این عشق آتشینم دود از جهان برآرد
وین زلف عنبرینت آتش ز جان برآرد
هر بامداد خورشید از رشک خاک پایت
واخجلتا سرایان سر ز آسمان برآرد
#خاقانی
وین زلف عنبرینت آتش ز جان برآرد
هر بامداد خورشید از رشک خاک پایت
واخجلتا سرایان سر ز آسمان برآرد
#خاقانی
آن کز می خواجگی است سرمست
بر وی نزنند عاقلان دست
بیآنکه کسی فکند او را
از پایهی خود فرو فتد پست
مرغی که تواش همای خوانی
جغدی است کز آشیان ما جست
#خاقانی
بر وی نزنند عاقلان دست
بیآنکه کسی فکند او را
از پایهی خود فرو فتد پست
مرغی که تواش همای خوانی
جغدی است کز آشیان ما جست
#خاقانی
آبنوسم در بُن دریا نشینم با صدف
خس نٖیَم تا بر سر آیم، کف بود همتای من
#خاقانی
آبنوس: چوب سخت و سنگینی که در آب فرو می رود
خس نٖیَم تا بر سر آیم، کف بود همتای من
#خاقانی
آبنوس: چوب سخت و سنگینی که در آب فرو می رود
دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت
ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت
ما بیخبر شدیم که دیدیم حسن او
او خود ز حال بیخبر ما خبر نداشت
#خاقانی
ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت
ما بیخبر شدیم که دیدیم حسن او
او خود ز حال بیخبر ما خبر نداشت
#خاقانی
مَه نجویَم ،،، مَه ، مرا رویِ تو ، بس ،
گُل نبویَم ،،، گُل ، مرا رویِ تو ، بس ،
عقلِ من ، دیوانهٔ عشقِ تو شد ،
بندش ،،، از زنجیرِ گیسویِ تو ، بس ،
#خاقانی
گُل نبویَم ،،، گُل ، مرا رویِ تو ، بس ،
عقلِ من ، دیوانهٔ عشقِ تو شد ،
بندش ،،، از زنجیرِ گیسویِ تو ، بس ،
#خاقانی