هیچ دانی کز چه باشد عزت ازادگان؟
از سر خوان لئیمان دست کوته کردنست
هرکه را این قحبه دنیا زبون خویش کرد
گر بصورت مرد باشد لیک در معنی زنیت
#ابن_یمین
از سر خوان لئیمان دست کوته کردنست
هرکه را این قحبه دنیا زبون خویش کرد
گر بصورت مرد باشد لیک در معنی زنیت
#ابن_یمین
ای پسر همنشین اگر خواهی
همنشینی طلب ز خود بهتر
ز آنکه در نفس همدم از همدم
نقش پیدا شود به خیر و به شر
مثل اخگر که با همه گرمی
سرد گرد به وصل خاکستر
و چه باشد فسرده طبع انگشت
چون به آتش رسد شود اخگر
گر تو خواهی که نیکنام شوی
دور باش از بدان عزیز پدر...
#ابن_یمین_فریومدی
همنشینی طلب ز خود بهتر
ز آنکه در نفس همدم از همدم
نقش پیدا شود به خیر و به شر
مثل اخگر که با همه گرمی
سرد گرد به وصل خاکستر
و چه باشد فسرده طبع انگشت
چون به آتش رسد شود اخگر
گر تو خواهی که نیکنام شوی
دور باش از بدان عزیز پدر...
#ابن_یمین_فریومدی
دوستی گفت: «صبر کن! زیراک
صبر، کار تو خوب زود کند،
آب رفته به جوی باز آید،
کارها به از آنکه بود کند.»
گفتم: «ار آب رفته باز آید،
ماهی مرده را چه سود کند!»
#سنایی
دیوان/ بتصحیح مدرس رضوی/ ص۱۰۶۵/ قطعه ۶۳
مرا گفتند جمعی مهربانان
چو دیدندم ز غم در اضطرابی
که «خوش میباش کز دوران گیتی
عمارت بازیابد هر خرابی»
کشیدم از جگر آهی و گفتم
بدان صاحبدلان نیکو جوابی:
«چه سود آنگه که ماهی مرده باشد
که باز آید بجوی رفته آبی»
#ابن_یمین
دیوان/ بتصحیح حسینعلی باستانی راد/ ص۵۴۴/ قطعه ۸۷۹
صبر، کار تو خوب زود کند،
آب رفته به جوی باز آید،
کارها به از آنکه بود کند.»
گفتم: «ار آب رفته باز آید،
ماهی مرده را چه سود کند!»
#سنایی
دیوان/ بتصحیح مدرس رضوی/ ص۱۰۶۵/ قطعه ۶۳
مرا گفتند جمعی مهربانان
چو دیدندم ز غم در اضطرابی
که «خوش میباش کز دوران گیتی
عمارت بازیابد هر خرابی»
کشیدم از جگر آهی و گفتم
بدان صاحبدلان نیکو جوابی:
«چه سود آنگه که ماهی مرده باشد
که باز آید بجوی رفته آبی»
#ابن_یمین
دیوان/ بتصحیح حسینعلی باستانی راد/ ص۵۴۴/ قطعه ۸۷۹
گویند هنر مایهی اقبال بوَد
دانش سبب حلّ هر اشکال بود
من تجربه کردم از هنر نان خوردن
برداشتنِ آب به غربال بود !
#ابن_یمین
دانش سبب حلّ هر اشکال بود
من تجربه کردم از هنر نان خوردن
برداشتنِ آب به غربال بود !
#ابن_یمین
Forwarded from 👑بابک خرمدین👑
بگرفتمش آن زلفِ پر از تاب به ترس
بوسیدمش آن لب چو عنّاب به ترس
بودم به گهِ بوسهزدن بر لب او
مانندهٔ مرغی که خورد آب به ترس!
#ابن_یمین😍
#تابلوی_نقاشی: بوسهٔ دزدکی
اثر: #فراگونار
بوسیدمش آن لب چو عنّاب به ترس
بودم به گهِ بوسهزدن بر لب او
مانندهٔ مرغی که خورد آب به ترس!
#ابن_یمین😍
#تابلوی_نقاشی: بوسهٔ دزدکی
اثر: #فراگونار
گر جهانی ز دست تو برود
مخور اندوه آن که چیزی نیست
عالمی نیز ار بهدست افتد
هم مشو شادمان که چیزی نیست
بد و نیک جهان چو بر گذر است
در گذر از جهان که چیزی نیست
#ابن_یمین_فریومدی
[ دیوان اشعار ابن یمین فریومدی ، انتشارات کتابخانهٔ سنائی ، بهتصحیح و اهتمام حسینعلی باستانی راد، ص۳۵۰]
مخور اندوه آن که چیزی نیست
عالمی نیز ار بهدست افتد
هم مشو شادمان که چیزی نیست
بد و نیک جهان چو بر گذر است
در گذر از جهان که چیزی نیست
#ابن_یمین_فریومدی
[ دیوان اشعار ابن یمین فریومدی ، انتشارات کتابخانهٔ سنائی ، بهتصحیح و اهتمام حسینعلی باستانی راد، ص۳۵۰]
آنکس که بداند و بخواهد که بداند
خود را به بلنداي سعادت برساند.
آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند .
آنکس که بداند و نداند که بداند
با کوزه ي آب است ولي تشنه بماند !
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خويش به مقصد برساند !!
آنکس که نداند و بخواهد که بداند
جان و تن خود را ز جهالت برهاند !!
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند !!
آنکس که نداند و نخواهد که بداند
حيف است چنين جانوري زنده بماند!!!
#ابن_یمین_فریومدی
خود را به بلنداي سعادت برساند.
آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند .
آنکس که بداند و نداند که بداند
با کوزه ي آب است ولي تشنه بماند !
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خويش به مقصد برساند !!
آنکس که نداند و بخواهد که بداند
جان و تن خود را ز جهالت برهاند !!
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند !!
آنکس که نداند و نخواهد که بداند
حيف است چنين جانوري زنده بماند!!!
#ابن_یمین_فریومدی
طالع من ببین که از پی آب
گر رَوم سوی بحر ، بَر گردد
ور بدوزخ طلب کنم آتش
آتش از یخ فِسرده تر گردد
گر برم حاجتی بنزد کسی
در زمان گوشهاش کَر گردد
ور ز راهی طلب کنم کف خاک
خاک حالی بنرخ رز گردد
گر بکوهی طلب کنم سنگی
سنگ نایاب چون گُهر گردد
ور بنزد کسی سلام برم
هر دو گوشش چو گوش خر گردد
اینچنین حالهاش پیش آید
هر که را روزگار بر گردد
بر همه حال شکر ابن یمین
که مبادا ازین بتر گردد!
#ابن_یمین
گر رَوم سوی بحر ، بَر گردد
ور بدوزخ طلب کنم آتش
آتش از یخ فِسرده تر گردد
گر برم حاجتی بنزد کسی
در زمان گوشهاش کَر گردد
ور ز راهی طلب کنم کف خاک
خاک حالی بنرخ رز گردد
گر بکوهی طلب کنم سنگی
سنگ نایاب چون گُهر گردد
ور بنزد کسی سلام برم
هر دو گوشش چو گوش خر گردد
اینچنین حالهاش پیش آید
هر که را روزگار بر گردد
بر همه حال شکر ابن یمین
که مبادا ازین بتر گردد!
#ابن_یمین
نوری که هست مطلع آن هل اتی علیست
خلوت نشین صومعه اصطفا علیست
مهر سپهر حکمت و جان و جهان فضل
فهرست کارنامه اهل صفا علیست
آنکس که بت پرستی و میخوارگی نکرد
سلطان اولیاء و شه اصفیا علیست
آنکس که در یقینش نگنجد زیادتی
صد بار اگر ز پیش بر افتد غطا علیست
آنطفل شیردل که بتوفیق ایزدی
در عهد مهد کرد شکار اژدها علیست
آنکس که با نبی چو بخلوت دمی زدی
گرد سرادقات جلال از عبا علیست
و آنکو برای دین بسر کفر برفشاند
از میغ تیغ صاعقه روز وغا علیست
آمد ز حق ندا به نبی در مضیق حرب
کآنکس که بر کند در خیبر ز جا علیست
گر بود مستحق ز سلف یک وجود کو
باشد بحق وصی ز پی مصطفی علیست
وز حجت نبوت امامت عدالتست
با عفت و شجاعت وجود و سخا علیست
علم نبی همی طلبی از علی طلب
کاو هست شهر علم در آن شهر را علیست
نشگفت اگر ملائکه گردند مقتدی
آنرا که در مناهج حق مقتدا علیست
هرگز جهان نبود که دروی علی نبود
بی ابتدا علی بد و بی انتها علیست
بودست و هست و باشد و تصدیق واجبست
زیرا که نور ساطع ذات خدا علیست
کردن بیان رفعت قدرش چه حاجتست
دانند اهل عقل که فوق السما علیست
ما عمرو و زید را نشناسیم در جهان
ما را بس این شناخت که مولای ما علیست
ترک حسب بگیر خود این بس که در نسب
داماد و ابن عم شه انبیا علیست
از هر عطیه کابن یمین را خدای داد
فاضلترینش دوستی مرتضی علیست
دارم امید عفو گرم هست صد گناه
بر اعتماد آنکه مرا پیشوا علیست
ایدل ز تشنگی قیامت مترس از آنک
ساقی حوض کوثر دارالبقا علیست
دانم که از تو باز ندارد بهیچ حال
یک شربت آب از آنکه سر اسخیا علیست
#ابن_یمین
خلوت نشین صومعه اصطفا علیست
مهر سپهر حکمت و جان و جهان فضل
فهرست کارنامه اهل صفا علیست
آنکس که بت پرستی و میخوارگی نکرد
سلطان اولیاء و شه اصفیا علیست
آنکس که در یقینش نگنجد زیادتی
صد بار اگر ز پیش بر افتد غطا علیست
آنطفل شیردل که بتوفیق ایزدی
در عهد مهد کرد شکار اژدها علیست
آنکس که با نبی چو بخلوت دمی زدی
گرد سرادقات جلال از عبا علیست
و آنکو برای دین بسر کفر برفشاند
از میغ تیغ صاعقه روز وغا علیست
آمد ز حق ندا به نبی در مضیق حرب
کآنکس که بر کند در خیبر ز جا علیست
گر بود مستحق ز سلف یک وجود کو
باشد بحق وصی ز پی مصطفی علیست
وز حجت نبوت امامت عدالتست
با عفت و شجاعت وجود و سخا علیست
علم نبی همی طلبی از علی طلب
کاو هست شهر علم در آن شهر را علیست
نشگفت اگر ملائکه گردند مقتدی
آنرا که در مناهج حق مقتدا علیست
هرگز جهان نبود که دروی علی نبود
بی ابتدا علی بد و بی انتها علیست
بودست و هست و باشد و تصدیق واجبست
زیرا که نور ساطع ذات خدا علیست
کردن بیان رفعت قدرش چه حاجتست
دانند اهل عقل که فوق السما علیست
ما عمرو و زید را نشناسیم در جهان
ما را بس این شناخت که مولای ما علیست
ترک حسب بگیر خود این بس که در نسب
داماد و ابن عم شه انبیا علیست
از هر عطیه کابن یمین را خدای داد
فاضلترینش دوستی مرتضی علیست
دارم امید عفو گرم هست صد گناه
بر اعتماد آنکه مرا پیشوا علیست
ایدل ز تشنگی قیامت مترس از آنک
ساقی حوض کوثر دارالبقا علیست
دانم که از تو باز ندارد بهیچ حال
یک شربت آب از آنکه سر اسخیا علیست
#ابن_یمین
خوش نیست دل خسته ریش از تو جدا
هستیم نه بر مراد خویش از تو جدا
زین پس اگرم بخت رساند بر تو
دیگر نشوم بتیغ و نیش از تو جدا
#ابن_یمین
هستیم نه بر مراد خویش از تو جدا
زین پس اگرم بخت رساند بر تو
دیگر نشوم بتیغ و نیش از تو جدا
#ابن_یمین
میندانم که من کیام یا دوست
من نیام هرچه هست جمله هم اوست...
آتش عشق مغز جان سوزد
شعلهی عشق استخوان سوزد.
#ابن_یمین
دیوان/ تصحیح باستانی راد/ ص۶۰۱
من نیام هرچه هست جمله هم اوست...
آتش عشق مغز جان سوزد
شعلهی عشق استخوان سوزد.
#ابن_یمین
دیوان/ تصحیح باستانی راد/ ص۶۰۱
صبح سعادت از افق خرمی دمید
ساقی بیار باده که وقت طرب رسید
بهر گشاد کار بده جام خوشگوار
قفل مراد را نبود همچو می کلید
دانی که برد سود ز بازار روزگار
آنکو فروخت انده و شادی دل خرید
#ابن_یمین
ساقی بیار باده که وقت طرب رسید
بهر گشاد کار بده جام خوشگوار
قفل مراد را نبود همچو می کلید
دانی که برد سود ز بازار روزگار
آنکو فروخت انده و شادی دل خرید
#ابن_یمین
بگرفتمش آن زلفِ پر از تاب به ترس
بوسیدمش آن لب چو عنّاب به ترس
بودم به گهِ بوسهزدن بر لب او
مانندهٔ مرغی که خورد آب به ترس!
#ابن_یمین
#تابلوی_نقاشی: بوسهٔ دزدکی
اثر: #فراگونار
بوسیدمش آن لب چو عنّاب به ترس
بودم به گهِ بوسهزدن بر لب او
مانندهٔ مرغی که خورد آب به ترس!
#ابن_یمین
#تابلوی_نقاشی: بوسهٔ دزدکی
اثر: #فراگونار
صبح دمید ساقیا بزمِ صبوح ساز کن
بر دل ما زِخُرمی دَر ز بهشت باز کن
گر چه که ناز کرده ی ای بت نازنین من
نیک خوش آیدم ز تو باز در آی و ناز کن
#ابن یمین
بر دل ما زِخُرمی دَر ز بهشت باز کن
گر چه که ناز کرده ی ای بت نازنین من
نیک خوش آیدم ز تو باز در آی و ناز کن
#ابن یمین
*آنکس که بداند و بخواهد که بداند،
خود را به بلندای سعادت برساند
*آنکس که بداند و بداند که بداند،
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
*آنکس که بداند و نداند که بداند،
با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند!
*آنکس که نداند و بداند که نداند،
لنگان خرک خویش به مقصد برساند!
*آنکس که نداند و بخواهد که نداند،
جان و تن خود را زجهالت برهاند!
*آنکس که نداند و نداند که نداند،
در جهل مرکب ابدالدهر بماند،
*آنکس که نداند و نخواهد که بداند،
حیف است چنین جانوری زنده بماند...!
#ابن_یمین_فریومدی
.
خود را به بلندای سعادت برساند
*آنکس که بداند و بداند که بداند،
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
*آنکس که بداند و نداند که بداند،
با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند!
*آنکس که نداند و بداند که نداند،
لنگان خرک خویش به مقصد برساند!
*آنکس که نداند و بخواهد که نداند،
جان و تن خود را زجهالت برهاند!
*آنکس که نداند و نداند که نداند،
در جهل مرکب ابدالدهر بماند،
*آنکس که نداند و نخواهد که بداند،
حیف است چنین جانوری زنده بماند...!
#ابن_یمین_فریومدی
.