فریاد_اخوان ثالث
محمدرضاکاکائی
خانه امآتش گرفته ست،آتشی جانسوز
هر طرف می سوزد اين آتش
پرده ها و فرشها را،تارشان با پود
من به هر سو می دوم گريان
در لهيب آتش پر دود
وز ميان خنده هايم تلخ
و خروش گريه ام ناشاد
از درون خستهٔ سوزان
می كنم فرياد،ای فرياد،ای فرياد
خانه ام آتش گرفته ست،آتشی بی رحم
همچنان می سوزد اين آتش
نقشهايی را كه من بستم به خون دل
بر سر و چشم در و ديوار
در شب رسوای بی ساحل
وای بر من ، سوزد و سوزد
غنچه هایی را كه پروردم به دشواری
در دهان گود گلدانها
روزهای سخت بيماری
.
.
.
من به هر سو میدوم،گريانازين بيداد
مي كنم فرياد،ای فرياد،ای فرياد
وای بر من، همچنان میسوزد اين آتش
آنچه دارم يادگار و دفتر و ديوان
و آنچه دارد منظر و ايوان
من به دستان پر از تاول
اين طرف را می كنم خاموش
وز لهيب آن روم از هوش
زآن دگر سو شعله برخيزد، به گردش دود
تا سحرگاهان، كه مي داند كه بود من شود نابود
خفته اند اين مهربان همسايگانم شاد در بستر
صبح از من مانده بر جا مشت خاكستر
وای، آيا هيچ سر بر می كنند از خواب
مهربان همسايگانم از پی امداد؟
سوزدم اين آتش بيدادگر بنياد
می كنم فرياد،ایفرياد،ای فرياد
نام شعر #فریاد
#مهدی_اخوان_ثالث
🎤 #محمدرضاکاکائی
هر طرف می سوزد اين آتش
پرده ها و فرشها را،تارشان با پود
من به هر سو می دوم گريان
در لهيب آتش پر دود
وز ميان خنده هايم تلخ
و خروش گريه ام ناشاد
از درون خستهٔ سوزان
می كنم فرياد،ای فرياد،ای فرياد
خانه ام آتش گرفته ست،آتشی بی رحم
همچنان می سوزد اين آتش
نقشهايی را كه من بستم به خون دل
بر سر و چشم در و ديوار
در شب رسوای بی ساحل
وای بر من ، سوزد و سوزد
غنچه هایی را كه پروردم به دشواری
در دهان گود گلدانها
روزهای سخت بيماری
.
.
.
من به هر سو میدوم،گريانازين بيداد
مي كنم فرياد،ای فرياد،ای فرياد
وای بر من، همچنان میسوزد اين آتش
آنچه دارم يادگار و دفتر و ديوان
و آنچه دارد منظر و ايوان
من به دستان پر از تاول
اين طرف را می كنم خاموش
وز لهيب آن روم از هوش
زآن دگر سو شعله برخيزد، به گردش دود
تا سحرگاهان، كه مي داند كه بود من شود نابود
خفته اند اين مهربان همسايگانم شاد در بستر
صبح از من مانده بر جا مشت خاكستر
وای، آيا هيچ سر بر می كنند از خواب
مهربان همسايگانم از پی امداد؟
سوزدم اين آتش بيدادگر بنياد
می كنم فرياد،ایفرياد،ای فرياد
نام شعر #فریاد
#مهدی_اخوان_ثالث
🎤 #محمدرضاکاکائی
قاصدک_مهدی اخوان ثالث
محمدرضاکاکائی
قاصدک! هان،چه خبر آوردی؟
از کجا، وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی،اما،اما
گرد بام و در من
بیثمر میگردی.
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری ، باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک!
در دل من همه کورند و کرند.
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربههای همه تلخ
با دلم میگوید
که دروغی تو ، دروغ
که فریبی تو ، فریب
قاصدک هان ، ولی... آخر... ای وای!
راستی آیا رفتی با باد؟
با توام آی! کجا رفتی؟ آی..!
راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی، جایی؟
در اجاقی- طمع شعله نمیبندم-
خردک شرری هست هنوز؟
قاصدک!
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم میگریند.
# قاصدک
شاعر : # مهدی_اخوان_ثالث
آوایش : #محمدرضاکاکائی
سنتور: # پرویز_مشکاتیان
آواز: استاد # محمدرضا_شجریان🦋
از کجا، وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی،اما،اما
گرد بام و در من
بیثمر میگردی.
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری ، باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک!
در دل من همه کورند و کرند.
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربههای همه تلخ
با دلم میگوید
که دروغی تو ، دروغ
که فریبی تو ، فریب
قاصدک هان ، ولی... آخر... ای وای!
راستی آیا رفتی با باد؟
با توام آی! کجا رفتی؟ آی..!
راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی، جایی؟
در اجاقی- طمع شعله نمیبندم-
خردک شرری هست هنوز؟
قاصدک!
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم میگریند.
# قاصدک
شاعر : # مهدی_اخوان_ثالث
آوایش : #محمدرضاکاکائی
سنتور: # پرویز_مشکاتیان
آواز: استاد # محمدرضا_شجریان🦋
غزل ۲۸ حافظ
محمدرضاکاکائی
به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
که مونس دم صبحم دعای دولت توست
سرشک من که ز توفان نوح دست برد
ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست
بکن معاملهای وین دل شکسته بخر
که با شکستگی ارزد به صد هزار درست
زبان مور به آصف دراز گشت و رواست
که خواجه خاتم جم یاوه کرد و بازنجست
دلا طمع مبر از لطف بینهایت دوست
چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست
به صدق کوش که خورشید زاید از نفست
که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست
شدم ز دست تو شیدای کوه و دشت و هنوز
نمیکنی به ترحم نطاق سلسله سست
مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی
گناه باغ چه باشد چو این گیاه نرست
🎙 #محمدرضاکاکائی
که مونس دم صبحم دعای دولت توست
سرشک من که ز توفان نوح دست برد
ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست
بکن معاملهای وین دل شکسته بخر
که با شکستگی ارزد به صد هزار درست
زبان مور به آصف دراز گشت و رواست
که خواجه خاتم جم یاوه کرد و بازنجست
دلا طمع مبر از لطف بینهایت دوست
چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست
به صدق کوش که خورشید زاید از نفست
که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست
شدم ز دست تو شیدای کوه و دشت و هنوز
نمیکنی به ترحم نطاق سلسله سست
مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی
گناه باغ چه باشد چو این گیاه نرست
🎙 #محمدرضاکاکائی
غزل استاد شهریار
محمدرضاکاکائی
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هر چه آفاق بجویند کران تا به کران
میروم تا که به صاحب نظری باز رسم
محرم ما نبود دیده ی کوته نظران
دل چون آینه ی اهل صفا می شکنند
که ز خود بی خبرند این ز خدا بی خبران
دل من دار که در زلف شکن در شکنت
یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران
گل این باغ به جز حسرت و داغم نفزود
لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران
ره بیداد گران بخت من آموخت تو را
ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شهریارا غم آوارگی و در به دری
شورها در دلم انگیخته چون نو سفران
غزل : #استادشهریار
آوایش : #محمدرضاکاکائی
۲۹ آبان ۱۴۰۲ خورشیدی
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هر چه آفاق بجویند کران تا به کران
میروم تا که به صاحب نظری باز رسم
محرم ما نبود دیده ی کوته نظران
دل چون آینه ی اهل صفا می شکنند
که ز خود بی خبرند این ز خدا بی خبران
دل من دار که در زلف شکن در شکنت
یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران
گل این باغ به جز حسرت و داغم نفزود
لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران
ره بیداد گران بخت من آموخت تو را
ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شهریارا غم آوارگی و در به دری
شورها در دلم انگیخته چون نو سفران
غزل : #استادشهریار
آوایش : #محمدرضاکاکائی
۲۹ آبان ۱۴۰۲ خورشیدی