انسانهایی که هدف دارند
حتی راه رفتنشان هم با دیگران
فرق دارد.
حتی حرکات چشمشان هم بی هدف نیست
از دور می توان تشخیص داد که کدام
انسان دارد وقت تلف می کند و کدام
آمده تا کار بزرگی انجام بدهد
در خیابان دقت کنید و ببینید چقدر
انسانها سوار بر پاهایشان می شوند
و بی هدف راه می روند.
در عین حال به وقار راه رفتن
بزرگان دقت کنید.
#الهی_قمشه_ای
حتی راه رفتنشان هم با دیگران
فرق دارد.
حتی حرکات چشمشان هم بی هدف نیست
از دور می توان تشخیص داد که کدام
انسان دارد وقت تلف می کند و کدام
آمده تا کار بزرگی انجام بدهد
در خیابان دقت کنید و ببینید چقدر
انسانها سوار بر پاهایشان می شوند
و بی هدف راه می روند.
در عین حال به وقار راه رفتن
بزرگان دقت کنید.
#الهی_قمشه_ای
آدمی اگر، بهترین هم باشد از زبان مردم آسوده نیست !
زیرا :
اگر بسیار کار کند ، میگویند احمق است !
اگر کم کار کند ، میگویند تنبل است !
اگر بخشش کند ، میگویند افراط میکند !
اگر جمعگرا باشد ، میگویند بخیل است !
اگر ساکت و خاموش باشد میگویند لال است !
اگر زبانآوری کند ، میگویند ورّاج و پرگوست !
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند میگویند ریاکاراست !
و اگر نکند میگویند کافر است و بیدین ...!
پس نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد ،
و جز از خداوند نباید ازکسی ترسید ...
پس آنچه باشید که دوست دارید ...
شاد باشید ؛
مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود!
#الهی_قمشه_ای
زیرا :
اگر بسیار کار کند ، میگویند احمق است !
اگر کم کار کند ، میگویند تنبل است !
اگر بخشش کند ، میگویند افراط میکند !
اگر جمعگرا باشد ، میگویند بخیل است !
اگر ساکت و خاموش باشد میگویند لال است !
اگر زبانآوری کند ، میگویند ورّاج و پرگوست !
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند میگویند ریاکاراست !
و اگر نکند میگویند کافر است و بیدین ...!
پس نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد ،
و جز از خداوند نباید ازکسی ترسید ...
پس آنچه باشید که دوست دارید ...
شاد باشید ؛
مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود!
#الهی_قمشه_ای
" حقیقت ذات آدمی "
حجاب چهرۀ جان می شود غبار تنم
خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم
در فلسفه های روحانی و قدسی جهان، هیچ دانشی برتر از این نیست که آدمی دریابد هستی او این بدن نیست، و حقیقت ذات او یک روح الهی است، که غبار تن بر دامنش نشسته است. همۀ قراین نشان می دهد که این مرغ خوش الحان روح از گلشن بهشت بدین وادی آمده است و این ترانه ها که می خواند هیچ گاه از دل این غبار تیره بر نمی خیزد. هرچند بر کس عیان نیست که ارواح از کجا می آیند و به کجا می روند، اما معلوم است که شوق پرواز به عالم معانی، یعنی عالم خوبی و زیبایی و عشق به مهربانی و جوانمردی و عدل و احسان در همۀ انسانها هست و این شوق ها که در انسانهای فرهیخته به کمال ظاهر می شود، هرگز محصول ترکیبات ذرات بی هویت عالم خاک نیست.
#در_صحبت_حافظ
#الهی_قمشه_ای
حجاب چهرۀ جان می شود غبار تنم
خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم
در فلسفه های روحانی و قدسی جهان، هیچ دانشی برتر از این نیست که آدمی دریابد هستی او این بدن نیست، و حقیقت ذات او یک روح الهی است، که غبار تن بر دامنش نشسته است. همۀ قراین نشان می دهد که این مرغ خوش الحان روح از گلشن بهشت بدین وادی آمده است و این ترانه ها که می خواند هیچ گاه از دل این غبار تیره بر نمی خیزد. هرچند بر کس عیان نیست که ارواح از کجا می آیند و به کجا می روند، اما معلوم است که شوق پرواز به عالم معانی، یعنی عالم خوبی و زیبایی و عشق به مهربانی و جوانمردی و عدل و احسان در همۀ انسانها هست و این شوق ها که در انسانهای فرهیخته به کمال ظاهر می شود، هرگز محصول ترکیبات ذرات بی هویت عالم خاک نیست.
#در_صحبت_حافظ
#الهی_قمشه_ای
عشق کور است زیرا جز معشوق نمی بیند و عشق تمام بصیرت و بینایی است که نور دیدهٔ عاشق ز قاف تا قاف است و عشق زندان است و بند است و کمند است و اسارت است و عشق باغ است و بوستان است و آزادی است. و عشق تمام دانش و معرفت و هوش و درایت است از آنکه تنها خردمندان حقیقی و اصحاب انس و معرفت اند که راه عشق را می شناسند و بر همهٔ راهها مرجَّح می دارند، و از نگاهی دیگر عشق تمام بیخبری و جنون و بیهوشی و مدهوشی و حیرت است در جمال معشوق و استغراق در عظمت و جلال و معزول شدن عقل و دانش
#الهی_قمشه_ای
#الهی_قمشه_ای
" در نومیدی بسی امید است "
امید از حق نباید بریدن که:
انَّهُ لا یَیْأَسُ مِن رَوْحِ الله.
امید سر راه ایمنی است. اگر در راه نمی روی، باری، سر راه نگه دار. مگو که کژیها کردم. تو راستی را پیش گیر، هیچ کژی نماند. راستی همچون عصای موسی است؛ آن کژیها همچون سحرهاست: چون راستی بیاید، همه را بخورد.
اگر بدی کرده ای، با خود کرده ای؛ جفای تو به وی کجا رسد؟
مرغی که بر آن کوه نشست و برخاست
بنگر که در آن کوه چه افزود و چه کاست
#گزیدهفیهمافیه
#الهی_قمشه_ای
امید از حق نباید بریدن که:
انَّهُ لا یَیْأَسُ مِن رَوْحِ الله.
امید سر راه ایمنی است. اگر در راه نمی روی، باری، سر راه نگه دار. مگو که کژیها کردم. تو راستی را پیش گیر، هیچ کژی نماند. راستی همچون عصای موسی است؛ آن کژیها همچون سحرهاست: چون راستی بیاید، همه را بخورد.
اگر بدی کرده ای، با خود کرده ای؛ جفای تو به وی کجا رسد؟
مرغی که بر آن کوه نشست و برخاست
بنگر که در آن کوه چه افزود و چه کاست
#گزیدهفیهمافیه
#الهی_قمشه_ای
#لذات_متعالی
ادبیات سرچشمة زوال ناپذیری از لذات متعالی است،
لذاتی که روح ما از مشاهده و مصاحبت با زیبایی و دانایی و نیکویی می برد
و این همان عشق افلاطونی و افلاکی ماست که با آن به دنیا آمده ایم
و سند روشن و شاهد معتبری است
بر این حقیقت که ما از عالم زیبایی و دانایی و نیکویی
که همان بهشت است به این دیار آمده ایم
و باز به همان بهشت باز خواهیم گشت و:
گر ما مِی و معشوق گزیدیم چه باک
چون عاقبت کار همین خواهد بود
خیام
لذات متعالی شرابی است که دردسر و خمار در پی ندارد
و شهدی است که سیری و اشباع نمی پذیرد
و شهوتی است که پیری و جوانی را در آن اثر نیست،
عشقی است که در آن می توان معشوق را با همة عاشقانِ دیگر تقسیم کرد
چنان که در افسانه های رمزی کریشنا آمده است که
صدها عاشق دلداده از کریشنا، خدای عشق، وعدة خلوت می گیرند،
در کنار برکه ای در جنگل و در ساعتی معیّن،
و او به همة وعده ها وفا می کند و همه را به وصال می رساند،
از آنکه به گفتة سعدی: " هیچ جوینده از این در نرود بی مقصود."
چنان که اگر هزار تُرک شیرازی
خواهند با غزلیات حافظ شور و حال کنند
هیچ کس را از در نخواهد راند.
و چنان که کریستین بوبَن نویسندة عاشق پیشة فرانسوی گفته است:
مرا با امیلی دیکنسون هر شب عیش و عشرتی است
که در هیچ عشرت سرایی در پاریس یافت نمی شود
و اگر صد هزاران نفر دیگر بخواهند که با بوبن در این لذت شریک شوند
نه ملامتی از نام و ننگ بر ایشان رود
و نه کسی به تنگ آید نه به جنگ برخیزد.
اینجا فُسحتِ میدان لذات معنوی است که خواجة طوسی گفت:
لذات دنیوی همه هیچ است پیش من
در خاطر از تغیّر آن هیچ ترس نیست
روز تنعّم و شب عیش و طرب مرا
همچون شبِ مطالعه و روزِ درس نیست
و این سخن راست است که
گاه بعضی از اصحاب ذوق از شدت و صولت لذّات معنوی خویش
سحرگاه از اتاق به باغ پریده و فریاد برآورده اند که:
اَینَ الملوک و این ابناء الملوک
یعنی شاهان و شاهزادگان جهان کجایند
که این لذت و عشرت ما را بنگرند.
برگرفته از مقدمه کتاب گنجینه آشنا
#الهی_قمشه ای
ادبیات سرچشمة زوال ناپذیری از لذات متعالی است،
لذاتی که روح ما از مشاهده و مصاحبت با زیبایی و دانایی و نیکویی می برد
و این همان عشق افلاطونی و افلاکی ماست که با آن به دنیا آمده ایم
و سند روشن و شاهد معتبری است
بر این حقیقت که ما از عالم زیبایی و دانایی و نیکویی
که همان بهشت است به این دیار آمده ایم
و باز به همان بهشت باز خواهیم گشت و:
گر ما مِی و معشوق گزیدیم چه باک
چون عاقبت کار همین خواهد بود
خیام
لذات متعالی شرابی است که دردسر و خمار در پی ندارد
و شهدی است که سیری و اشباع نمی پذیرد
و شهوتی است که پیری و جوانی را در آن اثر نیست،
عشقی است که در آن می توان معشوق را با همة عاشقانِ دیگر تقسیم کرد
چنان که در افسانه های رمزی کریشنا آمده است که
صدها عاشق دلداده از کریشنا، خدای عشق، وعدة خلوت می گیرند،
در کنار برکه ای در جنگل و در ساعتی معیّن،
و او به همة وعده ها وفا می کند و همه را به وصال می رساند،
از آنکه به گفتة سعدی: " هیچ جوینده از این در نرود بی مقصود."
چنان که اگر هزار تُرک شیرازی
خواهند با غزلیات حافظ شور و حال کنند
هیچ کس را از در نخواهد راند.
و چنان که کریستین بوبَن نویسندة عاشق پیشة فرانسوی گفته است:
مرا با امیلی دیکنسون هر شب عیش و عشرتی است
که در هیچ عشرت سرایی در پاریس یافت نمی شود
و اگر صد هزاران نفر دیگر بخواهند که با بوبن در این لذت شریک شوند
نه ملامتی از نام و ننگ بر ایشان رود
و نه کسی به تنگ آید نه به جنگ برخیزد.
اینجا فُسحتِ میدان لذات معنوی است که خواجة طوسی گفت:
لذات دنیوی همه هیچ است پیش من
در خاطر از تغیّر آن هیچ ترس نیست
روز تنعّم و شب عیش و طرب مرا
همچون شبِ مطالعه و روزِ درس نیست
و این سخن راست است که
گاه بعضی از اصحاب ذوق از شدت و صولت لذّات معنوی خویش
سحرگاه از اتاق به باغ پریده و فریاد برآورده اند که:
اَینَ الملوک و این ابناء الملوک
یعنی شاهان و شاهزادگان جهان کجایند
که این لذت و عشرت ما را بنگرند.
برگرفته از مقدمه کتاب گنجینه آشنا
#الهی_قمشه ای
اندر گم کردن خویش "
تا هنگامی که خویش را گُم نکنیم
و تا هنگامی که جهان و جهانیان
را گُم نکنیم
خود را نیابیم
و ندانیم کجاییم.
«هنری دیوید ثورو»
گم کردن خویشتن رسیدن
به همان مستی و بی خبری نزد عارفان ماست و هوشیاری ما حجابی است بر حقیقت ذات ما.
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی
تو خود حجاب خودی، حافظ، از میان برخیز
#کتاب_کیمیا
#الهی_قمشه ای
تا هنگامی که خویش را گُم نکنیم
و تا هنگامی که جهان و جهانیان
را گُم نکنیم
خود را نیابیم
و ندانیم کجاییم.
«هنری دیوید ثورو»
گم کردن خویشتن رسیدن
به همان مستی و بی خبری نزد عارفان ماست و هوشیاری ما حجابی است بر حقیقت ذات ما.
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی
تو خود حجاب خودی، حافظ، از میان برخیز
#کتاب_کیمیا
#الهی_قمشه ای
آرزو کنید که ذوب شوید و همچون جویباری باشید که با شتاب می رود و برای شب آواز می خواند.
آرزو کنید که رنج بیش از حد مهربان بودن را تجربه کنید.
آرزو کنید که زخم خورده فهم خود از عشق باشید.
آرزو کنید سپیده دم برخیزید و بالهای قلبتان را بگشایید و سپاس گویید که یک روز دیگر از حیات عشق به شما عطا شده است.
آرزو کنید که هنگام ظهر بیارامید و به وجد و هیجان عشق بیاندیشید
آرزو کنید که شب هنگام با دلی حق شناس و پرسپاس به خانه بازآیید، و به خواب روید، با دعایی در دل برای معشوق و آوازی بر لب در ستایش او
#جبران_خلیل_جبران
#الهی_قمشه_ای
آرزو کنید که رنج بیش از حد مهربان بودن را تجربه کنید.
آرزو کنید که زخم خورده فهم خود از عشق باشید.
آرزو کنید سپیده دم برخیزید و بالهای قلبتان را بگشایید و سپاس گویید که یک روز دیگر از حیات عشق به شما عطا شده است.
آرزو کنید که هنگام ظهر بیارامید و به وجد و هیجان عشق بیاندیشید
آرزو کنید که شب هنگام با دلی حق شناس و پرسپاس به خانه بازآیید، و به خواب روید، با دعایی در دل برای معشوق و آوازی بر لب در ستایش او
#جبران_خلیل_جبران
#الهی_قمشه_ای