پشت شیشه مغازههایی که پردهی نقاشی گذاشته بودند میایستادم، مدتی خیره نگاه میکردم ، افسوس میخوردم که چرا نقاش نشدم، تنها کاری بود که دوست داشتم و خوشم میآمد.
با خودم فکر میکردم میدیدم تنها میتوانستم در نقاشی یک دلداری کوچکی برای خودم پیدا بکنم.
#صادق_هدایت
📚 #زنده_به_گور ص۱۷
با خودم فکر میکردم میدیدم تنها میتوانستم در نقاشی یک دلداری کوچکی برای خودم پیدا بکنم.
#صادق_هدایت
📚 #زنده_به_گور ص۱۷