معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.8K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
سَحَرم هاتفِ‌میخانه
به دولت‌خواهی
گفت بازآی که
دیرینه‌ی‌این‌درگاهی

همچو جم، جرعه‌ی‌ما
کش که ز سِرّ دو جهان
پرتوِ جامِ‌جهان‌بین
دهدت آگاهی

بر درِ میکده
رندانِ‌قلندر باشند
که ستانند و دهند
افسرِ شاهنشاهی

خشت، زیر سر و
بر تارکِ‌هفت‌اختر، پای
دستِ‌قدرت نگر و
منصبِ‌صاحب‌جاهی

سَرِ ما وُ درِ میخانه
که طرْفِ‌بامش
به‌فلک بر شد و
دیوارِ بدین‌کوتاهی

قطعِ این‌مرحله
بی‌همرهیِ خِضر مکن
ظُلُمات‌است
بترس‌از خطرِ گمراهی

اگرت سلطنتِ‌فقر
ببخشند ای‌دل
کمترین‌مُلکِ‌تو
از ماه بُوَد تا ماهی

با گدایانِ درِ میکده‌
ای‌سالکِ‌راه
به‌ادب‌باش
گر از سِرّ‌ِ خدا آگاهی
 
تو دمِ فقر ندانی‌زدن
از دست‌مده
مسندِ خواجگی‌و
مجلسِ‌تورانشاهی

حافظِ خام‌طمع
شرمی از این‌قصّه بدار
عملت چیست که
فردوسِ‌برین میخواهی‌؟


#حافظ

درود فراوان بامداد نخستین روز هفته بر شما همراهان و یاران دل به شادی و نیکی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🕊
🍀
چه مستی‌ است  ندانم   که رو به ما آورد؟!
که بود ساقی و این باده از کجا آورد؟!

چه راه می‌زند این مُطربِ مقام‌شناس
که در میان غزل، قول آشنا آورد

تو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر
که مرغِ نغمه‌سرا سازِ خوش‌نوا آورد

رسیدن گل و نسرین به خیرِ و خوبی باد
بنفشه شاد و کَش آمد، سمن صفا آورد

صبا به خوش‌خبری هدهدِ سلیمان است
که مژدۀ طرب از گلشنِ سبا آورد

دلا چو غنچه شکایت ز کارِ بسته مکن
که بادِ صبحْ نسیمِ گره‌گشا آورد

علاجِ ضعفِ دل ما کرشمۀ ساقی‌ست
برآر سر که طبیب آمد و دوا آورد

مریدِ پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به‌جا آورد!

به تنگ‌چشمیِ آن ترکِ لشکری نازم
که حمله بر منِ درویشِ یک‌قبا آورد

فلکْ غلامیِ حافظ کنون به طَوع کند
که التجا به درِ دولت شما آورد

#حافظ

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌
🍀
🕊

ای پادشه خوبان ! داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد ، وقت است که بازآیی

دائم گل این بستان ، شاداب نمی‌ماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

دیشب گله ی زلفش با باد همی ‌کردم
گفتا غلطی ، بگذر زین فکرت سودایی

صد باد صبا این جا با سلسله می‌رقصند
این است حریف ای دل ! تا باد نپیمایی

ساقی ! چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی

ای درد توام درمان در بستر ناکامی
وی یاد توام مونس در گوشه ی تنهایی

در دایره ی قسمت ، ما نقطه ی تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی ، حکم آن چه تو فرمایی

فکر خود و رای خود ، در عالمِ رندی نیست
کفر است در این مذهب ، خودبینی و خودرایی

زین دایره ی مینا ؟ خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی

حافظ ! شب هجران شد بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی ...

#حافظ

.
🍀
🕊
آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم
اگر از خمر بهشت است وگر باده مست

خنده جام می و زلف گره گیر نگار
ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست

#حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🕊
🍀

حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
من لاف عقل می‌زنم این کار کی کنم

مطرب کجاست تا همه محصول زهد و علم
در کار چنگ و بربط و آواز نی کنم

از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت
یک چند نیز خدمت معشوق و می کنم

کی بود در زمانه وفا جام می بیار
تا من حکایت جم و کاووس کی کنم

از نامه سیاه نترسم که روز حشر
با فیض لطف او صد از این نامه طی کنم

کو پیک صبح تا گله‌های شب فراق
با آن خجسته طالع فرخنده پی کنم

این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست
روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم

 #حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺

شنیدم رهروی در سرزمینی
همی گفت این معما با قرینی

که ای صوفی شراب آنگه شود صاف
که در شیشه برآرد اربعینی

درون ها تیره شد باشد که از غیب
چراغی برکند خلوت نشینی

ثوابت باشد ای دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی حافظ

#حافظ
با می به کنار جوی می‌باید بود
وز غصه کناره‌جوی می‌باید بود

این مدت عمر ما چو گل ده روز است
خندان لب و تازه‌روی می‌باید بود

#حافظ
بی چراغ جام، در خلوت نمی یارم نشست

زانکه کنج اهل، دل باید که نورانی بود

#حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🕊🕊🕊

دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند
پنهان خورید باده که تعزیر می‌کنند

ناموس عشق و رونق عشاق می‌برند
عیب جوان و سرزنش پیر می‌کنند

جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که اکسیر می‌کنند

گویند رمز عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتیست که تقریر می‌کنند

ما از برون در شده مغرور صد فریب
تا خود درون پرده چه تدبیر می‌کنند

تشویش وقت پیر مغان می‌دهند باز
این سالکان نگر که چه با پیر می‌کنند

صد ملک دل به نیم نظر می‌توان خرید
خوبان در این معامله تقصیر می‌کنند

قومی به جد و جهد نهادند وصل دوست
قومی دگر حواله به تقدیر می‌کنند

فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر
کاین کارخانه‌ایست که تغییر می‌کنند

می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند

#حافظ
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چه‌ها کرد


از آن رنگ رخم خون در دل افتاد
وز آن گلشن به خارم مبتلا کرد

#حافظ