آرزومندِ توام ، بنمای رویِ خویش را ،
ور نه ، از جانم برون کن ،،، آرزویِ خویش را ،
جان در آن زلف است ، کمتر شانه کن ، تا نگسلی ،
هم ، رگِ جانِ مرا ،،، هم ، تارِ مویِ خویش را ،
#هلالی_جغتایی
ور نه ، از جانم برون کن ،،، آرزویِ خویش را ،
جان در آن زلف است ، کمتر شانه کن ، تا نگسلی ،
هم ، رگِ جانِ مرا ،،، هم ، تارِ مویِ خویش را ،
#هلالی_جغتایی
چند پنهان کنم افسانهی هجران از تو؟
حال من بر همه پيداست، چه پنهان از تو؟
شمع جمعی و همه سوختهی وصل تواند
گنج حسنی و جهانی همه ويران از تو
باری ای کافر بی رحم، چه در دل داری؟
که نياسود دل هيچ مسلمان از تو
جَيب گل پيرهنان چاک شد از دست غمت
ورنه بودی همه را سر به گريبان از تو
نيست اين غنچهی خندان که شکفتهست به باغ
دل خونين جگران ست پريشان از تو
غنچه در باغ ز باد سحر آشفته نبود
بلکه صد پاره دلی داشت پريشان از تو
طالب وصل تو را محنت هجران شرط است
تا ميسر نشود کام دل آسان از تو
آن پری بزم بياراست، هلالی برخيز ،
جام جم گير، که شد ملک سليمان از تو
#هلالی_جغتایی
حال من بر همه پيداست، چه پنهان از تو؟
شمع جمعی و همه سوختهی وصل تواند
گنج حسنی و جهانی همه ويران از تو
باری ای کافر بی رحم، چه در دل داری؟
که نياسود دل هيچ مسلمان از تو
جَيب گل پيرهنان چاک شد از دست غمت
ورنه بودی همه را سر به گريبان از تو
نيست اين غنچهی خندان که شکفتهست به باغ
دل خونين جگران ست پريشان از تو
غنچه در باغ ز باد سحر آشفته نبود
بلکه صد پاره دلی داشت پريشان از تو
طالب وصل تو را محنت هجران شرط است
تا ميسر نشود کام دل آسان از تو
آن پری بزم بياراست، هلالی برخيز ،
جام جم گير، که شد ملک سليمان از تو
#هلالی_جغتایی
ترکِ یاری کردی و من همچنان یارم تو را!
دشمنِ جانی و از جان دوستتر دارم تو را!
گر به صد خارِ جفا آزرده سازی خاطرم
خاطرِ نازک به برگ گل نیازارم تو را!
#هلالی_جغتایی
ترکِ یاری کردی و من همچنان یارم تو را!
دشمنِ جانی و از جان دوستتر دارم تو را!
گر به صد خارِ جفا آزرده سازی خاطرم
خاطرِ نازک به برگ گل نیازارم تو را!
#هلالی_جغتایی
سحرگاهان که چون خورشید
از منزل برون آیی
برخسار جهان افروز عالم را بیارایی
برعنایی به از سروی،
بزیبایی فزون از گل
تعالی الله! چه لطفست این؟
بزیبایی و رعنایی
#هلالی_جغتایی
از منزل برون آیی
برخسار جهان افروز عالم را بیارایی
برعنایی به از سروی،
بزیبایی فزون از گل
تعالی الله! چه لطفست این؟
بزیبایی و رعنایی
#هلالی_جغتایی
من گرفتار و تو در بندِ رضای دگران
من ز درد تو هلاک و تو دوای دگران
گنجِ حُسنِ دگران را چه کنم بی رُخِ تو؟
من برای تو خرابم، تو برای دگران...
خلوتِ وصلِ تو جای دگرانَست، دریغ!
کاش بودم منِ دلخسته به جای دگران
پیش از این بود هوای دگران در سرِ من
خاکِ کویت ز سرم بُرد هوای دگران
گفتی امروز بلای دگران خواهم شد
روزیِ من شَوَد ای کاش، بلای دگران
دلِ غمگینِ هلالی به جفای تو خوش است
ای جفاهای تو خوش تر ز وفای دگران
#هلالی_جغتایی
من ز درد تو هلاک و تو دوای دگران
گنجِ حُسنِ دگران را چه کنم بی رُخِ تو؟
من برای تو خرابم، تو برای دگران...
خلوتِ وصلِ تو جای دگرانَست، دریغ!
کاش بودم منِ دلخسته به جای دگران
پیش از این بود هوای دگران در سرِ من
خاکِ کویت ز سرم بُرد هوای دگران
گفتی امروز بلای دگران خواهم شد
روزیِ من شَوَد ای کاش، بلای دگران
دلِ غمگینِ هلالی به جفای تو خوش است
ای جفاهای تو خوش تر ز وفای دگران
#هلالی_جغتایی