This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دکلمه
سلام!
حال همهی ما خوب است
ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگويند
با اين همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی میگذرم
که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و
نه اين دلِ ناماندگارِ بیدرمان!
تا يادم نرفته است بنويسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
✍ #سیدعلی_صالحی
🎙#خسرو_شکیبایی
سلام!
حال همهی ما خوب است
ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگويند
با اين همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی میگذرم
که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و
نه اين دلِ ناماندگارِ بیدرمان!
تا يادم نرفته است بنويسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
✍ #سیدعلی_صالحی
🎙#خسرو_شکیبایی
تنهات یافتم، هریکی به چیزی مشغول و بِدان خوشدل و خرسند. بعضی روحی بودند، به روح خود مشغول بودند، بعضی به عقل خود، بعضی به نَفْس خود. تو را بیکس یافتیم. همه یاران رفتند به سوی مطلوبان خود و تنهات رها کردند. من یار بییارانم.
#شمس_تبریزی
#دکلمه_مقالات_شمس
ای آنکه از عزیزی در دیده جاتْ کردند
دیدی که جُمله رفتند تنها رَهاتْ کردند؟
غزل_مولانا
#شمس_تبریزی
#دکلمه_مقالات_شمس
ای آنکه از عزیزی در دیده جاتْ کردند
دیدی که جُمله رفتند تنها رَهاتْ کردند؟
غزل_مولانا
تنهات یافتم، هریکی به چیزی مشغول و بِدان خوشدل و خرسند. بعضی روحی بودند، به روح خود مشغول بودند، بعضی به عقل خود، بعضی به نَفْس خود. تو را بیکس یافتیم. همه یاران رفتند به سوی مطلوبان خود و تنهات رها کردند. من یار بییارانم.
#شمس_تبریزی
#دکلمه_مقالات_شمس
ای آنکه از عزیزی در دیده جاتْ کردند
دیدی که جُمله رفتند تنها رَهاتْ کردند؟
#غزل_مولانا
#شمس_تبریزی
#دکلمه_مقالات_شمس
ای آنکه از عزیزی در دیده جاتْ کردند
دیدی که جُمله رفتند تنها رَهاتْ کردند؟
#غزل_مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دکلمه
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد
✍"مولانا"
🎙"باراننیکراه"
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد
✍"مولانا"
🎙"باراننیکراه"
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دکلمه
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت!
سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت!
در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد
آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت!
بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت
این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !
من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم
من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت!
با شانه شبی راهی زلفت شدم اما ...
من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت!
در محفل شعر آمدم و رفتم و ... گفتند
ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !
میخواست بکوشد به فراموشی ات این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت ...!!!
✍"محمد سلمانی"
🎙"باران نیکراه"
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت!
سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت!
در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد
آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت!
بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت
این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !
من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم
من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت!
با شانه شبی راهی زلفت شدم اما ...
من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت!
در محفل شعر آمدم و رفتم و ... گفتند
ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !
میخواست بکوشد به فراموشی ات این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت ...!!!
✍"محمد سلمانی"
🎙"باران نیکراه"
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#دکلمه
اشتباه از ما بود
اشتباه از ما بود که خوابِ سرچشمه را در خیالِ پیاله میدیدیم
دستهامان خالی
دلهامان پُر
گفتگوهامان مثلا یعنی ما!
کاش میدانستیم
هیچ پروانهای پریروز پیلگیِ خویش را به یاد نمیآورد.
حالا مهم نیست که تشنه به رویای آب میمیریم
از خانه که میآئی
یک دستمال سفید، پاکتی سیگار، گزیده شعر فروغ،
و تحملی طولانی بیاور
احتمالِ گریستنِ ما بسیار است!
دکلمه: #خسرو_شکیبایی
اشتباه از ما بود
اشتباه از ما بود که خوابِ سرچشمه را در خیالِ پیاله میدیدیم
دستهامان خالی
دلهامان پُر
گفتگوهامان مثلا یعنی ما!
کاش میدانستیم
هیچ پروانهای پریروز پیلگیِ خویش را به یاد نمیآورد.
حالا مهم نیست که تشنه به رویای آب میمیریم
از خانه که میآئی
یک دستمال سفید، پاکتی سیگار، گزیده شعر فروغ،
و تحملی طولانی بیاور
احتمالِ گریستنِ ما بسیار است!
دکلمه: #خسرو_شکیبایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دکلمه
چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی
چه شد که شیوه بیگانگی رها کردی
به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود
چه شد که بر سر مهر آمدی وفا کردی
منم که جورو جفا دیدم و وفا کردم
بیا..
که با همه نامهربانیت ای ماه
خوش آمدی و
گل آوردی
و صفا کردی
✍#استادشهریار
🎙 #سارا_ساور
چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی
چه شد که شیوه بیگانگی رها کردی
به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود
چه شد که بر سر مهر آمدی وفا کردی
منم که جورو جفا دیدم و وفا کردم
بیا..
که با همه نامهربانیت ای ماه
خوش آمدی و
گل آوردی
و صفا کردی
✍#استادشهریار
🎙 #سارا_ساور
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دکلمه
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودهام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
✍#حافظ
🎙 #فاضل_نظری
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودهام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
✍#حافظ
🎙 #فاضل_نظری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دکلمه
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت!
سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت!
در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد
آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت!
بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت
این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !
من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم
من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت!
با شانه شبی راهی زلفت شدم اما ...
من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت!
در محفل شعر آمدم و رفتم و ... گفتند
ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !
میخواست بکوشد به فراموشی ات این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت ...!!!
✍#محمد_سلمانی
🎙#باران_نیکراه
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت!
سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت!
در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد
آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت!
بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت
این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !
من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم
من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت!
با شانه شبی راهی زلفت شدم اما ...
من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت!
در محفل شعر آمدم و رفتم و ... گفتند
ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !
میخواست بکوشد به فراموشی ات این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت ...!!!
✍#محمد_سلمانی
🎙#باران_نیکراه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دکلمه
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست ؟
داستان از میوه های سر به گردونسایِ اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید
باغ بی برگی
خنده اش خونی ست اشک آمیز
جاودان بر اسبِ یالِ افشان زردش می چمد در آن
پادشاه فصل ها ،
پاییز🍁
🎙#مهدی_اخوان_ثالث
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست ؟
داستان از میوه های سر به گردونسایِ اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید
باغ بی برگی
خنده اش خونی ست اشک آمیز
جاودان بر اسبِ یالِ افشان زردش می چمد در آن
پادشاه فصل ها ،
پاییز🍁
🎙#مهدی_اخوان_ثالث