در آدمی عشقی و دردی و خارخاری و تقاضاییست که اگر صد هزار عالم ملک او شود، نیاساید و آرام نیابد. خلق در هر پیشهای و صنعتی و منصبی تحصیل میکنند و هیچ آرام نمیگیرند زیرا آنچه مقصود است بهدست نیامده است. آخر معشوق را دلارام میگویند؛ یعنی که دل به وی آرام گیرد. پس بهغیر، چون آرام و قرار گیرد؟
#فیهمافیه
مقالات مولانا
نسخه خطی مثنوی معنوی
#فیهمافیه
مقالات مولانا
نسخه خطی مثنوی معنوی
مجنون خواست که پیش لیلی نامهای نویسد؛ قلم دردست گرفت و این بیت گفت:
«خَیالُکِ فی عَیْنی وَ اِسْمُکِ فی فَمی
وَ ذِکْرُکِ فی قَلْبی اِلیٰ اَیْنَ اَکْتُبُ»¹
خیال تو مقیم چشم است و نام تو از زبان خالی نیست و ذکر تو در صمیم جان جای دارد، پس نامه پیش کی نویسم چون تو در این محلها میگردی؟ قلم بشکست و کاغذ بدرّید.
#فیهمافیه
#مولانا
«خَیالُکِ فی عَیْنی وَ اِسْمُکِ فی فَمی
وَ ذِکْرُکِ فی قَلْبی اِلیٰ اَیْنَ اَکْتُبُ»¹
خیال تو مقیم چشم است و نام تو از زبان خالی نیست و ذکر تو در صمیم جان جای دارد، پس نامه پیش کی نویسم چون تو در این محلها میگردی؟ قلم بشکست و کاغذ بدرّید.
#فیهمافیه
#مولانا
در آدمی عشقی و دردی و خارخاری و تقاضاییست که اگر صد هزار عالم ملک او شود، نیاساید و آرام نیابد. خلق در هر پیشهای و صنعتی و منصبی تحصیل میکنند و هیچ آرام نمیگیرند زیرا آنچه مقصود است بهدست نیامده است. آخر معشوق را دلارام میگویند؛ یعنی که دل به وی آرام گیرد. پس بهغیر، چون آرام و قرار گیرد؟
#فیهمافیه
مقالات #حضرت_مولانا
#فیهمافیه
مقالات #حضرت_مولانا
شَرف هر عاشقی بِقَدر معشوق اوست!
معشوقِ هر که لطیفتر و ظریفتر و شریف جوهرتر
عاشق او عزیزتر...
#فیهمافیه
معشوقِ هر که لطیفتر و ظریفتر و شریف جوهرتر
عاشق او عزیزتر...
#فیهمافیه
یکی میگفت که : « مولانا سخن نمیفرماید »
...فرمود، سخن بهانه است . آدمی را با آدمی آن جزو مناسب جذب میکند ، نه سخن.
#فیهمافیه
...فرمود، سخن بهانه است . آدمی را با آدمی آن جزو مناسب جذب میکند ، نه سخن.
#فیهمافیه
دو گدا بر درِ شخصی آمدند،،
یکی مطلوب و محبوب است و آن دیگر عظیم مَبغوض است.
خداوند خانه گوید به غلام که!!
زود بی تأخیر،
به آن مَبغوض نان پاره ای بده تا از درِ ما زود آواره شود!
و آن دیگر را که محبوب است وعده دهد که:
هنوز نان نپخته اند.
صبر کن تا نان برسد و بپزد!!!
#فیهمافیه
یکی مطلوب و محبوب است و آن دیگر عظیم مَبغوض است.
خداوند خانه گوید به غلام که!!
زود بی تأخیر،
به آن مَبغوض نان پاره ای بده تا از درِ ما زود آواره شود!
و آن دیگر را که محبوب است وعده دهد که:
هنوز نان نپخته اند.
صبر کن تا نان برسد و بپزد!!!
#فیهمافیه
عالم بر مثالِ کوه است.
هر چه گویی از خیر و شر، از کوه همان شنوی.
و اگر گمان بری که من خوب گفتم و کوه زشت جواب داد
محال باشد که بلبل در کوه بانگ کند، از کوه بانگ زاغ آید ، یا از بانگ آدمی، بانگ خر ...
#مولانا
#فیهمافیه
هر چه گویی از خیر و شر، از کوه همان شنوی.
و اگر گمان بری که من خوب گفتم و کوه زشت جواب داد
محال باشد که بلبل در کوه بانگ کند، از کوه بانگ زاغ آید ، یا از بانگ آدمی، بانگ خر ...
#مولانا
#فیهمافیه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حکایت می آورند که حق تعالی می فرماید که:
ای بندهء من!
حاجت تو را در حالت دعا و ناله زود برآوردمی، اما در اجابت جهت آن تاخیر می افتد تا بسیار بنالی که آواز و نالهء تو مرا خوش می آید.
مثلاً، دو گدا بر در شخصی آمدند؛ یکی مطلوب و محبوب است و آن دیگر بسیار مبغوض است.
خداوندِ خانه گوید به غلام که زود، بی تٵخیر، به آن مبغوض نان پاره بده تا از در ما زود آواره شود؛
و آن دیگر را که محبوب است وعده دهد که هنوز نان نپخته اند، صبر کن تا نان برسد.
#فیهمافیه
#مولانا
ای بندهء من!
حاجت تو را در حالت دعا و ناله زود برآوردمی، اما در اجابت جهت آن تاخیر می افتد تا بسیار بنالی که آواز و نالهء تو مرا خوش می آید.
مثلاً، دو گدا بر در شخصی آمدند؛ یکی مطلوب و محبوب است و آن دیگر بسیار مبغوض است.
خداوندِ خانه گوید به غلام که زود، بی تٵخیر، به آن مبغوض نان پاره بده تا از در ما زود آواره شود؛
و آن دیگر را که محبوب است وعده دهد که هنوز نان نپخته اند، صبر کن تا نان برسد.
#فیهمافیه
#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حکایت می آورند که حق تعالی می فرماید که:
ای بندهء من!
حاجت تو را در حالت دعا و ناله زود برآوردمی، اما در اجابت جهت آن تاخیر می افتد تا بسیار بنالی که آواز و نالهء تو مرا خوش می آید.
مثلاً، دو گدا بر در شخصی آمدند؛ یکی مطلوب و محبوب است و آن دیگر بسیار مبغوض است.
خداوندِ خانه گوید به غلام که زود، بی تٵخیر، به آن مبغوض نان پاره بده تا از در ما زود آواره شود؛
و آن دیگر را که محبوب است وعده دهد که هنوز نان نپخته اند، صبر کن تا نان برسد.
#فیهمافیه
#مولانا
ای بندهء من!
حاجت تو را در حالت دعا و ناله زود برآوردمی، اما در اجابت جهت آن تاخیر می افتد تا بسیار بنالی که آواز و نالهء تو مرا خوش می آید.
مثلاً، دو گدا بر در شخصی آمدند؛ یکی مطلوب و محبوب است و آن دیگر بسیار مبغوض است.
خداوندِ خانه گوید به غلام که زود، بی تٵخیر، به آن مبغوض نان پاره بده تا از در ما زود آواره شود؛
و آن دیگر را که محبوب است وعده دهد که هنوز نان نپخته اند، صبر کن تا نان برسد.
#فیهمافیه
#مولانا
خاصیت آینگی :
آينه جان نيست الا روی يار
روی آن ياری كه باشد زان ديار
گفتم ای دل آينه كلی بجو
رو به دريا نه، كار برنايد به جو
ديده تو چون دلم را ديده شد
اين دل ناديده غرق ديده شد
آينه كلی تو را ديدم ابد
ديدم اندر چشم تو من نقش خود
(#مثنوی، #دفتر_دوم)
میگوید : آینهی جان، روی یار است.
یاری که نه از جنس جهان که از تبارِ جان است.
#مولانا میگوید دیدهی تو دیدهی دل من شد.
انگار با چشم تو و در چشم تو، دل خود را تماشا میکنم.
تو را آینه یافتم و نقش خود را در چشم تو دیدم.
مولانا میگوید نه تنها معشوق، آینهی جان توست،
که جهان، سرتاسر آینهای است برای تماشای نقش و رنگ خویشتنت:
«عالم همچون آينه است، نقش خود را در او میبينی»
(#فیهمافیه)
عارفان میگفتند در خدا، در قرآن، و در دیگران،
در پی شناسایی خود باشید. آنها را چون آینه بینگارید.
#عینالقضات می گوید :
شعر نیز چون آینه است و هر کس در آن شاهد احوال خویش است:
«جوانمردا! این شعرها را چون آینه میدان؛
آخر دانی که آینه را نیست صورتی در خود.
اما هر که نگر کند، صورت خود تواند دیدن.
همچنین میدان که شعر را در خود هیچ معنایی نیست.
اما هر کسی از او آن تواند دیدن که نقد روزگار و کمال کار اوست.»
(نامههای #عینالقضات، جلد یک)
#مولانا می گوید : «یار آیینه» است
و برای اینکه به دیدار آینه بروید،
لازم است شما هم آینه باشید:
«هر که نه چون آینه گشتست ندید آینه را»
آینهام آینهام مرد مقالات نهام
دیده شود حال من ار چشم شود گوش شما
آينه جان نيست الا روی يار
روی آن ياری كه باشد زان ديار
گفتم ای دل آينه كلی بجو
رو به دريا نه، كار برنايد به جو
ديده تو چون دلم را ديده شد
اين دل ناديده غرق ديده شد
آينه كلی تو را ديدم ابد
ديدم اندر چشم تو من نقش خود
(#مثنوی، #دفتر_دوم)
میگوید : آینهی جان، روی یار است.
یاری که نه از جنس جهان که از تبارِ جان است.
#مولانا میگوید دیدهی تو دیدهی دل من شد.
انگار با چشم تو و در چشم تو، دل خود را تماشا میکنم.
تو را آینه یافتم و نقش خود را در چشم تو دیدم.
مولانا میگوید نه تنها معشوق، آینهی جان توست،
که جهان، سرتاسر آینهای است برای تماشای نقش و رنگ خویشتنت:
«عالم همچون آينه است، نقش خود را در او میبينی»
(#فیهمافیه)
عارفان میگفتند در خدا، در قرآن، و در دیگران،
در پی شناسایی خود باشید. آنها را چون آینه بینگارید.
#عینالقضات می گوید :
شعر نیز چون آینه است و هر کس در آن شاهد احوال خویش است:
«جوانمردا! این شعرها را چون آینه میدان؛
آخر دانی که آینه را نیست صورتی در خود.
اما هر که نگر کند، صورت خود تواند دیدن.
همچنین میدان که شعر را در خود هیچ معنایی نیست.
اما هر کسی از او آن تواند دیدن که نقد روزگار و کمال کار اوست.»
(نامههای #عینالقضات، جلد یک)
#مولانا می گوید : «یار آیینه» است
و برای اینکه به دیدار آینه بروید،
لازم است شما هم آینه باشید:
«هر که نه چون آینه گشتست ندید آینه را»
آینهام آینهام مرد مقالات نهام
دیده شود حال من ار چشم شود گوش شما