معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.4K photos
12.5K videos
3.22K files
2.78K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
ای نرگس پر خواب ربودی خوابم
وی لالهٔ سیراب ببردی آبم

ای سنبل پرتاب ز تو درتابم
ای گوهر کمیاب ترا کی یابم

#مولانا
ای یار قلندردل دلتنگ چرایی تو
از جغد چه اندیشی چون جان همایی تو

بس خوب و لطیفی تو بس چست و ظریفی تو
بس ماه لقایی تو آخر چه بلایی تو

ای از فر و زیبایی وز خوبی و رعنایی
جان حلقه به گوش تو در حلقه نیایی تو

#مولانا
ای یار قلندردل دلتنگ چرایی تو
از جغد چه اندیشی چون جان همایی تو

بس خوب و لطیفی تو بس چست و ظریفی تو
بس ماه لقایی تو آخر چه بلایی تو

ای از فر و زیبایی وز خوبی و رعنایی
جان حلقه به گوش تو در حلقه نیایی تو

#مولانا
رهد ز خویش و ز پیش و ز جان مرگ اندیش
رهد ز خوف و رجا و رهد ز باد و ز بود


#مولانا
یک ساعت عشق صد جهان بیش ارزد
صد جان به فدای عاشقی باد ای جان


#مولانا
گر همی‌خواهی که بفروزی چو روز
هستی همچون شب خود را بسوز

هستیت در هست آن هستی‌نواز
همچو مس در کیمیا اندر گداز

#مولانا
گفت: «اَنَاالْحَقُّ». یعنی من فنا گشتم، حق مانْد و بَس. و این به غایتِ تواضُع است و نهایتِ بندگی است، یعنی اوست و بَس.
دَعوی و تَکبّر آن باشد که گویی تو خدایی و من بنده. پس هستی خود را نیز اثبات کرده باشی. پَس دُویی لازم آید.
و این نیز که می‌گویی: «هُوَالْحَقُّ»، هم دُویی است، زیرا که تا «اَنَا» نباشد، «هُوَ» مُمکن نشود.
پس حق گفت: «اَنَاالْحَقُّ». چون غیرِ او موجودی نبود و منصور فَنا شده بود. آن سُخنِ حق بود.

#مولانا
#فیه_ما_فیه

چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند
بدین درگاه حافظ را چو می‌خوانند می‌رانند

#حافظ
بر لبش قفلست و در دل رازها
لب خموش و دل پر از آوازها

عارفان که جام حق نوشیده‌اند
رازها دانسته و پوشیده‌اند

#مولانا
Penhan Cho Del
Homayoun Shajarian - نیک موزیک
ای با من و پنهان چو دل
از دل سلامت می کنم

#مولانا

#همایون_شجریان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
                       
باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدم
در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم

شاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم
چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم

آنجا روم آنجا روم بالا بدم بالا روم
بازم رهان بازم رهان کاینجا به زنهار آمدم

من مرغ لاهوتی بدم دیدی که ناسوتی شدم
دامش ندیدم ناگهان در وی گرفتار آمدم

من نور پاکم ای پسر نه مشت خاکم مختصر
آخر صدف من نیستم من در شهوار آمدم

#مولانا
#سماع