معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.4K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
آسان بُود به سویِ کسان رفتن اوحدی!

اندیشه کن که: گم نشوی وقتِ‌ بازگشت

#اوحدی_مراغه‌ای
حیفم آید که تو را جای کنم در دلِ تنگ
یوسفی چون تو سزاوار چنین زندان نیست

#اوحدی_مراغه‌ای
رخ و زلفت ای پری‌رخ ،سمن است و مشک چینی
به دهان و لب بگویم که نبات و انگبینی

تو اگر در آب، روزی نظری کنی بر آن رخ
هوست کجا گذارد که کسی دگر ببینی

چو ز چهره برگشایی تو نقاب، عقل گوید:
قلم است و نرگس و گل، نه دهان و چشم و بینی

ز دلم خیال رویت نرود به هیچ‌وجهی
که دلم نگین مِهر است و تو مُهر آن نگینی

#اوحدی_مراغه‌ای
جهان از باد نوروزی جوان شد
زمین در سایه‌ی سنبل نهان شد

ز رنگ ســــــبزه و شـــــــکل ریاحین
زمین گویی به‌صورت، آسمان شد

صبا در طره شمشاد پیچید
بنفشـه خاک پای ارغوان شد

#اوحدی_مراغه‌ای
جدّ تو را اگر ز جمالت خبر شود
ای بس درودها که فرستد به آلِ خویش!

#اوحدی_مراغه‌ای
سرم در دام و
ُ تن در قید وُ
دل در بندِ مهرِ او..
مسلمانان در این حالت،
سفر ڪردن توان؟
             «نتوان»!...

#اوحدی_مراغه‌ای
مؤمن ز دین برآمد و صوفی ز اعتقاد
ترسا محمدی شد و عاشق... همان که هست

#اوحدی_مراغه‌ای


یک ذرّه بویِ عشق به هر جا که باد بُرد
مؤمن ز دین برآمد و صوفی ز اعتقاد

#قاسم_انوار
از «نعم» و «بلی» بود با همه کس حدیث تو

با من خسته‌دل چرا این همه «لا» و «لم» زنی؟

#اوحدی_مراغه‌ای
رخ خوب خویشتن را به چه پوشی از نظرها؟
که به حسرت تو رُفتم به دو دیده خاک درها

برت آمدیم یک دم، ز برای دست بوسی
چو ملول گشتی از ما، ببریم درد سرها

تو به ناز خفته هرشب، ز منت خبر نباشد
که زخون دیده گریم ز غمت به رهگذرها

عجب آمدم که: بعضی ز تو غافلند، مردم
مگر از ره بصارت خللی‌ست در بصرها؟

نتوانم از خجالت که: بَرِ تو آورم جان
که شنیدم: التفاتی نکنی به مختصرها

ز لبت نبات خیزد، چو خنده برگشایی
بهل این شکر فروشی، که بسوختی جگرها

بَرِ آن کمان ابرو دل اوحدی چه سنجد؟
که به زخم تیر مژگان بشکافتی سپرها

#اوحدی_مراغه‌ای
یک‌دم به نور روی تو چشمم نگه نکرد

کاَندر میان آن همه باران و نم نسوخت!

#اوحدی‌_مراغه‌ای