معرفی عارفان
1.25K subscribers
35.6K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
نسيم صبح پنداری زکوی يار می آيد

بجانها مژده می آرد که آن دلدار می آيد

بصد اکرام می بايد باستقبال او رفتن

که بوی دوست می آرد زکوی يار می آيد

#سیف_فرغانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هم مرگ بر جهان ِ شما نیز بگذرد
هم رونق ِ زمان ِ شما نیز بگذرد

وین بوم ِ محنت از پی ِ آن تا کند خراب
بر دولت‌آشیان ِ شما نیز بگذرد

باد ِ خزان ِ نکبت ِ ایّام ناگهان
بر باغ و بوستان ِ شما نیز بگذرد

آب ِ اجل که هست گلوگیر ِ خاص و عام
بر حلق و بر دهان ِ شما نیز بگذرد

ای تیغ‌تان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی ِ سنان ِ شما نیز بگذرد

چون داد ِ عادلان به‌جهان‌در بقا نکرد
بیداد ِ ظالمان ِ شما نیز بگذرد

در مملکت چو غرّش ِ شیران گذشت و رفت
این عوعو ِ سگان ِ شما نیز بگذرد

آن‌کس که اسب داشت غبار ش فرو نشست
گَرد ِ سُم ِ خران ِ شما نیز بگذرد

...

شاعر: سیف فرغانی
قرن هفتم و هشتم هجری

#سیف_فرغانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



اندر بیان نگنجد و اندر زبان نیاید

از عشق آنچه دارم وز حسن آنچه داری


#سیف_فرغانی
مشکلست این که کسی را بکسی دل برود
مهرش آسان بدرون آید و مشکل برود

دل من مهر ترا گر چه بخود زود گرفت
دیر باید که مرا نقش تو از دل برود

#سیف_فرغانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



ما جهان را به تو بینیم که در خانهٔ چشم

دیده مانند چراغ است و تو دَر وی نوری...


#سیف_فرغانی
ژاله بر برگ سمن همچون عرق بر روی او
لاله در صحن چمن مانند آن رخسار نیست

#سیف_فرغانی
ما جَهان را به تو بینیم
که در خانهٔ چشم

دیده مانند چراغ است و
تو در وی نوری...

#سیف_فرغانی
ما جَهان را به تو بینیم
که در خانهٔ چشم

دیده مانند چراغ است و
تو در وی نوری...

#سیف_فرغانی
مشکل‌ست این‌که کسی را به کسی دل برود
مهرش آسان به درون آید و مشکل برود

دل من مهر تو را گرچه به خود زود گرفت
دیر باید که مرا نقش تو از دل برود

#سیف_فرغانی
چگونه مرگ بر #مغولان گذشت؟

زوال از یک روستا شروع شد!
‏۱۲۰سال مغولها هر چه خواستند در ایران کردند، جنایتی نبود که از آن چشم پوشیده باشند؛
از کشتن صدهزار نفر در یک روز گرفته تا تجاوز و غارت ‏برخی از قبایل،
مغول‌ها پس از فتح ایران ساکن خراسان شدند؛ ولی چون بیابانگرد بودند در شهرها زندگی نمی‌کردند!
مغول‌ها همه گونه حقی داشتند؛
‏مغولان مجاز بودند هر که را خواستند بکشند، به هر که خواستند تجاوز کنند و هر چه را خواستند غارت کنند؛ ایرانیان برایشان برده نبودند، احشام بودند!

در تاریخ دورهٔ مغول، چنان یأسی میان مردم ایران وجود میداشته که حتی در برابر کشتن خودشان هم مقاومت نمی‌کردند!
"‏ابن اثیر" می‌نویسد؛ یک مغول در صحرایی به هفده نفر رسید و خواست همه را با طناب ببندد و بکشد، هیچکس جرات نکرد مقاومت کند جز یک نفر، که همان یک نفر او را کشت!
‏داستان زوال مغول از روستای باشتین در سبزوار و دو برادر که همسایه بودند شروع می‌شود؛ چند مغول بیابانگرد به خانهٔ این‌دو می‌روند و زنان و دخترانشان را طلب می‌کنند!
‏بر خلاف ۱۲۰سال قبلش، دو برادر مقاومت می‌کنند و مغولان را می‌کشند؛ مردم باشتین اول می‌ترسند ولی مرد شجاعی به نام "عبدالرزاق" دعوت بایستادگی میکند؛
‏خبر به قریه‌های اطراف می‌رسد، حاکم سبزوار مامورانی را می‌فرستد تا دو برادر را دستگیر کنند.
عبدالرزاق با کمک مردم روستا ماموران را می‌کشد.
‏در نهایت حاکم سبزوار سپاهی چندصد نفره را به باشتین می‌فرستد، ولی حالا خیلی‌ها جرأت مقاومت پیدا می‌کنند؛ عبدالرزاق فرمانده قیام می‌شود،
‏در چند روستا، مردم مغولان را می‌کشند و خبرهای مغول‌کشی کم‌کم زیاد می‌شود، عبدالرزاق نام سربداران بر سپاهیان از جان گذشته‌اش می‌گذارد.
‏فوج‌فوج مردمان به‌ستوه آمده از ستم مغول‌ها به باشتین می‌روند تا به عبدالرزاق بپیوندند و در برابر سپاه ارغون شاه (حاکم سبزوار) بایستند؛
‏عبدالرزاق بر ارغون شاه پیروز می‌شود و سبزوار فتح می‌گردد؛
پس از صد و بیست سال ایرانیان بر مغول‌ها فائق می‌شوند...
آن روز حتماً پرشکوه بوده است.

‏طغای‌تیمور ایلخان مغول، یک ایلچی مغول را می‌فرستد تا سربداران از او اطاعت کنند؛ سربداران او را هم می‌کشند و از طغای‌تیمور می‌خواهند که اطاعت کند.

و این نقطهٔ پایان ایلخانان مغول است،
همان لحظه‌ایی که
#سیف_فرغانی
انتظارش را می‌‌کشید:

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد

آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد

ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزیِ سنانِ شما نیز بگذرد

در مملکت چو غُرشِ شیران وفا نکرد
این عوعوِ سگان شما نیز بگذرد

آنکس که اسب داشت غبارش فرونشست
گَردِ سُمِ خران شما نیز بگذرد

این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسانِ شما نیز بگذرد

بادی که در زمانه بسی شمع‌ها بکُشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد

زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
ناچار، کاروانِ شما نیز بگذرد.

#سیف_فرغانی