پشت پلکت حبس کردی شور اقیانوس را
لا به لای گیسوانت جاده ی چالوس را
شهرت قد بلند و چشم های روشنت
می کشد تا قلب تهران دختران روس را
چادر گلدار سرکردی و راه افتاده ای
دربیاور با خرامیدن، لج طاووس را
تا که می آیم به طعم دلخوشی عادت کنم
می نشانی بر لبانم مزه ی افسوس را
یا که دست از قهر خود بردار و دستم را بگیر
یا بگیر از دست من این حس نامانوس را
#حسین_زحمتکش
لا به لای گیسوانت جاده ی چالوس را
شهرت قد بلند و چشم های روشنت
می کشد تا قلب تهران دختران روس را
چادر گلدار سرکردی و راه افتاده ای
دربیاور با خرامیدن، لج طاووس را
تا که می آیم به طعم دلخوشی عادت کنم
می نشانی بر لبانم مزه ی افسوس را
یا که دست از قهر خود بردار و دستم را بگیر
یا بگیر از دست من این حس نامانوس را
#حسین_زحمتکش
قدم بزن همه شهر را به پای خودت
و گریه کن وسط کافهها برای خودت
تو خود علاج غم و درد بیشمار خودی
برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت!
#حسین_زحمتکش
و گریه کن وسط کافهها برای خودت
تو خود علاج غم و درد بیشمار خودی
برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت!
#حسین_زحمتکش
تویی نماز و منم مست، ماندهام چه کنم
که هم اقامه خطا هم سبک شمردن تو
سپردهام به خدا هرچه کردهای با من
خطاست دست کسی جز خدا سپردن تو
خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد
که مرگ من نمیارزد به غصهخوردن تو ...
#حسین_زحمتکش
که هم اقامه خطا هم سبک شمردن تو
سپردهام به خدا هرچه کردهای با من
خطاست دست کسی جز خدا سپردن تو
خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد
که مرگ من نمیارزد به غصهخوردن تو ...
#حسین_زحمتکش
تو آرزوی منی، من وبال گردن تو
تو گرم کشتن من، من به گور بردن تو
تو آبروی منی، پس مخواه بنشینم
رقیب تاس بریزد به شوق بردن تو!
تویی نماز و منم مست، مانده ام چه کنم
که هم اقامه خطا هم سبک شمردن تو
سپرده ام به خدا هرچه کرده ای با من
خطاست دست کسی جز خدا سپردن تو
خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد
که مرگ من نمی ارزد به غصه خوردن تو
#حسین_زحمتکش
تو گرم کشتن من، من به گور بردن تو
تو آبروی منی، پس مخواه بنشینم
رقیب تاس بریزد به شوق بردن تو!
تویی نماز و منم مست، مانده ام چه کنم
که هم اقامه خطا هم سبک شمردن تو
سپرده ام به خدا هرچه کرده ای با من
خطاست دست کسی جز خدا سپردن تو
خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد
که مرگ من نمی ارزد به غصه خوردن تو
#حسین_زحمتکش
مات چشمان توأم، اما دلم درگیر نیست
از تو ای یوسف دلم سیر است و چشمم سیر نیست
این شکاف پشت پیراهن شهادت میدهد
هیچ کس در ماجرای عشق بی تقصیر نیست
از تو پرسیدم برایت کیستم؟ گفتی "رفیق"
آنچه در تعریف ما گفتی کم از تحقیر نیست!
هر زمانی روبروی آینه رفتی بدان
در پریشان بودنت این آه بی تأثیر نیست
قلب من، با یک تپش برگشت گاهی ممکن است
آنقدرها هم که میگویند گاهی دیر نیست
#حسین_زحمتکش
.
از تو ای یوسف دلم سیر است و چشمم سیر نیست
این شکاف پشت پیراهن شهادت میدهد
هیچ کس در ماجرای عشق بی تقصیر نیست
از تو پرسیدم برایت کیستم؟ گفتی "رفیق"
آنچه در تعریف ما گفتی کم از تحقیر نیست!
هر زمانی روبروی آینه رفتی بدان
در پریشان بودنت این آه بی تأثیر نیست
قلب من، با یک تپش برگشت گاهی ممکن است
آنقدرها هم که میگویند گاهی دیر نیست
#حسین_زحمتکش
.