#سرور در همین لحظه وجود دارد ،
#برکت در همین لحظه وجود دارد،
و در های بهشت باز می شوند و خداگونگی شروع به بارش می کند. ناگهان قلبت به تپش می افتد و از خواب بیدار می شوی .
#شدن_خواب_توست ،
#بودن_بوداگونگی_و_بیداری_توست.
شدن ناراحتی ایجاد می کند زیرا تو باید راهها و ابزاری پیدا کنی اما با این حال همه چیز شکست می خورد و هرگز به موفقیت نمی رسی .
هیچ چیزی اینگونه به موفقیت نمی رسد.
از اینرو ناراحتی زیادی به وجود می آید : زندگی ات که می توانست پر از گلهای شکوفا شود به تختی از میخ تبدیل می شود .
اما فقط تو مسئولی، این زندگی توست و مسئولیتش با خودت است .
تو باید مراقب وجود خویش باشی و بزرگترین چیزی که می توان به تو گفت
این است : فقط خودت باش.
هیچ ایده ای نداشته باش که چگونه باید باشی.
تمام چگونگی ها و عقاید و ایدئولوژیها و مفاهیمی که به تو می گویند، چطور باشی را رها کن .
تو پیشاپیش آنی .
از چیزی که هستی شروع به لذت بردن کن آنگاه همین زندگی معمولی
ناگهان تبدیل به چیزی فوق العاده می شود. آنگاه همین روزهای معمولی به شعری شگفت انگیز تبدیل می شوند. همین لحظات معمولی پر از رقص
می شوند .
آنگاه این مردم معمولی دیگر معمولی نیستند و به خدایان و الهه ها تبدیل می شوند .
لحظه ای که وجودت را می پذیری، وجود همه را نیز پذیرفته ای.
#اشو
#میهمان_جلد_1i
#برکت در همین لحظه وجود دارد،
و در های بهشت باز می شوند و خداگونگی شروع به بارش می کند. ناگهان قلبت به تپش می افتد و از خواب بیدار می شوی .
#شدن_خواب_توست ،
#بودن_بوداگونگی_و_بیداری_توست.
شدن ناراحتی ایجاد می کند زیرا تو باید راهها و ابزاری پیدا کنی اما با این حال همه چیز شکست می خورد و هرگز به موفقیت نمی رسی .
هیچ چیزی اینگونه به موفقیت نمی رسد.
از اینرو ناراحتی زیادی به وجود می آید : زندگی ات که می توانست پر از گلهای شکوفا شود به تختی از میخ تبدیل می شود .
اما فقط تو مسئولی، این زندگی توست و مسئولیتش با خودت است .
تو باید مراقب وجود خویش باشی و بزرگترین چیزی که می توان به تو گفت
این است : فقط خودت باش.
هیچ ایده ای نداشته باش که چگونه باید باشی.
تمام چگونگی ها و عقاید و ایدئولوژیها و مفاهیمی که به تو می گویند، چطور باشی را رها کن .
تو پیشاپیش آنی .
از چیزی که هستی شروع به لذت بردن کن آنگاه همین زندگی معمولی
ناگهان تبدیل به چیزی فوق العاده می شود. آنگاه همین روزهای معمولی به شعری شگفت انگیز تبدیل می شوند. همین لحظات معمولی پر از رقص
می شوند .
آنگاه این مردم معمولی دیگر معمولی نیستند و به خدایان و الهه ها تبدیل می شوند .
لحظه ای که وجودت را می پذیری، وجود همه را نیز پذیرفته ای.
#اشو
#میهمان_جلد_1i
عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصلها و عبور سالها بر آن اثر می گذارد.
اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند و بر آشیانه بلندش روز و روزگار را دستی نیست.
* * *
معشوق من چنان لطیف است که خود را به #بودن نیالوده است.اگر که جامه ی وجود بر تن می کرد، نه معشوق من بود.
* * *
اگر عشق را بخواهند با حرکت بیان کنند این حرکت چگونه است؟
پروانه از دیر باز به ما آموخته است،کعبه نقطه عشق است وتو یک نقطه پرگاری ودر این دایره سرگردان!
۲۹خرداد سالروز درگذشت #دکترعلی_شریعتی
روحش شاد
اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند و بر آشیانه بلندش روز و روزگار را دستی نیست.
* * *
معشوق من چنان لطیف است که خود را به #بودن نیالوده است.اگر که جامه ی وجود بر تن می کرد، نه معشوق من بود.
* * *
اگر عشق را بخواهند با حرکت بیان کنند این حرکت چگونه است؟
پروانه از دیر باز به ما آموخته است،کعبه نقطه عشق است وتو یک نقطه پرگاری ودر این دایره سرگردان!
۲۹خرداد سالروز درگذشت #دکترعلی_شریعتی
روحش شاد
الهی !
این که تصور کنیم ما به تو نزدیکتر یا از تو دورتر میشویم ، چه با شادی و چه با اندوه ، تصور غلطی هست ،
تو گفتی من از رگِ گردن به شما نزدیکترم و این دائمی هست و اینطور نیست که اگر شاد باشیم نزدیکتر شوی ، یا اگر اندوهگین باشیم نزدیکتر شوی و بالعکس .
در همه حال در شادمانی و اندوه ، در سختی و راحتی ، ... تو در وجودِ ما هستی بر وجودِ ما احاطه داری و خالق و حاکمِ وجودِ ما میباشی .
جئت اقرب انت من حبلالورید ،
#مولانا
گر ، آبی خوردم از کوزه ،
خیالِ تو ، در آن دیدم ،
#مولانا
بی تو ، از خوابِ عدم ،
دیدهگشودن ، نتوان ،
بی تو ، #بودن نتوان ،
با تو ، #نبودن نتوان ،
#اقبال
کی رفتهای ز دل؟ ،
که تمنّا کنم تو را ،
کی بودهای نهفته؟ ،
که پیدا کنم تو را ،
با صد هزار جلوه ،
برون آمدی ، که من ،
با صد هزار دیده ،
تماشا کنم تو را ،
#فروغی_بسطامی
ذکرِ تو ، از زبانِ من ،
فکرِ تو ، از جنانِ من ،
چون بِرَوَد؟ ،،،
که رفتهای ،
در رگ و در مفاصلم ،
#سعدی
متن بالا را چند روز قبل گذاشته بودم ، اکنون دوباره با افزودن مصرعها و ابیاتی از بزرگان ، آن را تقدیم میکنم ، خدا را بر تمام وجود خود حاکم و حاضر و ناظر بدانیم ، که چه اینگونه بدانیم و چه ندانیم ، بدون هیچ تردیدی اینگونه هست ، خود را از خدا و خدا را از خود جدا ندانیم ، لازم نیست سعی کنیم به خدا نزدیکتر شویم یا خدا را به خود نزدیکتر کنیم .
این که تصور کنیم ما به تو نزدیکتر یا از تو دورتر میشویم ، چه با شادی و چه با اندوه ، تصور غلطی هست ،
تو گفتی من از رگِ گردن به شما نزدیکترم و این دائمی هست و اینطور نیست که اگر شاد باشیم نزدیکتر شوی ، یا اگر اندوهگین باشیم نزدیکتر شوی و بالعکس .
در همه حال در شادمانی و اندوه ، در سختی و راحتی ، ... تو در وجودِ ما هستی بر وجودِ ما احاطه داری و خالق و حاکمِ وجودِ ما میباشی .
جئت اقرب انت من حبلالورید ،
#مولانا
گر ، آبی خوردم از کوزه ،
خیالِ تو ، در آن دیدم ،
#مولانا
بی تو ، از خوابِ عدم ،
دیدهگشودن ، نتوان ،
بی تو ، #بودن نتوان ،
با تو ، #نبودن نتوان ،
#اقبال
کی رفتهای ز دل؟ ،
که تمنّا کنم تو را ،
کی بودهای نهفته؟ ،
که پیدا کنم تو را ،
با صد هزار جلوه ،
برون آمدی ، که من ،
با صد هزار دیده ،
تماشا کنم تو را ،
#فروغی_بسطامی
ذکرِ تو ، از زبانِ من ،
فکرِ تو ، از جنانِ من ،
چون بِرَوَد؟ ،،،
که رفتهای ،
در رگ و در مفاصلم ،
#سعدی
متن بالا را چند روز قبل گذاشته بودم ، اکنون دوباره با افزودن مصرعها و ابیاتی از بزرگان ، آن را تقدیم میکنم ، خدا را بر تمام وجود خود حاکم و حاضر و ناظر بدانیم ، که چه اینگونه بدانیم و چه ندانیم ، بدون هیچ تردیدی اینگونه هست ، خود را از خدا و خدا را از خود جدا ندانیم ، لازم نیست سعی کنیم به خدا نزدیکتر شویم یا خدا را به خود نزدیکتر کنیم .