معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اندر طلب دوست همی بشتابم
عمرم به کران رسید و من در خوابم

گیرم که وصال دوست در خواهم یافت
    این عمر گذشته را کجا دریابم

#مولانا
غزل ۱۱۵۳
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این دهان بستی دهانی باز شد
تا خورنده لقمه‌های راز شد

لب فروبند از طعام و از شراب
سوی خوان آسمانی کن شتاب

گر تو این انبان ز نان خالی کنی
پر ز گوهرهای اجلالی کنی

طفل جان از شیر شیطان باز کن
بعد از آنش با ملک انباز کن

چند خوردی چرب و شیرین از طعام؟
امتحان کن چند روزی در صیام

چند شبها خواب را گشتی اسیر؟
یک شبی بیدار شو دولت بگیر


#مولانا مثنوی
ای درِ ما را ،،، زده ،

شمعِ سرایی ،،، درآ ،




خانه‌ی دل ،،، آنِ توست ،

خانه‌خدایی ،،، درآ ،




#مولانا




#خانه‌خدایی = صاحبخانه هستی

یک جرعه ز جام تو تمام‌ست تمام
جز عشق تو در دلم کدام‌ست کدام

در عشق تو خون دل حلال‌ست حلال
آسودگی و عشق حرام‌ست حرام

#مولانا
ای نور دل و دیده و جانم،چونی؟
وی آرزوی هر دو جهانم چونی؟

من بی لب لعل تو چنانم که مپرس
تو بی رخ زرد من ندانم چونی...

#مولانا
من زخم تو را به هیچ مرهم نـدهم

یک موی تو را به هر دو عالم ندهم

#مولانا
اگر عطار عاشق بُد
سنایی شاه و فایق بُد

نه اینم من نه آنم من
که گم کردم سرو پا را

#مولانا
.
               دزدکی از مارگیری مار برد
            ز ابلهی آن را غنیمت می‌شمرد

            وا رهید آن مارگیر از زخم مار
            مار کشت آن دزد او را زار زار

            مارگیرش دید پس بشناختش
           گفت از جان مار من پرداختش

            در دعا می‌خواستی جانم ازو
               کش بیابم مار بستانم ازو

           شکر حق را کان دعا مردود شد
           من زیان پنداشتم آن سود شد

           بس دعاها کان زیانست و هلاک
             وز کرم می‌نشنود یزدان پاک

              #مولانا مثنوی دفتر دوم
حیله‌های تیره ، اندر داوری ،

پیشِ بینایان ، چرا می آوری؟ ،




( هرچه ) هرچ ، در دل داری از مکر و رموز ،

پیشِ ما ، رسوا و ،،، پیدا ، همچو روز ،




گر ، بپوشیمش ،،، ز بنده‌پروری ،

تو ، چرا بی‌روئی ،،، از حد می‌بَری؟ ،




آدما ، تو نیستی کور ، از نظر ،

لیک ، اذا جاءالقضا ، عمی‌البصر ،




عمرها باید ،،، به‌نادر ، گاه گاه ،

تا ، که بینا ،،، از قضا ، افتد به چاه ،




کور را ،،، خود این قضا ، همراهِ اوست ،

که ، مر ، او را ،،، اوفتادن ، طبع و خوست ،




#مولانا
فهم عاقل را به عاشق، راه نیست

هرچه گویم، باز میگویی کِه چیست...

#مولانا