#استادفرهنگ_شریف
از پسِ آن مکاتبِ تعریفکنندهی موسیقی، آن هنرستانها، کلاسها و همنوازیها، و آن پایههای محکم نسل و عصر سازندهای که با علینقی وزیری و ابوالحسن صبا و شاگردانشان شکل گرفت و همهی ارکان موسیقی ایرانی را تحتتأثیر قرار داد، نسلی از نوازندگان سرزد که نیاز به تغییر ذائقه و رعایت تناسب با روزمرگیِ دوران تجدّد را حس میکردند. «شریف» اگر چه از دو برادر، عبدالحسین و علیاکبر شهنازی، پسران یکی از مهمترین و مکتبدارترین تارنوازان قرن پیش، #میرزاحسینقلی، درس گرفت امّا در خلوت خانگیاش در شهرری شیوههای خودش در مجالست با تار را پیریخت؛ هرچند بیتأمل به شیوههای ردیفی و قطعههای سخت وزیری هم نبود. در دوازدهسالگی در برابر #پرویز_محمود، در تالار فرهنگ ساز نواخت و به رادیو راه پیدا کرد. با «پرویز یاحقی» هشتساله در ارکستر #حسین_یاحقی همنشین شد، و پس از چندی #بیژن_ترقی چهاردهساله به آنها پیوست. اولین کنسرتشان در ۱۳۳۲(۲۲سالگیاش) در «تماشاخانهی تهران»، خیابان استانبول، برگزار شد.
بعدها در برنامهی «گلها» با تلقی نویی که از نوازندگی ایجاد کرده بود، یکی از محبوبترین نوازندههای عصر خود شد. ابتکارات او در بعضی تکنیکها و صداسازیها بیان احساسات گستردهتری با تار را پدید آورد که پیش از او کمتر کسی به آنها دست پیدا کرده بود؛ #لطفالله_مجد و #جلیل_شهناز گشایندگان این راه بودند اما شریف جوی نغمهها و بیان شخصی خود را جاری کرد. زمانه، بگیر رخ برتافتن و پشت کردن به گنجهای نهان، بگیر بخل و تنگ دیدن بازیهای دنیا، پای او را، همنشینان و همقطارانش را اول از رادیو و سپس از حضورش، بُرید و بُرید و ناامید کرد تا نامنزل مهاجرت. پس از برچیده شدن بساط احساسات پیرامون استعدادهای نویافتهی دههی پنجاه، در دههی هفتاد، آرامآرام، #فرهنگ_شریف بیشتر از پیش شنیده شد و وقتی که، بعد از بعد، به وطن بازگشت، این خوابآلودهی از این دنده به آن دنده خواب رونده، سلیقهْ دیگر کرده بود و قدرش را میدانست. #هوشنگ_ظریف، پرسابقهترین آموزگار تار، به شیوهی او دلبسته بود و از کارهایش دفتری فراهم آورد. پیش از مرگش در کهنسالی، خانه روشن کرد و نواخت هرچند به وقت مرگ، تحسر آن سالها که از دست رفتند با خودش و شیفتگان سازش همراه بود.
از پسِ آن مکاتبِ تعریفکنندهی موسیقی، آن هنرستانها، کلاسها و همنوازیها، و آن پایههای محکم نسل و عصر سازندهای که با علینقی وزیری و ابوالحسن صبا و شاگردانشان شکل گرفت و همهی ارکان موسیقی ایرانی را تحتتأثیر قرار داد، نسلی از نوازندگان سرزد که نیاز به تغییر ذائقه و رعایت تناسب با روزمرگیِ دوران تجدّد را حس میکردند. «شریف» اگر چه از دو برادر، عبدالحسین و علیاکبر شهنازی، پسران یکی از مهمترین و مکتبدارترین تارنوازان قرن پیش، #میرزاحسینقلی، درس گرفت امّا در خلوت خانگیاش در شهرری شیوههای خودش در مجالست با تار را پیریخت؛ هرچند بیتأمل به شیوههای ردیفی و قطعههای سخت وزیری هم نبود. در دوازدهسالگی در برابر #پرویز_محمود، در تالار فرهنگ ساز نواخت و به رادیو راه پیدا کرد. با «پرویز یاحقی» هشتساله در ارکستر #حسین_یاحقی همنشین شد، و پس از چندی #بیژن_ترقی چهاردهساله به آنها پیوست. اولین کنسرتشان در ۱۳۳۲(۲۲سالگیاش) در «تماشاخانهی تهران»، خیابان استانبول، برگزار شد.
بعدها در برنامهی «گلها» با تلقی نویی که از نوازندگی ایجاد کرده بود، یکی از محبوبترین نوازندههای عصر خود شد. ابتکارات او در بعضی تکنیکها و صداسازیها بیان احساسات گستردهتری با تار را پدید آورد که پیش از او کمتر کسی به آنها دست پیدا کرده بود؛ #لطفالله_مجد و #جلیل_شهناز گشایندگان این راه بودند اما شریف جوی نغمهها و بیان شخصی خود را جاری کرد. زمانه، بگیر رخ برتافتن و پشت کردن به گنجهای نهان، بگیر بخل و تنگ دیدن بازیهای دنیا، پای او را، همنشینان و همقطارانش را اول از رادیو و سپس از حضورش، بُرید و بُرید و ناامید کرد تا نامنزل مهاجرت. پس از برچیده شدن بساط احساسات پیرامون استعدادهای نویافتهی دههی پنجاه، در دههی هفتاد، آرامآرام، #فرهنگ_شریف بیشتر از پیش شنیده شد و وقتی که، بعد از بعد، به وطن بازگشت، این خوابآلودهی از این دنده به آن دنده خواب رونده، سلیقهْ دیگر کرده بود و قدرش را میدانست. #هوشنگ_ظریف، پرسابقهترین آموزگار تار، به شیوهی او دلبسته بود و از کارهایش دفتری فراهم آورد. پیش از مرگش در کهنسالی، خانه روشن کرد و نواخت هرچند به وقت مرگ، تحسر آن سالها که از دست رفتند با خودش و شیفتگان سازش همراه بود.