آن ملاحت که حسن روی توراست
کس نبیند، مگر که بنمایی
نیست بیروی تو عراقی را
بیش ازین طاقت شکیبایی
#فخرالدین_عراقی
کس نبیند، مگر که بنمایی
نیست بیروی تو عراقی را
بیش ازین طاقت شکیبایی
#فخرالدین_عراقی
بر در یار من سحر مست و خراب میروم
جام طرب کشیدهام، زآن به شتاب میروم
ساغری از می لبش دوش سؤال کردهام
وقت سحر به کوی او بهر جواب میروم
از می ناب جزع او گرچه خراب گشتهام
تا دهد از کرشمهام باز شراب، میروم
بر سر خوان درد او درد بسی کشیدهام
تا کشم از دو لعل او بادهی ناب میروم
جذبهی حسن دلکشش میکشدم به سوی خود
از پی آن کشش دگر، همچو ذباب میروم
برقع تن ز شوق او پیش رخش گشادمی
لیک ز شرم روی او بسته نقاب میروم
در سر باده میکنم هستی خویش هر زمان
خاک رهم، رواست گر بر سر آب میروم
شحنهی عشق هر شبی بر کندم ز خواب خوش
در هوس خیال او باز به خواب میروم
شاید اگر هوای او میکشدم، که در رهش
بر سر آب چشم خود همچو حباب میروم
بیخود اگر ز صومعه بر در میکده روم
گر تو خطا گمان بری راه صواب میروم
نیست مرا ز خود خبر، بیش ازین که: در جهان
مست و خراب آمدم، مست و خراب میروم
#فخرالدین_عراقی
جام طرب کشیدهام، زآن به شتاب میروم
ساغری از می لبش دوش سؤال کردهام
وقت سحر به کوی او بهر جواب میروم
از می ناب جزع او گرچه خراب گشتهام
تا دهد از کرشمهام باز شراب، میروم
بر سر خوان درد او درد بسی کشیدهام
تا کشم از دو لعل او بادهی ناب میروم
جذبهی حسن دلکشش میکشدم به سوی خود
از پی آن کشش دگر، همچو ذباب میروم
برقع تن ز شوق او پیش رخش گشادمی
لیک ز شرم روی او بسته نقاب میروم
در سر باده میکنم هستی خویش هر زمان
خاک رهم، رواست گر بر سر آب میروم
شحنهی عشق هر شبی بر کندم ز خواب خوش
در هوس خیال او باز به خواب میروم
شاید اگر هوای او میکشدم، که در رهش
بر سر آب چشم خود همچو حباب میروم
بیخود اگر ز صومعه بر در میکده روم
گر تو خطا گمان بری راه صواب میروم
نیست مرا ز خود خبر، بیش ازین که: در جهان
مست و خراب آمدم، مست و خراب میروم
#فخرالدین_عراقی
بُوَد آیا که خرامان ز دَرَم بازآیی؟
گره از کار فروبستهی ما بگشایی؟
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن، که خیالی شدم از تنهایی
#فخرالدین_عراقی
بُوَد آیا که خرامان ز دَرَم بازآیی؟
گره از کار فروبستهی ما بگشایی؟
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن، که خیالی شدم از تنهایی
#فخرالدین_عراقی
سرمهای کش ز خاک کوی حبیب
و آب حیوان طلب ز جوی حبیب
التفاتی بکن به مجلس ناز
نفسی شو به آستان نیاز
#فخرالدین_عراقی
و آب حیوان طلب ز جوی حبیب
التفاتی بکن به مجلس ناز
نفسی شو به آستان نیاز
#فخرالدین_عراقی
ﺭﺍﺯِ ﺩﻝِ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻮﺷﻴﺎﺭ ﻧﮕﻮیید
ﺍﺳﺮﺍﺭ ﻟﺐ ﻳﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﻏﻴﺎﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ
ﺍﺯ بیخبراﻥ ﺭﺍﻩ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﻣﭙﺮﺳﻴﺪ
ﺑﺎ ﺩﻝ سیَهان ﻗﺼﻪی ﺩﻟﺪﺍﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ
ﺑﻮﻳﻰ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪی ﻣﻴﺨﺎﻧﻪ ﺷﻨﻴﺪﻳﺪ
ﺍﻯ ﺍﻫﻞ ﻧﻈﺮ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ
ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺍَﻧَﺎﺍﻟﺤﻖ ﻛﻪ ﻛﺴﻰ ﻭﺍﻗﻒ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ
ﮔﺮ ﺳﺮ ﺑﺮﻭﺩ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺳﺮِ ﺩﺍﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ
ﺭﺍﺯﻯ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺳﺮ ﭘﻴﻤﺎﻧﻪ ﻧﻬﺎﺩهﺳﺖ
ﺍﺯ ﻣﺴﺖ ﺑﭙﺮﺳﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺸﻴﺎﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ
ﭼﻮﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺳﺨﻨﻰ ﺟﺰ ﺳﺨﻦ ﻳﺎﺭ
ﻣﺎ ﺭﺍ ﺳﺨﻨﻰ ﺟﺰ ﺳﺨﻦ ﻳﺎﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ...
#فخرالدین_عراقی
ﺍﺳﺮﺍﺭ ﻟﺐ ﻳﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﻏﻴﺎﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ
ﺍﺯ بیخبراﻥ ﺭﺍﻩ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﻣﭙﺮﺳﻴﺪ
ﺑﺎ ﺩﻝ سیَهان ﻗﺼﻪی ﺩﻟﺪﺍﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ
ﺑﻮﻳﻰ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪی ﻣﻴﺨﺎﻧﻪ ﺷﻨﻴﺪﻳﺪ
ﺍﻯ ﺍﻫﻞ ﻧﻈﺮ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ
ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺍَﻧَﺎﺍﻟﺤﻖ ﻛﻪ ﻛﺴﻰ ﻭﺍﻗﻒ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ
ﮔﺮ ﺳﺮ ﺑﺮﻭﺩ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺳﺮِ ﺩﺍﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ
ﺭﺍﺯﻯ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺳﺮ ﭘﻴﻤﺎﻧﻪ ﻧﻬﺎﺩهﺳﺖ
ﺍﺯ ﻣﺴﺖ ﺑﭙﺮﺳﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺸﻴﺎﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ
ﭼﻮﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺳﺨﻨﻰ ﺟﺰ ﺳﺨﻦ ﻳﺎﺭ
ﻣﺎ ﺭﺍ ﺳﺨﻨﻰ ﺟﺰ ﺳﺨﻦ ﻳﺎﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ...
#فخرالدین_عراقی
سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟
که شنیدهام ز گلها همه بوی بیوفایی
به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟
#فخرالدین_عراقی
که شنیدهام ز گلها همه بوی بیوفایی
به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟
#فخرالدین_عراقی
ای روی تو آرزوی ديرينه ما
جز مهر تو نيست در دل و سينه ما
از صيقل آدمی زداييم درون
تا عکس رخت فتد در آيينه ما
# عارف زیبااندیش
#فخرالدین_عراقی⚘
جز مهر تو نيست در دل و سينه ما
از صيقل آدمی زداييم درون
تا عکس رخت فتد در آيينه ما
# عارف زیبااندیش
#فخرالدین_عراقی⚘
《 هو 》
« لمعات »
لمعه هشتم
محبوب یا در آینۀ صورت روی نماید،
یا در آینۀ معنی،
یا ورای صورت و معنی.
اگر جمال بر نظر محب،
در کسوت صورت جلوه دهد،
محب از شهود لذت تواند یافت
و از ملاحظه قوت تواند گرفت.
اینجا سر:
رأیت ربی فی احسن صورة با او گوید: فاینما تولوا فثم وجه الله،
چه معنی دارد؟
و معنی:
الله نور السموات والارض
با وی در میان نهد که عاشق چرا گوید:
یاری دارم که جسم و جان
صورت اوست
چه جسم و چه جان؟
جمله جهان صورت اوست
هر صورت خوب و معنی پاکیزه
کاندر نظر من آید آن صورت اوست
اگر جلال او از درون پردۀ معنی در عالم ارواح تاختن آرد،
محب را از خود چنان بستاند که از او نه رسم ماند و نه اسم،
اینجا محب نه لذت شهود یابد
و نه ذوق وجود.
اینجا فنای:
من لم یکن و بقای:
من لم یزل،
با وی روی نماید که:
شعر
ظهرت لمن ابقیت بعد فنائه
فکان بلاکون لانک کنته
چگونه باشد؛
و اگر محبوب حجاب صورت
و معنی از پیش جمال و جلال برافکند، سطوت ذات اینجا با محب همه این گوید:
بیت
در شهر بگوی یا تو باشی یا من
کاشفته بود کار ولایت بدو تن
محب رخت بر بندد که:
اذا جاء نهرالله بطل نهر عیسی.
پشه پیش سلیمان از باد بفریاد آمد،
فرمود که:
خصم خود را حاضر کند،
گفت:
اگر مرا طاقت مقاومت او بودی
بفریاد نیامدمی.
در کدام آینه درآید او؟
خلق را روی کی نماید او؟
حضرت #فخرالدین عراقی
« لمعات »
لمعه هشتم
محبوب یا در آینۀ صورت روی نماید،
یا در آینۀ معنی،
یا ورای صورت و معنی.
اگر جمال بر نظر محب،
در کسوت صورت جلوه دهد،
محب از شهود لذت تواند یافت
و از ملاحظه قوت تواند گرفت.
اینجا سر:
رأیت ربی فی احسن صورة با او گوید: فاینما تولوا فثم وجه الله،
چه معنی دارد؟
و معنی:
الله نور السموات والارض
با وی در میان نهد که عاشق چرا گوید:
یاری دارم که جسم و جان
صورت اوست
چه جسم و چه جان؟
جمله جهان صورت اوست
هر صورت خوب و معنی پاکیزه
کاندر نظر من آید آن صورت اوست
اگر جلال او از درون پردۀ معنی در عالم ارواح تاختن آرد،
محب را از خود چنان بستاند که از او نه رسم ماند و نه اسم،
اینجا محب نه لذت شهود یابد
و نه ذوق وجود.
اینجا فنای:
من لم یکن و بقای:
من لم یزل،
با وی روی نماید که:
شعر
ظهرت لمن ابقیت بعد فنائه
فکان بلاکون لانک کنته
چگونه باشد؛
و اگر محبوب حجاب صورت
و معنی از پیش جمال و جلال برافکند، سطوت ذات اینجا با محب همه این گوید:
بیت
در شهر بگوی یا تو باشی یا من
کاشفته بود کار ولایت بدو تن
محب رخت بر بندد که:
اذا جاء نهرالله بطل نهر عیسی.
پشه پیش سلیمان از باد بفریاد آمد،
فرمود که:
خصم خود را حاضر کند،
گفت:
اگر مرا طاقت مقاومت او بودی
بفریاد نیامدمی.
در کدام آینه درآید او؟
خلق را روی کی نماید او؟
حضرت #فخرالدین عراقی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلطان عشق خواست كه خيمه به صحرا زند.
درِ خزاين بگشود، گنج بر عالم پاشيد،
ورنه عالم با بود و نبود خود آرميده بود
و در خلوت خانه ی شهود آسوده ....
#لمعات
#فخرالدین_عراقی
درِ خزاين بگشود، گنج بر عالم پاشيد،
ورنه عالم با بود و نبود خود آرميده بود
و در خلوت خانه ی شهود آسوده ....
#لمعات
#فخرالدین_عراقی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
محب خواست که به عین الیقین جمال دوست بیند. عمری در این طلب سرگشته می گشت. ناگاه به سمع سر او ندا آمد:
آن چشمه که خضر یافت زو آب حیات
در منزل تو است لیکن انباشته ای
#فخرالدین عراقی⚘
آن چشمه که خضر یافت زو آب حیات
در منزل تو است لیکن انباشته ای
#فخرالدین عراقی⚘