معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.3K photos
12.4K videos
3.22K files
2.78K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
جماعتی که به افتادگان نپردازند؛

اگر به عرش برآیند همچنان پست‌اند

#صائب_تبريزى
به حوالیِ دو چشمش حَشَمِ بلا نشسته
چو قبیله گردِ لیلی همه جا به جا نشسته

نه مروّت است ما را ز جنون کناره کردن
که به هر گذار طفلی به امیدِ ما نشسته

که گذشته زین گلستان، شبِ دوش مست و خندان؟
که به روی گُل ز شبنم عرقِ حیا نشسته

تو که عکسِ خود ندیدی ز حجاب و شرم هرگز
به رُخت عرق چه دانی که چه خوشنما نشسته؟

به ثباتِ حُسنِ خوبان دلِ خود مبند، صائب!
که به روی خار دایم گُلِ بی وفا نشسته

#صائب_تبريزى
رحم ڪن بر دل بى طاقـت ما اى قاصـد

نااميـدى خبرى نيست ڪه يڪبار آری....



#صائب_تبريزى
خود را چو يافتى
همه عالم از آنِ توست..

#صائب_تبريزى
خود را چو يافتى
همه عالم از آنِ توست..

#صائب_تبريزى
رنگین تر از حناست بهار و خزان ما
بر دست خویش بوسه دهد باغبان ما

چون صبح در محبت خورشید صادقیم
این تب برون نمی رود از استخوان ما

#صائب_تبريزى
واعظ نه ترا پایه گفتار بلندست
آواز تو از گُنبد دستار بلندست

در کعبه ز اسرار حقیقت خبری نیست
این زمزمه از خانه خَمار بلندست

مژگان تو از خواب گران است نظربند
ورنه همه جا شعله دیدار بلندست

یک شعله شوخ است که در سیر مقامات
گاه از شجر طور و گه از دار بلندست

از بی هنران شعله ادارک مجویید
این طایفه را طُره دستار بلندست

تن چیست که با خاک برابر نتوان کرد
از کوتهی ماست که دیوار بلندست

کوته بود از دامن عریانی مجنون
هر چند که دست ستم خار بلندست

غافل کند از کوتهی عمر شکایت
شب در نظر مردم بیدار بلندست

هر چند زمین گیر بود دانه امید
دست کرم ابر گهربار بلندست

صائب ز بلند اختری همت والاست
گر زان که ترا پایه گفتار بلندست


#صائب_تبريزى
وصال با من خونین جگر چه خواهد کرد؟
به تلخکامی دریا شکر چه خواهد کرد؟

ازان فسرده ترم کز ملامت اندیشم
به خون مرده من نیشتر چه خواهد کرد؟

#صائب_تبريزى
وصال با من خونین جگر چه خواهد کرد؟
به تلخکامی دریا شکر چه خواهد کرد؟
ازان فسرده ترم کز ملامت اندیشم
به خون مرده من نیشتر چه خواهد کرد؟

#صائب_تبريزى
تا گلستان را نهال قامتش آباد کرد
باغبان چندین خیابان سرو را آزاد کرد

سنگ را در ناله می آرد وداع دوستان
بیستون فریادها در ماتم فرهاد کرد

نیست چون جوهر اگر در بال همت کوتهی
می توان پروازها در بیضه فولاد کرد

مدتی شد گرچه از جوش نشاط افتاده ایم
می توان از خاک ما میخانه ها آباد کرد

تاجداران را طریق خسروی تعلیم داد
این که از هدهد سلیمان وقت غیبت یاد کرد

اینقدر تمهید در تعمیر ما در کار نیست
می توان ما را به گرد دامنی آباد کرد

آه اگر ذوق گرفتاری نخواهد عذر ما
وحشت ما خون عالم در دل صیاد کرد

رفت در گنج گهر پایش چو دیوار یتیم
چون خضر هر کس که در تعمیر ما امداد کرد

این جواب آن غزل صائب که فتحی گفته است
از فراموشان مباد آن کس که ما را یاد کرد

#صائب_تبريزى