معرفی عارفان
1.19K subscribers
33.4K photos
12K videos
3.2K files
2.73K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
Yare Shirazi
Iraj Khaje Amiri
ایرج خواجه امیری

یار شیرازی

تقدیم به شیرازیای عزیز
از روزن دل ندیده ای خود را
از خوبی خود کجا خبر داری؟

از جنبش نبض ها خبر دارد
دستی که ز ناز بر کمر داری

نه با تو، نه بی تو می توان بودن
وصلی ز فراق تلختر داری


#صائب_تبریزی
معرفی عارفان
#حضرت_سعدی او می‌رود دامن‌کِشان، من زهر تنهایی چِشان دیگرمپرس ازمن نشان کز دل، نِشانم می‌رَود!
ماییم و همین خاطرِ اَفگار و دگر هیچ
دَرساخته با راحتِ آزار و دگر هیچ

جز دَرد تو در خانه‌ی دل نیست متاعی
غم بر سرِ هم ریخته بسیار و دگر هیچ

گفتی که به سر کارِ دلِ خسته چه داری؟
رازی که دَوَد بر سر بازار و دگر هیچ

کار دگری نیست گشادِ درِ بختم
یک ناله کند چاره‌ی این کار و دگر هیچ

آن عشق که در پرده بمانَد به چه ارزد؟
عشق است و همین لذّت اظهار و دگر هیچ

آنم که صبا بوی گُلی افکنَدَم پیش
آن هم به زکات گُل و گلزار و دگر هیچ

آن خاربُنم در چمن دَهر، که دیده‌ست
آغوش و برِ سایه‌ی دیوار و دگر هیچ

از نیک و بد هر دو جهان نامزد ماست
یک سینه پُر از حسرت دیدار و دگر هیچ

آبش اگر از چشمه‌ی خُلد است «شفایی»
نخلِ طَلَبم خار دهد بار و دگر هیچ
#شفایی_اصفهانی
سجده پیش هر بتی کفر است، یک جانان بس است
هر دلی را یک غم و هر جسم را یک جان بس است

نیست نقشی خانه‌ی آیینه را بهتر ز عکس
خانه‌ی اهل صفا را زینت از مهمان بس است

گریه‌ای، سوزی، گدازی، ناله‌ای، دردی، غمی
زندگی چون مردگان تا چند، بیدردان بس است!

#واعظ_قزوینی
#بهگزین
امروز نیم ملول شادم
غم را همه طاق برنهادم

امروز میان به عیش بستم
روبند ز روی مه گشادم

امروز ظریفم و لطیفم
گویی که مگر ز لطف زادم

بی‌ساقی و بی‌شراب مستم
بی‌تخت و کلاه کیقبادم

#مولانا غزل ۱۵۷۷
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو

گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید
گفت با این همه از سابقه نومید مشو


گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک
از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو

#حافظ غزل ۴۰۷
#صرفا_برای_اندیشیدن

برای نزدیک شدن به حق باید قلبی مثل مخمل داشت. هر انسانی به شکلی نرم شدن را فرا می‌گیرد. بعضی‌ها حادثه‌ای را پشت سر می‌گذراند، بعضی‌ها مرضی کشنده را؛ بعضی‌ها درد فراق می‌کشند، بعضی‌ها درد از دست دادن مال.
همگی بلاهای ناگهانی را پشت سر می‌گذاریم، بلاهایی که فرصتی فراهم می‌آورند برای نرم کردن سختی‌های قلب. بعضی‌هایمان حکمت این بلایا را درک می‌کنیم و نرم می‌شویم، بعضی‌هایمان اما افسوس که سخت‌تر از پیش می‌شویم.


📚 ملت عشق
الیف شافاک
می‌خواستم که میرمش اندر قدم چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد

#حافظ
سیرِ صبحِ حشر و شامِ هجر را کردم ولیک

غیرِ چشمِ او ندیدم فتنه‌ی دنباله‌دار...

#وحید_قزوینی
صبح است، دمی با می گلرنگ زنیم
وین شیشه نام و ننگ بر سنگ زنیم

دست از امل دراز خود باز کشیم
در زلف دراز و دامن چنگ زنیم

#خیام
کجا دستِ معطّل تا ببندد چشمِ بسمل را
که دارد بر سرِ شمشیر دستی بر گلو دستی

#آزاد_بلگرامی

#تابلوی_نقاشی
اثر: #کارواجو
عشق، آتشی است که چون در دل افتد،
هر چه در دل یابد
همه را بسوزاند
تا حدی که
صورت معشوق را
از دل محو کند،
مجنون
در این حالت بود
که به او گفتند:
لیلی آمد
گفت:
من خود لیلی ام

فخرالدین عراقی
عشق
تجلی دائم است
و هرگز منقطع نمی شود.
مقام عشق،
بالاترین مقامی است،
که خدا در آن مقام،
برای بندگان عارف خود،
تجلی می کند.
و هر کس شراب عشق را نچشد، آن را نشناخته است.

شیخ اکبر، ابن عربی
مگو آن سخن کاندرو سود نیست

کزان آتشت بهره جز دود نیست

فردوسی حکیم
پیر گشتیم و همان سرکشیِ نفس به‌جاست
این سگی نیست که هنگام سحر خواب کند

#وحید_قزوینی

#تابلوی_نقاشی
اثر: Paul Friedrich Meyerheim
چو برگ گل کز آسیبِ نسیمی رنگ می‌بازد
تنِ نازک‌مزاج او ز بوی گل خطر دارد!

#بیدل_دهلوی

#تابلوی_نقاشی
اثر: #جان_ویلیام_واترهاوس
زیبایی در سکون حضور می شکفد


برای هشیار شدن نسبت به زیبایی، عظمت و تقدس طبیعت نیاز به حضور دارید. آیا تا کنون در یک شب صاف به آسمان و بی کرانگی فضا نگریسته اید و از سکون مطلق و وسعت باورنکردنی آن به حیرت افتاده اید؟ آیا به صدای جویباری که از کوه به جنگل سرازیر می شود، گوش داده اید؟ واقعا گوش داده اید؟ یا به صدای یک توکای سیاه به هنگام غروب در یک شب آرام تابستانی؟ برای هشیار شدن نسبت به این چیزها، ذهن باید آرام بگیرد. باید لحظه ای بار مسایل، گذشته، آینده و همه دانش خود را زمین بگذارید. در غیر این صورت نگاه می کنید و نمی بینید، گوش می دهید و نمیشنوید. در این مواردحضور کامل شما ضروری است.
در ورای زیبایی اشکال بیرونی، چیز دیگری وجود دارد: چیزی که قابل نام گذاری نیست، چیزی وصف ناپذیر، یک مفهوم عمیق درونی و مقدس زیبایی، هر زمان و هر کجا وجود دارد، این ویژگی به طریقی خود را ظاهر می کند، اما فقط هنگامی برای شما آشکار می شود که حضور داشته باشید. آیا ممکن است این جوهر بی نام با حضور شما یکی باشد؟ آیا بدون حضور شما آن جوهر وجود می داشت؟ عميقا در این باره بیندیشید و خود، پاسخ آن را بیابید.


اکهارت تله
تمرین نیروی حال
ص 47
دلبرم ، رخ گشاده می آید

تاب در زلف داده ، می آید

ای عجب ! چشم اوست مست و خراب

وز لبش ، بوی باده می آید ...


#عطار
زنهار تا توانی
اهل نظر میازار

دنیا وفا ندارد
ای نور هر دو دیده....

#حافظ
اگر دلجوییِ طفلان نمی‌شد سنگِ راه من
به مجنون یاد می‌دادم ز خود بیرون دویدن را

ز استغنا نبیند بر قفا آن چشم، حیرانم
که آهو از که دارد شیوهٔ دنبال دیدن را؟

#صائب

#تابلوی_نقاشی
اثر: Gaetano Bellei
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یارب
پیش از آنکه صبح مرگ بدمد، این بازی را بر دل ما سرد گردان تا بهنگام از این هنگامه بیرون آییم و از شبروان باز نمانیم

#مجالس سبعه مولانا