جور تو کبابش کردم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
انچه جان کند تنم عمرحسابش کردم
#استاد:#محمد_رضا_شجریان
#تار:#استاد_فریدون_حافظی
#ویولن:#استاد_همایون_خرم
#سنتور:#استاد_مجید_نجاحی
#شعر:#فرخی_یزدی
شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کرد
منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم
انقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
اتشی در دلش افکندم و ابش کردم
غرق خون بود و نمی خفت ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم
دل که خونابه غم بود و جگر گذشته دهر
بر سر اتش جور تو کبابش کردم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
انچه جان کند تنم عمرحسابش کردم
#فرخی_یزدی » دیوان اشعار » غزلیات »
شمارهٔ ۲۴
شرط خوبی نیست تنها جان من گفتار خوب
خوبی گفتار داری بایدت رفتار خوب
گر تو را تعمیر این ویران عمارت لازم است
باید از بهر مصالح آوری معمار خوب
بت پرست خوب به از خودپرست بد رفیق
یار بد بدتر بود صد بار از اغیار خوب
خوب دانی کیست پیش خوب و بد در روزگار
آنکه می ماند ز کار خوب او آثار خوب
رشته تسبیح سالوسی بد آمد در نظر
زین سپس دست من و زلف تو و زنار خوب
نام آزادی ز بدکیشان نمی آمد به ننگ
کشور ویران ما را بود اگر احرار خوب
کار طوفان خوب گفتن نیست هر بیکاره را
کار می خواهد ز اهل کار آن هم کار خوب
شمارهٔ ۲۴
شرط خوبی نیست تنها جان من گفتار خوب
خوبی گفتار داری بایدت رفتار خوب
گر تو را تعمیر این ویران عمارت لازم است
باید از بهر مصالح آوری معمار خوب
بت پرست خوب به از خودپرست بد رفیق
یار بد بدتر بود صد بار از اغیار خوب
خوب دانی کیست پیش خوب و بد در روزگار
آنکه می ماند ز کار خوب او آثار خوب
رشته تسبیح سالوسی بد آمد در نظر
زین سپس دست من و زلف تو و زنار خوب
نام آزادی ز بدکیشان نمی آمد به ننگ
کشور ویران ما را بود اگر احرار خوب
کار طوفان خوب گفتن نیست هر بیکاره را
کار می خواهد ز اهل کار آن هم کار خوب
دیدی آن ترک خطا دشمن جان بود مرا؟
گر چه عمری به خطا دوست خطابش کردم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کند تنم عمر حسابش کردم
#فرخی_یزدی
گر چه عمری به خطا دوست خطابش کردم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کند تنم عمر حسابش کردم
#فرخی_یزدی
آخِر دلِ من ز غصه خون خواهد شد
وز روزنهی دیده برون خواهد شد
با این افقِ تیره خدا داند و بس
کاین مملکتِ خراب، چون خواهد شد
#فرخی_یزدی
وز روزنهی دیده برون خواهد شد
با این افقِ تیره خدا داند و بس
کاین مملکتِ خراب، چون خواهد شد
#فرخی_یزدی
ما مست و خراب از می صهبای الستیم
خمخانه تهی کرده و افتاده و مستیم
با طره دلبند تو کردیم چو پیوند
پیوند ز هر محرم و بیگانه گسستیم
از سبحه صد دانه ارباب ریا به
صد مرتبه این رشته زنار که بستیم
فرقی که میان من و شیخ است همین است
کو دل شکند دایم و ما توبه شکستیم
تا دامن وصل از سر زلفت بکف آید
چون شانه مشاطه سراپا همه دستیم
ای ناصح مشفق تو برو در غم خود باش
ما گر بد و گر خوب همانیم که هستیم
چون شاهد عیب و هنر ما عمل ماست
گو خصم زند طعنه که ما دوست پرستیم
#فرخی یزدی
خمخانه تهی کرده و افتاده و مستیم
با طره دلبند تو کردیم چو پیوند
پیوند ز هر محرم و بیگانه گسستیم
از سبحه صد دانه ارباب ریا به
صد مرتبه این رشته زنار که بستیم
فرقی که میان من و شیخ است همین است
کو دل شکند دایم و ما توبه شکستیم
تا دامن وصل از سر زلفت بکف آید
چون شانه مشاطه سراپا همه دستیم
ای ناصح مشفق تو برو در غم خود باش
ما گر بد و گر خوب همانیم که هستیم
چون شاهد عیب و هنر ما عمل ماست
گو خصم زند طعنه که ما دوست پرستیم
#فرخی یزدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شب چـــو در بستم و مست از می نابش کردم
مــاه اگر حلقــــه به در کوفت جوابــش کردم
دیدی آن تـُــرک خـُــتا دشمـن جان بود مــرا؟
گر چه عمری به خطا دوست خطابش کردم…
#فرخی_یزدی (شاعر لبدوخته)
مــاه اگر حلقــــه به در کوفت جوابــش کردم
دیدی آن تـُــرک خـُــتا دشمـن جان بود مــرا؟
گر چه عمری به خطا دوست خطابش کردم…
#فرخی_یزدی (شاعر لبدوخته)
در ملک وجود خودنمائی غلط است
در بندگی اظهار خدائی غلط است
بیگانگی آموز که با مسلک راست
با خلق زمانه آشنائی غلط است
#فرخی_یزدی
در بندگی اظهار خدائی غلط است
بیگانگی آموز که با مسلک راست
با خلق زمانه آشنائی غلط است
#فرخی_یزدی
مَسکَنَت را ز دمِ داس درو باید کرد
فقر را با چکشِ کارگران باید کشت
#فرخی_یزدی
#تابلوی_نقاشی: طبقهی چهارم
اثر: #جوزپه_پلیتزا_دا_ولپدو
منبع نقاشی: ویکیپدیا
فقر را با چکشِ کارگران باید کشت
#فرخی_یزدی
#تابلوی_نقاشی: طبقهی چهارم
اثر: #جوزپه_پلیتزا_دا_ولپدو
منبع نقاشی: ویکیپدیا