معرفی عارفان
1.26K subscribers
36.7K photos
13.9K videos
3.25K files
2.85K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
در مثنوی ما با دو گونه عشق روبرو می شویم  عشق عاشق و عشق معشوق .چرا که مولوی عشق را دو سویه می داند و بر این نظر است  که غایت عاشقی همانا در وجود خداوند است و همان طور که ما به او عاشق می شویم او نیز به ما عاشق است.

ليك عشق عاشقان تَن زه كند

عشق معشوقان خوش و فربه كـند

عشق معشوقان نهان است
وستير

عشق عاشق با دو صد طبل و نفير

د3/ ابيات 4602و4393

عشق وقتي نزد معشوق مي‌رود، معشوق را زيبا و فربه مي‌كند، وقتي نزد عاشق مي‌آيد او را زردروي و لاغر مي‌كند.

بر همين قياس بايد بگوييم كه عشق در دو چهره‌ى ديگر هم ظاهر مي‌شود: وقتي نزد عاشق مي‌رود، گريه مي‌آورد، وقتي در دل معشوق مي‌نشيند طرب افزاست. وقتي در دل عاشق مي‌نشيند غم مي‌افزايد

اما نه اين غم و نه آن طرب هيچ كدام به معناي خنده و گريه‌اي كه "حادث‌اند" و "عارض‌اند" و گاهي بر لب و چهره مي‌نشينند و گاهي برمي‌خيزند ،نيست.

جور و احسان، رنج و شادي حادث است

حادثان ميرند و حق‌شان وارث است

د1/ بيت 1809  

بلكه آن غم و طرب به معناي "قبض" و "بسطي" است كه در عارفان وجود دارد.
غم آن‌ها، قبض آن‌هاست و شادي‌شان، بسط‌شان.

خود قبض و بسط هم مراتب و مراحل دارد. مرحله‌ى نهايي بسط، همان مستيي است كه باده را هم مست مي‌كند.

باده از ما مست شد نه ما از او

قالب از ما هست شد نه ما از او

د1/ بيت 1815

#کتاب :#غربت_وجودی
مولانا، صوفي صافي دلي است كه شراب عشق را سركشيده است و سر بر دامان معشوق نهاده و جز او نمي‌بيند و نمي‌شناسد.


جز مولانا كيست كه لايق چنين نامي باشد، عشق، خود، خونبهاي خويش است و مولانا قرباني عشق به معشوق است.


ابراهيم(ع) فرزند را قرباني ايمان خويش كرد و مولانا جان بي‌دل خويش را، به آستان حضرت معشوق مي‌برد تا خود، كارد بر ذبح خويش برگردن نهد.


در محضر مولانا رنج معنا ندارد، مولانا از درد نيز گذشته است چرا كه درد از قلمرو خاك است و مولانا عمري است كه از خاك فراتر رفته است.

#کتاب:#غربت_وجودی

#نویسنده :#زهراغریبیان_لواسانی