من که با صاعقهای میشکنم داس چرا؟
بر دل از جور شما این همه آماس چرا؟
خودِ بارانم و تو پاکترم میخواهی!
آب را غسل نده، این همه وسواس چرا؟
خستهام! سنگ نزن، هی نشکن روح مرا
شدهام عاشق یک آینهنشناس چرا؟
گفته بودی که تماشاگر باغ دلمی
لک شده دست تو از شاخهی گیلاس چرا؟
از درختان دلم عشق بچین، نوبری است
فرصتی نیست بیا، کشتن احساس چرا؟
#اخوان_ثالث
بر دل از جور شما این همه آماس چرا؟
خودِ بارانم و تو پاکترم میخواهی!
آب را غسل نده، این همه وسواس چرا؟
خستهام! سنگ نزن، هی نشکن روح مرا
شدهام عاشق یک آینهنشناس چرا؟
گفته بودی که تماشاگر باغ دلمی
لک شده دست تو از شاخهی گیلاس چرا؟
از درختان دلم عشق بچین، نوبری است
فرصتی نیست بیا، کشتن احساس چرا؟
#اخوان_ثالث
~~~~~~~~~
#یادشان گرامی....
شعر #اخوان_ثالث
برای دکتر #مصدق
اخوان از نسل شاعرانی بود که جنبش ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد تاثیری شگرف در شعر و زندگی شان نهاد.
او شعر «تسلی و سلام»
را برای دکتر محمد مصدق سرود.
در ادامه متن شعر را بخوانید
و با صدای اخوان ثالث بشنوید.
مهدی اخوانثالث سال ۱۳۳۵پس از خفه شدن نهضت مصدق شعری را برای او و خطاب به
«پیرمحمد احمدآبادی» سرود که بعدها گفت این پیر احمدآبادی همان محمد مصدق بوده است.
متن این شعر به شرح زیر است:
دیدی دلا که یار نیامد
گرد آمد و سوار نیامد
بگداخت شمع و سوخت سراپای
وان صبح زرنگار نیامد
آراستیم خانه و خوان را
وان ضیف نامدار نیامد
دل را و شوق را و توان را
غم خورد و غمگسار نیامد
آن کاخ ها ز پایه فروریخت
و آن کرده ها به کار نیامد
سوزد دلم به رنج و شکیبت
ای باغبان! بهار نیامد
بشکفت بس شکوفه و پژمرد
اما گلی به بار نیامد
خشکید چشم چشمه و دیگر
آبی به جویبار نیامد
ای شیر پیر بسته به زنجیر
کز بندت ایچ عار نیامد
سودت حصار و پیک نجاتی
سوی تو وان حصار نیامد
زی تشنه کشتگاه نجیبت
جز ابر زهربار نیامد
یک از آن قوافل پر با
ران گهر نثار نیامد
ای نادر نوادر ایام
کت فرّ و بخت یار نیامد
دیری گذشت و چون تو دلیری
در صف کارزار نیامد
افسوس کان سفاین حری
زی ساحل قرار نیامد
وان رنج بی حساب تو دردادک
چون هیچ در شمار نیامد
وز سفله یاوران تو در جنگ
کاری به جز فرار نیامد
من دانم و دلت که غمان چند
آمد ور آشکار نیامد
چندان که غم به جان تو بارید
باران به کوهسار نیامد
#مهدی_اخوان_ثالث
#یادشان گرامی....
شعر #اخوان_ثالث
برای دکتر #مصدق
اخوان از نسل شاعرانی بود که جنبش ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد تاثیری شگرف در شعر و زندگی شان نهاد.
او شعر «تسلی و سلام»
را برای دکتر محمد مصدق سرود.
در ادامه متن شعر را بخوانید
و با صدای اخوان ثالث بشنوید.
مهدی اخوانثالث سال ۱۳۳۵پس از خفه شدن نهضت مصدق شعری را برای او و خطاب به
«پیرمحمد احمدآبادی» سرود که بعدها گفت این پیر احمدآبادی همان محمد مصدق بوده است.
متن این شعر به شرح زیر است:
دیدی دلا که یار نیامد
گرد آمد و سوار نیامد
بگداخت شمع و سوخت سراپای
وان صبح زرنگار نیامد
آراستیم خانه و خوان را
وان ضیف نامدار نیامد
دل را و شوق را و توان را
غم خورد و غمگسار نیامد
آن کاخ ها ز پایه فروریخت
و آن کرده ها به کار نیامد
سوزد دلم به رنج و شکیبت
ای باغبان! بهار نیامد
بشکفت بس شکوفه و پژمرد
اما گلی به بار نیامد
خشکید چشم چشمه و دیگر
آبی به جویبار نیامد
ای شیر پیر بسته به زنجیر
کز بندت ایچ عار نیامد
سودت حصار و پیک نجاتی
سوی تو وان حصار نیامد
زی تشنه کشتگاه نجیبت
جز ابر زهربار نیامد
یک از آن قوافل پر با
ران گهر نثار نیامد
ای نادر نوادر ایام
کت فرّ و بخت یار نیامد
دیری گذشت و چون تو دلیری
در صف کارزار نیامد
افسوس کان سفاین حری
زی ساحل قرار نیامد
وان رنج بی حساب تو دردادک
چون هیچ در شمار نیامد
وز سفله یاوران تو در جنگ
کاری به جز فرار نیامد
من دانم و دلت که غمان چند
آمد ور آشکار نیامد
چندان که غم به جان تو بارید
باران به کوهسار نیامد
#مهدی_اخوان_ثالث
به دیدارم بیا هر شب، در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهیها
دلم تنگ است
#اخوان_ثالث
بیا ای روشن، ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهیها
دلم تنگ است
#اخوان_ثالث
#خاطره
{ يک شب #نصرت_رحمانی وارد کافه نادری شد و به #اخوان_ثالث گفت :
« من همين حالا سی تومن پول احتياج دارم .» اخوان جواب داد :
«من پولم کجا بود؟ برو خدا روزیت رو جای ديگه حواله کنه»
نصرت رحمانی رفت و بعد از مدتی برگشت و بيست تومان پول و يک خودکار به اخوان داد . اخوان گفت :
«اين پول چيه ؟ تو که پول نداشتی!»
نصرت رحمانی گفت :
«از دم در،پالتوی تو رو ورداشتم بردم پنجاه تومن فروختم . چون بيش از سی تومن لازم نداشتم.
اين بيست تومن هم بقيه پولت !
ضمنا"، اين خودکار هم توی پالتوت بود ! :) » }
📗«خاطرات طنز» - #عمران_صلاحی
{ يک شب #نصرت_رحمانی وارد کافه نادری شد و به #اخوان_ثالث گفت :
« من همين حالا سی تومن پول احتياج دارم .» اخوان جواب داد :
«من پولم کجا بود؟ برو خدا روزیت رو جای ديگه حواله کنه»
نصرت رحمانی رفت و بعد از مدتی برگشت و بيست تومان پول و يک خودکار به اخوان داد . اخوان گفت :
«اين پول چيه ؟ تو که پول نداشتی!»
نصرت رحمانی گفت :
«از دم در،پالتوی تو رو ورداشتم بردم پنجاه تومن فروختم . چون بيش از سی تومن لازم نداشتم.
اين بيست تومن هم بقيه پولت !
ضمنا"، اين خودکار هم توی پالتوت بود ! :) » }
📗«خاطرات طنز» - #عمران_صلاحی
.
درون سینه عمری آتش عشق تو پروردم
ولی هرگز ندیدم ذره ای مهر از تو ماه من
هنوزت دوست می دارم چو شبنم بوسه ی گل را
نگاه دردناک و آرزومندم گواه من
نمی دانی نمی دانی چه مشتاق و چه محرومم
نمی دانم نمی دانم چه بود آخر گناه من
#اخوان_ثالث
درون سینه عمری آتش عشق تو پروردم
ولی هرگز ندیدم ذره ای مهر از تو ماه من
هنوزت دوست می دارم چو شبنم بوسه ی گل را
نگاه دردناک و آرزومندم گواه من
نمی دانی نمی دانی چه مشتاق و چه محرومم
نمی دانم نمی دانم چه بود آخر گناه من
#اخوان_ثالث
ساقیا پُر کن به یاد چشم او جامی دگر
تا بسوی عالم مستی زنم گامی دگر ..
چشم مستت را بنازم ، تازه از راه آمدم
بعد ازین جامی که دادی ، باز هم جامی دگر
تا مگر مستانه بر گیرم قلم ، وز راه دور
باز بفرستم بسوی دوست پیغامی دگر
رو که زین پس از کبوتر عاشقی آموختم
گر نشد بام تو ، جویم دانه از بامی دگر
ای " امید " از مستی و از عشق برخوردار شو
خوشتر از ایام مستی نیست ایامی دگر
خنده ی خورشید را هر صبح دانی چیست رمز ؟
گوید از عمرت گذشت ای بی خبر شامی دگر ..
#اخوان_ثالث
تا بسوی عالم مستی زنم گامی دگر ..
چشم مستت را بنازم ، تازه از راه آمدم
بعد ازین جامی که دادی ، باز هم جامی دگر
تا مگر مستانه بر گیرم قلم ، وز راه دور
باز بفرستم بسوی دوست پیغامی دگر
رو که زین پس از کبوتر عاشقی آموختم
گر نشد بام تو ، جویم دانه از بامی دگر
ای " امید " از مستی و از عشق برخوردار شو
خوشتر از ایام مستی نیست ایامی دگر
خنده ی خورشید را هر صبح دانی چیست رمز ؟
گوید از عمرت گذشت ای بی خبر شامی دگر ..
#اخوان_ثالث
ما در سایهٔ آوار تخته سنگهای
سکوت آرمیدهایم
گامهامان بی صداست
نه بامدادی، نه غروبی
وینجا شبی ست
که هیچ اختری در آن نمیدرخشد
#اخوان_ثالث
سکوت آرمیدهایم
گامهامان بی صداست
نه بامدادی، نه غروبی
وینجا شبی ست
که هیچ اختری در آن نمیدرخشد
#اخوان_ثالث
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️
▪️کنسرت همنوا با بم، برای کمک، همدلی و همنوایی با زلزلهزدگان بم.
خانهام آتش گرفته است؛ آتشی جانسوز...
۵ دی، سالگرد حادثه فاجعهبار زلزله #بم
استاد #محمدرضا_شجریان
#حسین_علیزاده
#کیهان_کلهر
#همایون_شجریان
تصنیف: #فریاد
شعر: #اخوان_ثالث
▪️کنسرت همنوا با بم، برای کمک، همدلی و همنوایی با زلزلهزدگان بم.
خانهام آتش گرفته است؛ آتشی جانسوز...
۵ دی، سالگرد حادثه فاجعهبار زلزله #بم
استاد #محمدرضا_شجریان
#حسین_علیزاده
#کیهان_کلهر
#همایون_شجریان
تصنیف: #فریاد
شعر: #اخوان_ثالث
اخوان ثالث
دیدی دلا که یار نیامد
به پیرمحمد احمدآبادی
(دکتر محمد مصدّق)
🔅دیدی دلا که یار نیامد؟!
گرد آمد و سوار نیامد
بگداخت شمع و سوخت سراپای
وان صبحِ زرنگار* نیامد
آراستیم خانه و خوان* را
وان ضِیفِ* نامدار نیامد
دل را و شوق را و توان را،
غم خورد و غمگسار نیامد
سوزد دلاَم به رنج و شکیباَت
ای باغبان! بهار نیامد
بشکفت بس شکوفه و پژمرد
اما گلی به بار نیامد
ای شیرِ پیرِ بستهبهزنجیر
کاَز بنداَت ایچ* عار نیامد
دیری گذشت و چون تو دلیری
در صفّ کارزار نیامد
وز سِفله* یاوران تو در جنگ،
کاری بهجز فرار نیامد
وان رنجِ بیحسابِ تو ، دَرداک*
چون هیچ در شمار نیامد
چندان که غم به جان تو بارید،
باران به کوهسار نیامد
#واژگان
*زرنِگار: طلاکوب (اینجا: زرّین به نور خورشید)
*خوان: سفره
*ضِیف: میهمان
*ایچ: هیچ
*سِفله: دونهمّت؛ فرومایه؛ ناجوانمرد؛ پستفطرت
*دَرداک: دردا که
#اخوان_ثالث
#ایرانزمین
#خلوت_بیغولگی
#سایه_اش
حامی باش
(دکتر محمد مصدّق)
🔅دیدی دلا که یار نیامد؟!
گرد آمد و سوار نیامد
بگداخت شمع و سوخت سراپای
وان صبحِ زرنگار* نیامد
آراستیم خانه و خوان* را
وان ضِیفِ* نامدار نیامد
دل را و شوق را و توان را،
غم خورد و غمگسار نیامد
سوزد دلاَم به رنج و شکیباَت
ای باغبان! بهار نیامد
بشکفت بس شکوفه و پژمرد
اما گلی به بار نیامد
ای شیرِ پیرِ بستهبهزنجیر
کاَز بنداَت ایچ* عار نیامد
دیری گذشت و چون تو دلیری
در صفّ کارزار نیامد
وز سِفله* یاوران تو در جنگ،
کاری بهجز فرار نیامد
وان رنجِ بیحسابِ تو ، دَرداک*
چون هیچ در شمار نیامد
چندان که غم به جان تو بارید،
باران به کوهسار نیامد
#واژگان
*زرنِگار: طلاکوب (اینجا: زرّین به نور خورشید)
*خوان: سفره
*ضِیف: میهمان
*ایچ: هیچ
*سِفله: دونهمّت؛ فرومایه؛ ناجوانمرد؛ پستفطرت
*دَرداک: دردا که
#اخوان_ثالث
#ایرانزمین
#خلوت_بیغولگی
#سایه_اش
حامی باش
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
محمدرضا شجریان 🎤
کیهان کلهر🪕
کنسرت تورنتو | سال ۲۰۰۵
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که میبینم بدآهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم...
#اخوان_ثالث
💠💠💠 آواز استادجان شجریان
کیهان کلهر🪕
کنسرت تورنتو | سال ۲۰۰۵
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که میبینم بدآهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم...
#اخوان_ثالث
💠💠💠 آواز استادجان شجریان