ای دل! همه اسبابِ جهان خواسته گیر
باغِ طَربت به سبزه آراسته گیر
وآنگاه بر آن سبزه، شبی چون شبنم
بنشسته و بامداد برخاسته گیر...
#امیرشاهی_سبزواری
باغِ طَربت به سبزه آراسته گیر
وآنگاه بر آن سبزه، شبی چون شبنم
بنشسته و بامداد برخاسته گیر...
#امیرشاهی_سبزواری
ای زلفِ مُسلسَلت بلای دل من!
وِی لعلِ لبت گرهگشای دل من!
من دل ندهم بهکس برای دل تو
تو دل به کسی مده برای دل من!
#امیرشاهی_سبزواری
وِی لعلِ لبت گرهگشای دل من!
من دل ندهم بهکس برای دل تو
تو دل به کسی مده برای دل من!
#امیرشاهی_سبزواری
شبی با صراحی چنین گفت شمع
که: ای هر شبی مجلسآرای دوست
تورا با چنین قدر پیشِ قدح
سجودِ دمادم بگو از چه روست؟
صراحی بدو گفت: نشنیدهای
تواضع ز گردنفرازان نکوست؟¹
#امیرشاهی_سبزواری
که: ای هر شبی مجلسآرای دوست
تورا با چنین قدر پیشِ قدح
سجودِ دمادم بگو از چه روست؟
صراحی بدو گفت: نشنیدهای
تواضع ز گردنفرازان نکوست؟¹
#امیرشاهی_سبزواری
در جمعِ ماهرویان، همصحبتیست ما را
کاسبابِ خرّمی را، صد گونه ساز کرده
از بادههای وصلش، هر کس گرفته جامی
چون دُورِ ما رسیده، آهنگِ ناز کرده
لب بر لبش چو ساغر، خلقی بهکام و «شاهی»
از دور چون صراحی، گردن دراز کرده!
#امیرشاهی_سبزواری
کاسبابِ خرّمی را، صد گونه ساز کرده
از بادههای وصلش، هر کس گرفته جامی
چون دُورِ ما رسیده، آهنگِ ناز کرده
لب بر لبش چو ساغر، خلقی بهکام و «شاهی»
از دور چون صراحی، گردن دراز کرده!
#امیرشاهی_سبزواری
گفتی ستمِ فِراق سهل است
بسمالله، از این بَتَر چه داری؟!
بردی دل و دین به چَشمِ جادو
تا چَشم هنوز بر چه داری؟
#امیرشاهی_سبزواری
بسمالله، از این بَتَر چه داری؟!
بردی دل و دین به چَشمِ جادو
تا چَشم هنوز بر چه داری؟
#امیرشاهی_سبزواری
Forwarded from 👑🌟بابک خرمدین🌟👑
بنام خدا
امیر آقملک یا #امیرشاهی_سبزواری (۷۶۶ در سبزوار - ۸۵۷ قمری/۱۴۵۲ م.) متخلص به شاهی شاعر ایرانی است. سرودههای او در قالبهای غزل، قطعه، رباعی و قصیده و درباره عشق و عرفان است.
او فرزند جمالالدین فیروزکوهی سبزواری است. او در آغاز زندگی در هرات، به بایسنقرمیرزا خدمت میکرد. امیرشاهی از خاندان امرای سربداری سبزوار بود. آغاز جوانی را در هرات به آموختن دانش و هنر گذراند. سپس به دربار شاهزاده مشهور تیموری، بایسنقر میرزا پیوست. امیر را مردی آراسته به هنرهای گوناگون چون شاعری، نقاشی، موسیقی دانی، خوش نویسی و جز آن دانسته اند. توانایی او در شعر و لطافت سروده هایش مورد ستایش معاصرین و نویسندگان و شعرای پس از وی قرار گرفته است.
امیرشاهی موسیقیدان نیز بود و نوشته اند عود را نیکو می نواخت. او در نگارگری و تذهیب نیز استاد بود. امیر به سال ۸۵۷ ه.ق در استرآباد درگذشت و جنازه اش را به سبزوار بردند و در خانقاهی که نیاکانش برپا داشته بودند به خاک سپردند.
امیر آقملک یا #امیرشاهی_سبزواری (۷۶۶ در سبزوار - ۸۵۷ قمری/۱۴۵۲ م.) متخلص به شاهی شاعر ایرانی است. سرودههای او در قالبهای غزل، قطعه، رباعی و قصیده و درباره عشق و عرفان است.
او فرزند جمالالدین فیروزکوهی سبزواری است. او در آغاز زندگی در هرات، به بایسنقرمیرزا خدمت میکرد. امیرشاهی از خاندان امرای سربداری سبزوار بود. آغاز جوانی را در هرات به آموختن دانش و هنر گذراند. سپس به دربار شاهزاده مشهور تیموری، بایسنقر میرزا پیوست. امیر را مردی آراسته به هنرهای گوناگون چون شاعری، نقاشی، موسیقی دانی، خوش نویسی و جز آن دانسته اند. توانایی او در شعر و لطافت سروده هایش مورد ستایش معاصرین و نویسندگان و شعرای پس از وی قرار گرفته است.
امیرشاهی موسیقیدان نیز بود و نوشته اند عود را نیکو می نواخت. او در نگارگری و تذهیب نیز استاد بود. امیر به سال ۸۵۷ ه.ق در استرآباد درگذشت و جنازه اش را به سبزوار بردند و در خانقاهی که نیاکانش برپا داشته بودند به خاک سپردند.
Forwarded from 👑🌟بابک خرمدین🌟👑
دیوان امیرشاهی.سبزواری.PDF
2.1 MB
Forwarded from 👑🌟بابک خرمدین🌟👑
امروز نسیم سحری بوی دگر داشت
گویی گذر از خاک سر کوی دگر داشت
ما یک دل و یک روی چنین،وان گل رعنا
افسوس که از هر طرفی روی دگر داشت
دی مردم از آن ذوق که در گفتن دشنام
با ماش سخن بود و نظر سوی دگر داشت
خوش وقت کسی موسم نوروز،که چون گل
هر روز سر آب و لب جوی دگر داشت
شاهی به تماشای مه عید نیامد
بیچاره نظر در خم ابروی دگر داشت
#امیرشاهی_سبزواری
گویی گذر از خاک سر کوی دگر داشت
ما یک دل و یک روی چنین،وان گل رعنا
افسوس که از هر طرفی روی دگر داشت
دی مردم از آن ذوق که در گفتن دشنام
با ماش سخن بود و نظر سوی دگر داشت
خوش وقت کسی موسم نوروز،که چون گل
هر روز سر آب و لب جوی دگر داشت
شاهی به تماشای مه عید نیامد
بیچاره نظر در خم ابروی دگر داشت
#امیرشاهی_سبزواری