معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.8K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
.
صدایت را جرعه‌جرعه می‌نوشم
مستانه سبز می‌شوم و شاخ و برگ می‌دهم
جوانه‌ها دهان می‌گشایند
و نام تو را می‌خوانند
چه لبان شناوری داری
در آب‌های صدا
چشمانم را می‌بندم
و تن به صدایت می‌سپارم
نام کوچکم
در صدایت شکفته می‌شود.

#عمران_صلاحی
Forwarded from Ahmad Malek Nejad
#فروغ‌_فرخزاد در ۸ دی سال‌ ۱۳۱۳ در تهران‌ به‌ دنیا آمد. وی پس‌از پایان‌ کلاس‌ سوم‌ دبیرستان‌ به‌ هنرستان‌ بانوان‌ رفت‌ و خیاطی‌ و نقاشی‌ آموخت.
در ۱۶ سالگی با پرویز شاپور طنزپرداز ایرانی که پسرخاله‌ی مادر وی بود، ازدواج کرد و به‌ اهواز رفت‌. ولی‌ کمتر از ۲ سال‌ بعد جدا شد و به‌ تهران‌ بازگشت، حاصل این ازدواج، یک پسر به نام کامیار بود.
فروغ پیش از ازدواج با شاپور، با وی نامه نگاری های عاشقانه‌ای داشت. این نامه‌ها به همراه نامه‌های فروغ در زمان ازدواج این دو و همچنین نامه‌های وی به شاپور پس از جدایی از وی، بعدها توسط #کامیار_شاپور و #عمران_صلاحی در کتابی به نام "اولین تپش‌های عاشقانه‌ی قلبم" منتشر گردید

او سرودن را از ۷ سالگی‌ آغاز کرد و نخستین‌ مجموعه‌ شعر او در سال‌ ۱۳۳۱ چاپ‌ شد. دومین‌ مجموعه‌ شعر وی "دیوار" در ۲۱ سالگی‌ چاپ‌ شد که این مجموعه مورد نقد و سرزنش‌ ادبا قرار گرفت‌.
فروغ‌ فرخزاد یک‌ سال‌ بعد علیرغم‌ ملامت‌ شخصیت‌های‌ ادبی‌، سومین‌ مجموعه‌ شعر خود به نام‌ "عصیان"‌ را چاپ‌ کرد. این‌ ۳ مجموعه‌ شعری هم بحث‌‌انگیز شدند.

پس از جدایی از شاپور، فروغ فرخزاد، برای گریز از هیاهوی روزمرگی، زندگی بسته و یکنواخت روابط شخصی و محفلی، به سفر رفت. او در این سیر و سفر، کوشید تا با فرهنگ اروپا آشنا شود. با آنکه زندگی روزانه‌اش به سختی می‌گذشت، به تئاتر و اپرا و موزه می‌رفت. وی در این دوره زبان ایتالیایی، فرانسه و آلمانی را آموخت. سفرهای فروغ به اروپا، آشنایی‌اش با فرهنگ هنری و ادبی اروپایی، ذهن او را باز کرد و زمینه‌ای برای دگرگونی فکری در او فراهم کرد.
او سپس‌ جذب‌ فعالیت‌های‌ سینمائی‌ شد و در سال‌ ۱۳۳۸ برای‌ مطالعه‌ و تجربه‌ سینما به‌ انگلستان‌ رفت‌.
پس‌ از بازگشت‌ در سال‌ ۱۳۴۱ فیلم‌ مستندی‌ از جذامیان‌ تبریز به نام‌ "خانه‌ سیاه"‌ است تهیه‌ کرد که‌ این‌ فیلم‌ در سال‌ ۱۳۴۲ برنده‌ جایزه‌ بهترین‌ فیلم‌ مستند فستیوال‌ اوبرهاوزن‌ ایتالیا شد.
آشنایی با ابراهیم گلستان، نویسنده و فیلم‌ساز سرشناس ایرانی، و همکاری با او، موجب تحول فکری و ادبی در فروغ شد. وی در بازگشت دوباره به شعر، با انتشار مجموعه‌ی "تولدی دیگر"، تحسین گسترده‌ای را برانگیخت.
سپس مجموعه‌ی "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد" را منتشر کرد تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران به‌عنوان شاعری بزرگ تثبیت کند.

سرانجام فروغ‌ فرخزاد در ‌۲۴ بهمن سال‌ ۱۳۵۴ در سانحه تصادف رانندگی در جاده دروس - قلهک، برای تصادف نکردن با اتومبیل مهدکودک، از جاده منحرف شد و جان باخت.

🔶 مهم‌ترین‌ آثار فروغ‌ فرخزاد:

🔹 اسیر(۱۳۳۱)
🔹 دیوار (۱۳۳۵)
🔹 عصیان‌(۱۳۳۶)
🔹 تولدی‌ دیگر(۱۳۴۲)
🔹 ایمان‌ بیاوریم‌ به‌فصل‌ سرد(۱۳۵۲)
🔹 برگزیده‌ اشعار(۱۳۵۳)
🔹 گزینه‌ اشعار(۱۳۶۴)

سه‌ کتاب‌ آخر پس‌ از مرگ‌ او منتشر شدند.
آثار و اشعار فروغ به زبان‌های انگلیسی، ترکی، عربی، چینی، فرانسوی، اسپانیایی، ژاپنی، آلمانی و عبری ترجمه شده‌اند.
Forwarded from Ahmad Malek Nejad
#فروغ‌_فرخزاد در ۸ دی سال‌ ۱۳۱۳ در تهران‌ به‌ دنیا آمد. وی پس‌از پایان‌ کلاس‌ سوم‌ دبیرستان‌ به‌ هنرستان‌ بانوان‌ رفت‌ و خیاطی‌ و نقاشی‌ آموخت.
در ۱۶ سالگی با پرویز شاپور طنزپرداز ایرانی که پسرخاله‌ی مادر وی بود، ازدواج کرد و به‌ اهواز رفت‌. ولی‌ کمتر از ۲ سال‌ بعد جدا شد و به‌ تهران‌ بازگشت، حاصل این ازدواج، یک پسر به نام کامیار بود.
فروغ پیش از ازدواج با شاپور، با وی نامه نگاری های عاشقانه‌ای داشت. این نامه‌ها به همراه نامه‌های فروغ در زمان ازدواج این دو و همچنین نامه‌های وی به شاپور پس از جدایی از وی، بعدها توسط #کامیار_شاپور و #عمران_صلاحی در کتابی به نام "اولین تپش‌های عاشقانه‌ی قلبم" منتشر گردید

او سرودن را از ۷ سالگی‌ آغاز کرد و نخستین‌ مجموعه‌ شعر او در سال‌ ۱۳۳۱ چاپ‌ شد. دومین‌ مجموعه‌ شعر وی "دیوار" در ۲۱ سالگی‌ چاپ‌ شد که این مجموعه مورد نقد و سرزنش‌ ادبا قرار گرفت‌.
فروغ‌ فرخزاد یک‌ سال‌ بعد علیرغم‌ ملامت‌ شخصیت‌های‌ ادبی‌، سومین‌ مجموعه‌ شعر خود به نام‌ "عصیان"‌ را چاپ‌ کرد. این‌ ۳ مجموعه‌ شعری هم بحث‌‌انگیز شدند.

پس از جدایی از شاپور، فروغ فرخزاد، برای گریز از هیاهوی روزمرگی، زندگی بسته و یکنواخت روابط شخصی و محفلی، به سفر رفت. او در این سیر و سفر، کوشید تا با فرهنگ اروپا آشنا شود. با آنکه زندگی روزانه‌اش به سختی می‌گذشت، به تئاتر و اپرا و موزه می‌رفت. وی در این دوره زبان ایتالیایی، فرانسه و آلمانی را آموخت. سفرهای فروغ به اروپا، آشنایی‌اش با فرهنگ هنری و ادبی اروپایی، ذهن او را باز کرد و زمینه‌ای برای دگرگونی فکری در او فراهم کرد.
او سپس‌ جذب‌ فعالیت‌های‌ سینمائی‌ شد و در سال‌ ۱۳۳۸ برای‌ مطالعه‌ و تجربه‌ سینما به‌ انگلستان‌ رفت‌.
پس‌ از بازگشت‌ در سال‌ ۱۳۴۱ فیلم‌ مستندی‌ از جذامیان‌ تبریز به نام‌ "خانه‌ سیاه"‌ است تهیه‌ کرد که‌ این‌ فیلم‌ در سال‌ ۱۳۴۲ برنده‌ جایزه‌ بهترین‌ فیلم‌ مستند فستیوال‌ اوبرهاوزن‌ ایتالیا شد.
آشنایی با ابراهیم گلستان، نویسنده و فیلم‌ساز سرشناس ایرانی، و همکاری با او، موجب تحول فکری و ادبی در فروغ شد. وی در بازگشت دوباره به شعر، با انتشار مجموعه‌ی "تولدی دیگر"، تحسین گسترده‌ای را برانگیخت.
سپس مجموعه‌ی "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد" را منتشر کرد تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران به‌عنوان شاعری بزرگ تثبیت کند.

سرانجام فروغ‌ فرخزاد در ‌۲۴ بهمن سال‌ ۱۳۵۴ در سانحه تصادف رانندگی در جاده دروس - قلهک، برای تصادف نکردن با اتومبیل مهدکودک، از جاده منحرف شد و جان باخت.

🔶 مهم‌ترین‌ آثار فروغ‌ فرخزاد:

🔹 اسیر(۱۳۳۱)
🔹 دیوار (۱۳۳۵)
🔹 عصیان‌(۱۳۳۶)
🔹 تولدی‌ دیگر(۱۳۴۲)
🔹 ایمان‌ بیاوریم‌ به‌فصل‌ سرد(۱۳۵۲)
🔹 برگزیده‌ اشعار(۱۳۵۳)
🔹 گزینه‌ اشعار(۱۳۶۴)

سه‌ کتاب‌ آخر پس‌ از مرگ‌ او منتشر شدند.
آثار و اشعار فروغ به زبان‌های انگلیسی، ترکی، عربی، چینی، فرانسوی، اسپانیایی، ژاپنی، آلمانی و عبری ترجمه شده‌اند.
درخت را به نام برگ
بهار را به نام گل
ستاره را به نام نور
کوه را به نام سنگ
دل شکفته مرا به نام عشق
عشق را به نام درد
مرا به نام کوچکم صدا بزن


#عمران_صلاحی
لب مرزی رفتیم
خاک را رود دو قسمت می کرد
این طرف ما بودیم
آن طرف هم آن ها
دیده بانان سر برجی از دور
ناظر ما بودند
ومن بهت زده ؛ ناظر گنجشکانی
که همه
بی گذرنامه سفر می کردند.


#عمران_صلاحی
#زادروز
🍂
🍂

🔺شعری از «عمران صلاحی» به‌زبان ترکی‌آذربایجانی


□« آینا کیمی»

پارچالاندیق، سینمادیق!
داش آتانلار بیلمه‌‌دیلر،
پارچالانمیش آینادا
بیر آیدان مین آی چیخار
بیر گونش‌دن مین گونش
بیر اولدوزدان مین اولدوز.
پارچالاندیق آینا کیمی
چوخالیریق،
چوخالدیریق ایشقی.


☆☆☆☆☆

□«مثلِ آینه»

تکّه تکّه شدیم، اما نشکستیم!
آن‌ها که سنگ انداختند، ندانستند
در آینه‌ی تکّه‌تکّه شده
از یک ماه، هزار ماه زاده می‌شود
از یک خورشید، هزار خورشید
از یک ستاره، هزار ستاره
تکّه‌تکّه شدیم مثلِ آینه
بی‌شمار می‌شویم
روشنایی را بی‌شمار می‌کنیم.


●■●شاعر: #عمران_صلاحی |ایران، ۱۳۸۵-۱۳۲۵ |

●■●برگردان به فارسی: #مجتبا_نهانی

#زادروز_عمران_صلاحی
🍂

تو بودی که آواز را چیدی از پشت مه
تو بودی که گفتی چمن می‌دَود
تو گفتی که از نقطه‌چین‌ها اگر بگذری
به اَسرار خواهی رسید
تو را نام بردم
و ظاهر شدی
تو از شعله‌ی گیسوان‌ات
رسیدی به من
من از نام تو
رسیدم به آن شهر پیچیده در گردباد
تو گفتی سلام
گل و سنگ برخاستند●


#عمران_صلاحی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
رقص بارون

شاعر ترانه:#عمران_صلاحی
آهنگساز:#حسین_یوسف_زمانی
خواننده‌‌‌: #سیمین_غانم
#خاطره

{ يک شب #نصرت_رحمانی وارد کافه نادری شد و به #اخوان_ثالث گفت :
« من همين حالا سی تومن پول احتياج دارم .» اخوان جواب داد :
«من پولم کجا بود؟ برو خدا روزیت رو جای ديگه حواله کنه»
نصرت رحمانی رفت و بعد از مدتی بر‌گشت و بيست‌ تومان پول و يک خودکار به اخوان داد . اخوان گفت :
«اين پول چيه ؟ تو که پول نداشتی!»
نصرت رحمانی گفت :
«از دم در،پالتوی تو رو ورداشتم بردم پنجاه تومن فروختم . چون بيش از سی تومن لازم نداشتم.
اين بيست‌ تومن هم بقيه پولت !
ضمنا"، اين خودکار هم توی پالتوت بود ! :) » }

📗«خاطرات طنز» - #عمران_صلاحی
سال‌هاست

که از جزیره‌ای متروک
نامه‌ای را در بطری
روانه‌ی آب‌های عالم کرده‌ام...

اگر کسی عاشق باشد
می‌تواند کلماتم را بخواند
به هر زبانی
در هر سرزمینی...

گاهی فکر می‌کنم
کسی می‌آید

و با همان شیشه
برایم شراب می‌آورد ....


#عمران_صلاحی
کمک كنین هُلش بدیم چرخِ ستاره پنچره
رو آسمونِ شهری كه ستاره برقِ خنجره
گلدون سرد و خالی رو بذار كنار پنجره
بلكه با دیدنش یه شب وا بشه چن تا حنجره
به ما كه خسته‌ایم بگه خونه‌ی باهار كدوم وره؟

تو شهرمون آخ بمیرم چشم ستاره كور شده
برگ درخت باغمون زباله‌ی سپور شده
مسافر امیدمون رفته از اینجا دور شده
كاش تو فضای چشممون پیدا بشه یه شاپره
به ما كه خسته‌ایم بگه خونه‌ی باهار كدوم وره؟

كنار تنگ ماهیا گربه رو نازش می‌كنن
سنگ سیاه حقه رو مهر نمازش می‌كنن
آخر خط كه می‌رسیم خطو درازش می‌كنن
آهـــای فلك كه گردنت از همه‌مون بلن‌تره
به ما كه خسته‌ایم بگو خونه‌ی باهار كدوم وره؟


#عمران_صلاحی
#زادروز
من دلم می‌خواهد
مثل نیلوفر آبی باشم
من دلم می‌خواهد
عصر با ماهی‌ها
بنشینیم
و کمی گپ بزنیم.
شهری از آب دلم می‌خواهد
خانه‌ای در آن شهر
و در آن خانه به هر پنجره‌ای
پرده از پارچه ی نازک آب.

من دلم می‌خواهد
دختران ، دختر آبی باشند
دامن از موج بپوشند و برقصند سبک
روح من
انعطاف خزه را داشته باشد در آب
در زمینی که ز بیم
اشک هم حتی
سقط می‌باید کرد.
گریه در آب چه لذت بخش است
من که انباشته هستم از اشک
داخل آب اگر گریه کنم
تو نخواهی فهمید
من دلم می‌خواهد
خانه‌ای داشته باشم در آب
آب یعنی همه‌ی خوبی‌ها...



#عمران_صلاحی
خدا چه حوصله‌ای داشت روز خلقت تو
كه هیچ نقص ندارد تراش قامت تو

نشسته شبنم حرفی لطیف و روشن و پاک
بروی غنچهٔ لب‌های پر طراوت تو

از این جهنم سوزان دگر چه باک مرا
كه آرمیده دلم در بهشت صحبت تو

درون سینهٔ من اعتقاد معجزه را
دوباره زنده كند دست پر محبت تو

فدای این دل تنگم كه بی اشاره تو
غبار ره شد و راضی نشد به زحمت تو

#عمران_صلاحی
معرفی عارفان
گر بدانی چه قدر تشنهٔ دیدار توام خواهی آمد عرق‌آلود به آغوش مرا! صائب تبریزی
به آفتاب سلام
که باز می‌شود آهسته بر دریچه‌ی صبح
به شیر آب سلام
که چکه‌چکه سخن می‌گوید
و #حوض می‌شنود
به التهاب سلام
که صبح زود مرا مست می‌کند
به بوی تازه‌ی نان.

#عمران_صلاحی
هرچه بیشتر می گریزم
به تو نزدیکتر می شوم
هر چه رو بر می گردانم
تو را بیشتر می بینم
جزیره ای هستم
در آب های شیدایی
از همه سو
به تو محدودم
هزار و یک آینه 
تصویرت را می چرخانند
از تو آغاز می شوم
در تو پایان می گیرم

#عمران_صلاحی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

هرچه بیشتر می‌گریزم
به تو نزدیکتر می‌شوم

هر چه رو برمی‌گردانم
تو را بیشتر می‌بینم

جزیره‌ای هستم در آب‌های شیدایی
از همه سو به تو محدودم

هزار و یک آینه
تصویرت را می‌چرخانند

از تو آغاز می‌شوم؛
در تو پایان می‌گیرم.




#عمران_صلاحی
تو بودی که آواز را چیدی از پشت مه
تو بودی که گفتی چمن می‌دَود
تو گفتی که از نقطه‌چین‌ها اگر بگذری
به اَسرار خواهی رسید
تو را نام بردم
و ظاهر شدی
تو از شعله‌ی گیسوان‌ات
رسیدی به من
من از نام تو
رسیدم به آن شهر پیچیده در گردباد
تو گفتی سلام
گل و سنگ برخاستند

#عمران_صلاحی
#عمران صلاحی ( ۱ اسفند ۱۳۲۵ - ۱۱مهر ۱۳۸۵ ) شاعر، نویسنده ،مترجم و طنزپرداز ایرانی‌ بود