معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.5K photos
13.1K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
کجا از خوابِ‌ ناز آن فتنه ی دورِ‌ قمر خیزد؟
مگر بر دست و پایش آفتاب افتد که برخیزد‌

#مسیح_کاشانی
با این تنِ سبک‌روح از بس گرانیِ دل
در بحر اگر بمیرم بر روی آب نایم

#مسیح_کاشانی
مگر به گمشدگی خویش را عزیز کنم

به هر که زود کند گم، سپرده‌ام خود را....

#مسیح_کاشانی
در غربت مرگ بیم تنهایی نیست

یاران عزیز آن‌طرف بیشترند!

#مسیح_کاشانی
چو کبوترانِ وحشی همه می رمند از هم

ز فلک به گوشِ مردم چه صدا رسیده باشد؟

#مسیح_کاشانی
اشک تابوت تنم می‌برد و همچو شرار
پاره‌های جگر از پیش و پسم می‌رقصد.

#مسیح_کاشانی
ما بوی پیرهن را در جان ذخیره داریم

شاید نیاید از مصر هر روز کاروانی...

#مسیح_کاشانی
هرگز از یاد نبردم من مدهوش تو را

من نه آنم که توان کرد فراموش تو را

#مسیح_کاشانی
روزی که مرا زین دهِ ویرانه برند
تابوت مرا عاقل و دیوانه برند
این نقل مکانیست که بیماری را
زین خانه‌ی بدشگون بدان خانه برند

#مسیح_کاشانی
به صفات آدم اکنون که خدا ستود ما را
چه غمست از اینکه شیطان نکند سجود ما را

ز نشانِ سنگِ طفلان تن ما گرفته زینت
فلکیم و خوش نماید بدن کبود ما را

همه آتشیم اما ز سیاه‌بختی ما
بوَد اینکه آه با خود نبرد چو دود ما را

تن ما ز پای تا سر شده قفلِ ناامیدی
به کلیدِ نیک‌بختی نتوان گشود ما را

ز خیال چشم مستی شده ضعف تن بدانسان
که توان فشرد چون می عدم از وجود ما را

به زیان و سودِ گیتی چو «مسیح» دل میالا
که زیان رسد به گیتی همه جا ز سود ما را.

حکیم رکنا
#مسیح_کاشانی
بر زبان گر نامِ خاکم بگذرد آذر شود
ور درآید در دلم خورشید، خاکستر شود

همنشین! مرهم منه بر زخمهای سینه‌ام
سخت بد بختم، مباد این زخمها بهتر شود!

در جگر آبم نماند، اکنون چه سازم با وداع؟
اینقدر خونابه، خود باید که چشمی تر شود

کیمیا را قصّه دشوار است، امّا می‌فروش؛
دارد اکسیری که گر بر خاک ریزی زر شود

گر نریزد دیده آبی از درون بر آتشم،
بیمِ آن دارم که دل در سینه خاکستر شود

در مشام جان من گر بوی زلفت جا کند
سینۀ تنگِ «مسیحا» معدنِ عنبر شود.

حکیم رکنا
#مسیح_کاشانی

دیوان غزلیات حکیم رکنا مسیح کاشانی
تصحیح: زهرا مهندس
دانشگاه آزاد تهران ۱۳۷۸
بر زبان گر نامِ خاکم بگذرد آذر شود
ور درآید در دلم خورشید، خاکستر شود

همنشین! مرهم منه بر زخمهای سینه‌ام
سخت بد بختم، مباد این زخمها بهتر شود!

در جگر آبم نماند، اکنون چه سازم با وداع؟
اینقدر خونابه، خود باید که چشمی تر شود

کیمیا را قصّه دشوار است، امّا می‌فروش؛
دارد اکسیری که گر بر خاک ریزی زر شود

گر نریزد دیده آبی از درون بر آتشم،
بیمِ آن دارم که دل در سینه خاکستر شود

در مشام جان من گر بوی زلفت جا کند
سینۀ تنگِ «مسیحا» معدنِ عنبر شود.

حکیم رکنا
#مسیح_کاشانی

دیوان غزلیات حکیم رکنا مسیح کاشانی
تصحیح: زهرا مهندس
دانشگاه آزاد تهران ۱۳۷۸
هرگز از یاد نبردم من مدهوش تو را

تو نه آنی که توان کرد فراموش تو را



#مسیح_کاشانی
گویند خراب است جهان، وین غلطی نیست
کز حالِ خرابم در و دیوار خراب است

#مسیح_کاشانی
عنکبوتیم در این زاویهٔ پُرخَم‌وتاب
که به جاروب توان خانهٔ ما کرد خراب!

#مسیح_کاشانی
(تذکرهٔ #مجمع‌النفایس)
در غربت مرگ بیم تنهایی نیست
یاران عزیز، آن‌طرف ببشترند . . .

#مسیح_کاشانی
در غربت مرگ بیم تنهایی نیست
یاران عزیز، آن‌طرف ببشترند . . .

#مسیح_کاشانی
ما بوی پیرهن را در جان ذخیره داریم

شاید نیاید از مصر هر روز کاروانی



#مسیح_کاشانی