معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.2K photos
13K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
خاقانی اگر کسی جفا دارد خو
پاداشن او وفا کن و باز مگو

آن کن به جهانیان ز کردار نکو
گر با تو کند جهان نیازاری ازو

#خاقانی
- رباعی شمارهٔ ۲۷۹
مرا تا جان بود جانان تو باشی
ز جان خوش‌تر چه باشد آن تو باشی

#خاقانی
حاشا که مرا جز تو در دیده کسی باشد
یا جز غم عشق تو در دل هوسی باشد..

#خاقانی
ترک خواهش کن و با راحت و آرام بخسب
خاطر آسوده ازین گردش ایام بخسب

به ریا خواب چو زاهد نبود بیداری
چند جامی بکش از بادهٔ گلفام بخسب

در هوای چمن ای مرغ گرفتار منال
شب دراز است دمی در قفس و دام بخسب

گر به خورشید رخی گرم شود آغوشی
تا دم صبح قیامت ز سر شام بخسب

نغمهٔ من بشنو باده بکش مست بشو
شب ماه است به جانان به لب بام بخسب


#خاقانی
کوی عشق آمدْ شدِ ما
برنتابد بیش از این

دامنِ تر، بُردن آنجا
برنتابد بیش از این

بر سرِ کویش
ببوسیم آستان و بگذریم

کآستانْ تَنگ است
ما را برنتابد بیش از این

از سرشکِ خونْ حَذَر کردی
مکن خاقانیا!

عشقْ سلطان است
غوغا برنتابد بیش از این

#خاقانی
در پیش رخ تو ماه را تاب کجاست
عشاق تو را به دیده در خواب کجاست
خورشید ز غیرتت چنین میگوید
کز آتش تو بسوختم آب کجاست


#خاقانی
انسِ هرکس در این جهان چیزی‌ست
انسِ خاقانی از جهانْ؛ خلوت

#خاقانی
حاشا ڪه مــرا جــــز تو
در دیـــده ڪســـے باشد

یا جـــز غـــــم عشق تو
در دل هوســــے باشد...


زآن جا ڪــه تویے تا من
صد ساله ره است الحق

زاین جا ڪــــه منم تا تو
منــــــزل نفسے باشد...

#خاقانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🕊
🍀

فتاده‌ام به طلسم کشاکش تقدیر
نه گرد خانه به دوشم نه خاک دامن‌گیر

دل رمیده و شوق بهانه خود دارم
که دیده است دو دیوانه را به یک زنجیر

چه طرف‌ها که نبستم ز رهنمائی دل
دلیل رهزن من مست خواب و راه خطیر

خدا زیارت فتراک دل نصیب کناد
رمیده خاطرم از دام راه بی‌تاثیر

نفس کشیدن مرغ اسیر پرواز است
مباد صید رهائی شوی ز دام صفیر

دلی که بال و پری در هوای خاک بزد
ندید خواب شکفتن چو غنچهٔ تصویر

ز سینه تا به لب آئین نیشتر دارم
حدیث از جگر پاره می‌کنم تفسیر

تو کز تفحص عنقا غبار خواهی شد
چرا غزال قناعت نمی‌کنی تسخیر

ز فیض دولت بیدار دیده می‌خواهم
که صبح را دهم از گریه توشهٔ شب‌گیر

تو خاقنی که به تاراج امتحان رفتی
ز گرد کورهٔ وارستگی طلب اکسیر

#خاقانی

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌
┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍀
🕊

زین تنگنای وحشت اگر باز رستمی
خود را به آستان عدم باز بستمی

گر راه بردمی سوی این خیمه‌ی کبود
آنگه نشستمی که طنابش گسستمی

ور دست من به چرخ رسیدی چنانکه آه
بند و طلسم او همه برهم شکستمی

گر ناوک سحرگه من کارگر شدی
شک نیستی که گرده‌ُ گردون بخستمی

این کارهای من که گره در گره شده است
بگشادمی یکایک اگر چیره‌ دستمی

جستم میان خلق سلامت نیافتم
ور بوی بردمی به کران چون نشستمی

امروز شوخ‌چشمان آسوده‌دل‌ترند
من شوخ‌چشم نیستم ای کاش هستمی

از آسمان بیافتمی هر سعادتی
گر زین نحوس‌خانه‌ُ شروان بجستمی

خائیده‌ی دهان جهانم چو نیشکر
ای کاش نیشکر نیمی من کبستمی

خاقانی گهرسخنم ور نبودمی
از جورهای بدگهران باز رستمی

#خاقانی