معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
شامِ غم یک طرف و عیشِ ابد یک طرف است



وصلِ صدساله حریف شب هجرانش نیست...



#شاپور_تهرانی
#بهگزین
به قدر کار باشد رتبه ی هرکس ، که در چشمش
همیشه فتنه برپایست و مژگان صف نشین باشد

#شاپور تهرانی
دی به جای گل به گلشن دست بر سر می‌زدم
سوسن ار می‌خواستم خود را به خنجر می‌زدم

می‌نوشتم بی تو هر گه صورتِ احوالِ خویش
صفحهٔ رخسار را از پنجه مُسطر می‌زدم

نشنود اکنون فغانم آن‌که شب در خوابِ ناز
می‌شد آگه چشمْ اگر بر حلقهٔ در می‌زدم

هرگزم از سرکشی ناید به بالینْ سر فرود
گرچه در افتادگی پهلو به بستر می‌زدم

آمدندی سوی من یارانه از آغاز عشق
دست اگر در دامن سرو و صنوبر می‌زدم

مانده بود از کارْ دستم بس که بر سر کوفتم
ورنه از ناخن به دل صد زخم منکر میزدم

فصل گل "شاپور" دورانْ بالِ پروازم شکست
بال اگر می‌داشتم گِردِ چمن پر می‌زدم.

#شاپور_تهرانی
دی به جای گل به گلشن دست بر سر می‌زدم
سوسن ار می‌خواستم خود را به خنجر می‌زدم

می‌نوشتم بی تو هر گه صورتِ احوالِ خویش
صفحهٔ رخسار را از پنجه مُسطر می‌زدم

نشنود اکنون فغانم آن‌که شب در خوابِ ناز
می‌شد آگه چشمْ اگر بر حلقهٔ در می‌زدم

هرگزم از سرکشی ناید به بالینْ سر فرود
گرچه در افتادگی پهلو به بستر می‌زدم

آمدندی سوی من یارانه از آغاز عشق
دست اگر در دامن سرو و صنوبر می‌زدم

مانده بود از کارْ دستم بس که بر سر کوفتم
ورنه از ناخن به دل صد زخم منکر میزدم

فصل گل "شاپور" دورانْ بالِ پروازم شکست
بال اگر می‌داشتم گِردِ چمن پر می‌زدم.

#شاپور تهرانی
نمی گویم درآ در دیده یا در سینه مسکن کن
ببین هر جا که بنشیند دلت آنجا نشیمن کن
براه دوستی اول بدست امتحانم ده
اگر صادق نباشم گوش بر گفتار دشمن کن
جهانی مرد و زن را آتش غیرت زدی در دل
که گفت ای آه ، سوز سینه ام بر خلق روشن کن
ز گرمیِ ‌تو با اغیار ترسم سردهد آهی
سرت گردم تلافی دل آزرده ی من کن
فزاید دردت ای شاپور قول مطرب مجلس
اگر خواهی که دل خالی کنی بنیاد شیون کن

#شاپور_تهرانی
آه کان بی‌رحم آیینِ جدایی ساز کرد
رفت و بر رویم درِ صدگونه محنت باز کرد

الوداع از صیدگاهِ جان برآمد گوییا
عزمِ بیرون رفتن آن ترکِ شکارانداز کرد

بر سرِ راهِ وداعش دل که عینِ حسرت است
های‌هایِ گریه‌ی بی‌اختیار آغاز کرد

از غرورِ ناز، چون بیگانگان از من گذشت
وای بر جانی که خود را آشنایِ ناز کرد

بختِ بد بنگر که دشمن در حقِ دشمن نکرد
آن‌چه با شاپورِ بی‌دل، طالعِ ناساز کرد

#شاپور_تهرانی
#غزل_کامل

•دیوان شاپور تهرانی، مقدمه، تصحیح و تعلیقات: محمدرضا طاهری•
اگر دلدار بی‌مهرست من‌هم غیرتی دارم
گر او رفت از نظر من نیز خواهم رفت از یادش!

#شاپور_تهرانی
خالی شد از نفَس دل و زآهم دهان پُر است
گر ترکشم تهی شده لیکن کمان پر است

نازک‌دلم چو کاسهٔ چینی، خدای را
انگشت بر لبم نزنی کز فغان پر است

طبعِ هما گرفته‌ام از بس ‌که روزگار
هر لقمه‌ام که می‌دهد از استخوان پر است

قدرم بس اینکه خیلِ خیالِ تو در دل است
دولت در آن سر است که از میهمان پر است

دستم تهی، کنار تهی، دامنم تهی‌ست
پا و سرم تهی و دلم در میان پر است

غفلت نگر که آن دلِ نازک خبر نیافت
از ناله‌ام که گوشِ کرِ آسمان پر است

«شاپور»! بس‌که پر شدم از رنگ و بوی عشق
چشمم چو شیشه‌ای‌ست که از زعفران پر است.

#شاپور_تهرانی
مست شراب صحبت جانانه‌ام هنوز
بیرون نرفته بوی گل از خانه‌ام هنوز

من مُردم از خمار و به گردش نیامده‌ست
بر چرخِ کاسه‌گر، گِل پیمانه‌ام هنوز

بنیاد دل به آب رسیده‌ست و روزگار
دارد گمانِ گنج به ویرانه‌ام هنوز

جان دادم و تعلّقِ جانان ز دل نرفت
بیرون شدم ز عالم و در خانه‌ام هنوز

خواهم که ترک عشق کنم، بندم ای رفیق
از پای برمدار که دیوانه‌ام هنوز

با آنکه آشنا شده با گوشهای خلق
خواب کسان گریزد از افسانه‌ام هنوز

«شاپور»، عمر رفت و به قصد عروس دهر
راضی نگشته همّت مردانه‌ام هنوز.

#شاپور_تهرانی
می‌دهد تشریف غم هرگه که می‌خواهد به دل

هیچ منعی نیست، در باز است و مهمان آشناست

#شاپور_تهرانی
ای گل از دیده مرو تا دَمِ جان بنشیند
نفسی باش که این باد خزان بنشیند

آمدی در دل و برخاست به تعظیم تو جان
بنشین، ورنه محال است که جان بنشیند

هرکه را کعبه بَرد در گروِ راحله نیست
می‌رود گر همه، بر ریگ روان بنشیند

با غم من دلِ دریا تُنُک آب است، مباد
کشتی آنجا به گِل از بار گران بنشیند

به نگاهی بفروشد همه سرمایه‌ی ناز
بی‌تو گر عشوه زمانی به دکان بنشیند

دامن‌افشان بگذشت از همه عالم «شاپور»
تا به کِی در گروِ سود و زیان بنشیند...

#شاپور_تهرانی
یاﺭ ﻧﺴﺎﺯﺩ ﺑﻪ ﻣﺎ، ﻛﺎﺵ ﮔﺬﺍریم ﺑﺎﺯ 
ﻣﺎ ﻏﻢِ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ، ﺍﻭ ﺩﻝِ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎ

#شاپور_تهرانی
ننشست آنقدر که ببینم رُخش درست

چشمش هزار کار و دلش صد خیال داشت

#شاپور_تهرانی
اگر به غیر شوی همدم، از تو نیست عجب
وگر مرا بکشی، این هم از تو نیست عجب

تو نخلِ حُسنی و زین خوش‌هوا که در سرِ توست
اگر به باد دهی عالم، از تو نیست عجب

به شرم از نظرِ پاکِ من نهان گردی
روی به دیده‌ی نامحرم، از تو نیست عجب

مرا که خسته‌ی تیغِ توام، به زخمِ دگر
اگر خلاص کنی زین غم، از تو نیست عجب

تویی پری و پری هرچه می‌کند خوب است
خلافِ طورِ بنی‌آدم از تو نیست عجب

ز مرگِ غیر بپوشی سیه اگر «شاپور»!
نوایِ نوحه در این ماتم، از تو نیست عجب

#شاپور_تهرانی
عطر هوای زلف تو تا در سر من است
پیدا کنند همنفسانم به بو مرا

#شاپور_تهرانی
ز روزگار ندانم چه طالع است مرا

که یک ستاره به هر هفت آسمانم نیست

#شاپور_تهرانی
خجل از دیده‌ی خویشم، که آسایش ندید از من...

#شاپور_تهرانی
هستی چه بر سرمان آورده است که نیستی آرزوی‌مان شده؟

زهرِ مرگم در مذاق از تلخکامی خوش‌تر است
زندگانی کارِ مردن بر من کرده است

#شاپور_تهرانی