Forwarded from Deleted Account
چه حالتست منِ خسته را؟ نمی دانم
که هر چه جز دل خود می خورم ،
زیان دارد...
#صائب_تبریزی
۱۰ تیرماه #بزرگداشت #صائب_تبریزی
درود بر دوستان و سروران گرامی.
با عرض ادب و احترام خدمت شما فرهیختگان.
همان طور که در بالا اشاره شد صائب تبریزی از شاعران نامدار و پر اوازهی سبک هندی است، اما دلیل این پر آوازه بودن چیست؟ سوالی که ذهن هر خواننده ای را به خود مشغول می کند.
دورهی صفویه همانطور که دوستان در جریان هستند به شعر و شاعری اهمیت زیادی نمی دانند و بیشتر شاعران برای شعر گفتن و ماندگاری نام و آوازهی خود به هند رفتند که چرا که در آن زمان هند مرکز شعر و شاعری بود.
که هر چه جز دل خود می خورم ،
زیان دارد...
#صائب_تبریزی
۱۰ تیرماه #بزرگداشت #صائب_تبریزی
درود بر دوستان و سروران گرامی.
با عرض ادب و احترام خدمت شما فرهیختگان.
همان طور که در بالا اشاره شد صائب تبریزی از شاعران نامدار و پر اوازهی سبک هندی است، اما دلیل این پر آوازه بودن چیست؟ سوالی که ذهن هر خواننده ای را به خود مشغول می کند.
دورهی صفویه همانطور که دوستان در جریان هستند به شعر و شاعری اهمیت زیادی نمی دانند و بیشتر شاعران برای شعر گفتن و ماندگاری نام و آوازهی خود به هند رفتند که چرا که در آن زمان هند مرکز شعر و شاعری بود.
ای در غرور نفس به سر برده روزگار
برخیز و کارکن که کنون است وقت کار
ای دوست ماه روزه رسید و تو خفتهای
آخر ز خواب غفلت دیرینه سر برآر
سالی دراز بودهای اندر هوای خویش
ماهی خدای را شو و دست از هوا بدار
پنداشتی که چون نخوری روزهٔ تو آنست
بسیار چیز هست جز این شرط روزهدار
هر عضو را بدان که به تحقیق روزهای است
تا روزهٔ تو روزه بود نزد کردگار
اول نگاهدار نظر تا رخ چو گل
در چشم تو نیفکند از عشق خویش خار
دیگر ببند گوش ز هر ناشنودنی
کز گفت و گوی هرزه شود عقل تار و مار
دیگر زبان خویش که جای ثنای اوست
از غیبت و دروغ فروبند استوار
دیگر به وقت روزهگشادن مخور حرام
زیرا که خون خوری تو از آن به هزار بار
دیگر بسی مخسب که در تنگنای گور
چندانت خواب هست که آن نیست در شمار
دیگر به فکر آینهٔ دل چنان بکن
کز غیر ذکر حق ننشیند برو غبار
این است شرط روزه اگر مرد روزهای
گرچه ز روی عقل یکی گفتم از هزار
دیگر بسی مخور که هر آن کس که سیر خورد
اعضاش جمله گرسنه گردند و بی قرار
تو خود نشسته تا که کی آید پدید شب
چون شمع جان خویش بسوزی در انتظار
تا خوان و نان بسازی از غایت شره
گویی دو چشم تو شود از هر سویی چهار
چندان خوری که دم نتوانی زد از گلو
ور دم زنی برآورد آن دم ز تو دمار
صد بار باشدت چو شکمپر شد از طعام
حالی ز پشت تو همه باز اوفتاد بار
این روزه نیست گر شرف روزه بایدت
بیرون شوی ز تویی تو بر مثال مار
مویت سپید گشت و دل تو سیاه شد
تا کی کند سپیدگری ای سیاه کار
یارب به حق طاعت پاکان پاک دل
یارب به حق روزهٔ مردان روزهدار
کز هرچه دیدهای تو ز عطار ناپسند
کانرا نبودهای تو به وجهی پسند کار
چون با در تو گشت و پشیمان شد از گناه
وز فعل خویش خیره فروماند و شرمسار
عفوش کن و ببخش تو دانی که لایق است
تا جرم آفریده کرم ز آفریدگار
#عطار_نیشابوری
#بزرگداشت
برخیز و کارکن که کنون است وقت کار
ای دوست ماه روزه رسید و تو خفتهای
آخر ز خواب غفلت دیرینه سر برآر
سالی دراز بودهای اندر هوای خویش
ماهی خدای را شو و دست از هوا بدار
پنداشتی که چون نخوری روزهٔ تو آنست
بسیار چیز هست جز این شرط روزهدار
هر عضو را بدان که به تحقیق روزهای است
تا روزهٔ تو روزه بود نزد کردگار
اول نگاهدار نظر تا رخ چو گل
در چشم تو نیفکند از عشق خویش خار
دیگر ببند گوش ز هر ناشنودنی
کز گفت و گوی هرزه شود عقل تار و مار
دیگر زبان خویش که جای ثنای اوست
از غیبت و دروغ فروبند استوار
دیگر به وقت روزهگشادن مخور حرام
زیرا که خون خوری تو از آن به هزار بار
دیگر بسی مخسب که در تنگنای گور
چندانت خواب هست که آن نیست در شمار
دیگر به فکر آینهٔ دل چنان بکن
کز غیر ذکر حق ننشیند برو غبار
این است شرط روزه اگر مرد روزهای
گرچه ز روی عقل یکی گفتم از هزار
دیگر بسی مخور که هر آن کس که سیر خورد
اعضاش جمله گرسنه گردند و بی قرار
تو خود نشسته تا که کی آید پدید شب
چون شمع جان خویش بسوزی در انتظار
تا خوان و نان بسازی از غایت شره
گویی دو چشم تو شود از هر سویی چهار
چندان خوری که دم نتوانی زد از گلو
ور دم زنی برآورد آن دم ز تو دمار
صد بار باشدت چو شکمپر شد از طعام
حالی ز پشت تو همه باز اوفتاد بار
این روزه نیست گر شرف روزه بایدت
بیرون شوی ز تویی تو بر مثال مار
مویت سپید گشت و دل تو سیاه شد
تا کی کند سپیدگری ای سیاه کار
یارب به حق طاعت پاکان پاک دل
یارب به حق روزهٔ مردان روزهدار
کز هرچه دیدهای تو ز عطار ناپسند
کانرا نبودهای تو به وجهی پسند کار
چون با در تو گشت و پشیمان شد از گناه
وز فعل خویش خیره فروماند و شرمسار
عفوش کن و ببخش تو دانی که لایق است
تا جرم آفریده کرم ز آفریدگار
#عطار_نیشابوری
#بزرگداشت
Forwarded from Deleted Account
#بزرگداشت_فردوسی
#میرجلال_الدین_کزازی:
فردوسی با فرهنگ و هنر ایران را از فروپاشی رهانید
درست است که فردوسی شهریار و شاهنشاه نبود، اما هنرمندی سخنور بود که با نیروی برتر از زمین یعنی با فرهنگ و هنر، جغرافیای زمینی و مرزی ایران را از فروپاشی رهانید؛ چرا که در آن زمان رشتههای پیشین پاره شده بود و ایران به دهها سرزمین گسیخته شده بود، سرزمین هایی که با یکدیگر پیوندی نداشتند را فردوسی با رشتهی نیرومندتر و استوارتر، یعنی سخن خود و شاهنامه ایرانیان را به یکدیگر پیوست. فردوسی تنها فرهنگ و زبان ایران را از گزند گران و آسیبی که آواروار به این کشور فروافتاده بود نرهانید، بلکه ایران مرزی و جغرافیایی را هم پاسداشت، در زنهار هنر خویش گرفت و دگربار پیوند ایران یکپارچه را در فرهنگ اندیشه و هنر با ایران کهن زنده کرد.
#میرجلال_الدین_کزازی:
فردوسی با فرهنگ و هنر ایران را از فروپاشی رهانید
درست است که فردوسی شهریار و شاهنشاه نبود، اما هنرمندی سخنور بود که با نیروی برتر از زمین یعنی با فرهنگ و هنر، جغرافیای زمینی و مرزی ایران را از فروپاشی رهانید؛ چرا که در آن زمان رشتههای پیشین پاره شده بود و ایران به دهها سرزمین گسیخته شده بود، سرزمین هایی که با یکدیگر پیوندی نداشتند را فردوسی با رشتهی نیرومندتر و استوارتر، یعنی سخن خود و شاهنامه ایرانیان را به یکدیگر پیوست. فردوسی تنها فرهنگ و زبان ایران را از گزند گران و آسیبی که آواروار به این کشور فروافتاده بود نرهانید، بلکه ایران مرزی و جغرافیایی را هم پاسداشت، در زنهار هنر خویش گرفت و دگربار پیوند ایران یکپارچه را در فرهنگ اندیشه و هنر با ایران کهن زنده کرد.
#بزرگداشت_فردوسی
#جلال_خالقی_مطلق :
فردوسی به کسی می ماند که بر باروی ویران شهری سوخته ایستاده است
از ایران همی یاد کرد و بسوخت
بکردارِ آتش همی برفروخت
فردوسی به کسی می ماند که بر بارویِ ویرانِ شهری سوخته ایستاده است و شکوهِ بربادرفتهٔ آن را توصیف میکند. از پیکرِ مردگان کاخ و میدان می سازد و از دود و آتش باغ و گلشن. ولی هر چندگاه، یک بار هم به خود می آید و با دیدن وضع دلخراش موجود به بی مهری و بد گوهری جهان نفرین می فرستد و زبان به پند و اندرز می گشاید. بدین ترتیب توصیفی که فردوسی از ایران می کند عمیقاً با پرسش از هدف و مفهومِ زندگی آمیخته است. فردوسی با این پرسشِ بیپاسخ شرابِ بی غش همهٔ سخنوران پس از خود را از دَردِ ایران دُردآلود کرده است.
📚جلال خالقی مطلق، سخن های دیرینه، ایران در گذشتِ روزگاران ص۲۰۷
#جلال_خالقی_مطلق :
فردوسی به کسی می ماند که بر باروی ویران شهری سوخته ایستاده است
از ایران همی یاد کرد و بسوخت
بکردارِ آتش همی برفروخت
فردوسی به کسی می ماند که بر بارویِ ویرانِ شهری سوخته ایستاده است و شکوهِ بربادرفتهٔ آن را توصیف میکند. از پیکرِ مردگان کاخ و میدان می سازد و از دود و آتش باغ و گلشن. ولی هر چندگاه، یک بار هم به خود می آید و با دیدن وضع دلخراش موجود به بی مهری و بد گوهری جهان نفرین می فرستد و زبان به پند و اندرز می گشاید. بدین ترتیب توصیفی که فردوسی از ایران می کند عمیقاً با پرسش از هدف و مفهومِ زندگی آمیخته است. فردوسی با این پرسشِ بیپاسخ شرابِ بی غش همهٔ سخنوران پس از خود را از دَردِ ایران دُردآلود کرده است.
📚جلال خالقی مطلق، سخن های دیرینه، ایران در گذشتِ روزگاران ص۲۰۷
Forwarded from حمید
#بزرگداشت_فردوسی
#جلال_خالقی_مطلق :
فردوسی به کسی می ماند که بر باروی ویران شهری سوخته ایستاده است
از ایران همی یاد کرد و بسوخت
بکردارِ آتش همی برفروخت
فردوسی به کسی می ماند که بر بارویِ ویرانِ شهری سوخته ایستاده است و شکوهِ بربادرفتهٔ آن را توصیف میکند. از پیکرِ مردگان کاخ و میدان می سازد و از دود و آتش باغ و گلشن. ولی هر چندگاه، یک بار هم به خود می آید و با دیدن وضع دلخراش موجود به بی مهری و بد گوهری جهان نفرین می فرستد و زبان به پند و اندرز می گشاید. بدین ترتیب توصیفی که فردوسی از ایران می کند عمیقاً با پرسش از هدف و مفهومِ زندگی آمیخته است. فردوسی با این پرسشِ بیپاسخ شرابِ بی غش همهٔ سخنوران پس از خود را از دَردِ ایران دُردآلود کرده است.
📚جلال خالقی مطلق، سخن های دیرینه، ایران در گذشتِ روزگاران ص۲۰۷
#جلال_خالقی_مطلق :
فردوسی به کسی می ماند که بر باروی ویران شهری سوخته ایستاده است
از ایران همی یاد کرد و بسوخت
بکردارِ آتش همی برفروخت
فردوسی به کسی می ماند که بر بارویِ ویرانِ شهری سوخته ایستاده است و شکوهِ بربادرفتهٔ آن را توصیف میکند. از پیکرِ مردگان کاخ و میدان می سازد و از دود و آتش باغ و گلشن. ولی هر چندگاه، یک بار هم به خود می آید و با دیدن وضع دلخراش موجود به بی مهری و بد گوهری جهان نفرین می فرستد و زبان به پند و اندرز می گشاید. بدین ترتیب توصیفی که فردوسی از ایران می کند عمیقاً با پرسش از هدف و مفهومِ زندگی آمیخته است. فردوسی با این پرسشِ بیپاسخ شرابِ بی غش همهٔ سخنوران پس از خود را از دَردِ ایران دُردآلود کرده است.
📚جلال خالقی مطلق، سخن های دیرینه، ایران در گذشتِ روزگاران ص۲۰۷
۸مرداد
#بزرگداشت_شیخ_شهابالدین_سهروردی
سودای میان تهی ز سر بیرون کن
از ناز بکاه و در نیاز افزون کن
استاد تو عشق است چو آنجا برسی
او خود به زبان حال گوید چون کن
#سهروردی _ شیخ اشراق
#بزرگداشت_شیخ_شهابالدین_سهروردی
سودای میان تهی ز سر بیرون کن
از ناز بکاه و در نیاز افزون کن
استاد تو عشق است چو آنجا برسی
او خود به زبان حال گوید چون کن
#سهروردی _ شیخ اشراق
Forwarded from ربات حذف ✂️
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ـــــ
«مثنوی معنوی حضرت مولانا بزرگترین حماسهٔ روحانی بشریّت است که خداوند برای جاودانه کردنِ فرهنگ ایرانی آن را به زبان پارسی هدیه کرده است.»
▪️محال است که شما یک صفحه از مثنوی را، برای نمونه، ده بار بخوانید و هر بار در نظر شما جلوهای دیگر نداشته باشد. این از معجزات این کتاب است، کتابی که نه آغازِ آن به شیوهٔ دیگرِ کتابها است و نه پایانِ آن. جای دیگری نوشته بودم انس و الفت با ادب عرفانی، اگر به حقیقت برای کسی حاصل شود، مثنوی را «به لحاظِ صورت و فُرم نیز قویترین اثرِ زبان فارسی به شمار خواهد آورد.» نه اینکه بگوید معانیِ بسیار خوبی است اما در شیوهٔ بیان یا صورتْ دارای ضعف و نقص است.
▪️مثنوی ساختاری پیچیده و سیّال دارد. بوطیقای روایت و قصّه، در آن، پیوسته شکل عوض میکند و به هیچروی قابل طبقهبندی نیست.
▪️در ادبیات جهان برای هر مؤلفی میتوان فرمهای خاصی در نظر گرفت و حاصل آفرینش او را در آن فرمها طبقهبندی کرد الّا مثنوی که مثل جریانِ رودخانه، هر لحظه به شکلی درمیآید.
محمدرضا شفیعی کدکنی
مقدمهٔ غزلیات شمس تبریزی
#بزرگداشت_خداوندگار
ویدیو: مثنویخوانی استاد شجریان بر سر مزار مولانا.
«مثنوی معنوی حضرت مولانا بزرگترین حماسهٔ روحانی بشریّت است که خداوند برای جاودانه کردنِ فرهنگ ایرانی آن را به زبان پارسی هدیه کرده است.»
▪️محال است که شما یک صفحه از مثنوی را، برای نمونه، ده بار بخوانید و هر بار در نظر شما جلوهای دیگر نداشته باشد. این از معجزات این کتاب است، کتابی که نه آغازِ آن به شیوهٔ دیگرِ کتابها است و نه پایانِ آن. جای دیگری نوشته بودم انس و الفت با ادب عرفانی، اگر به حقیقت برای کسی حاصل شود، مثنوی را «به لحاظِ صورت و فُرم نیز قویترین اثرِ زبان فارسی به شمار خواهد آورد.» نه اینکه بگوید معانیِ بسیار خوبی است اما در شیوهٔ بیان یا صورتْ دارای ضعف و نقص است.
▪️مثنوی ساختاری پیچیده و سیّال دارد. بوطیقای روایت و قصّه، در آن، پیوسته شکل عوض میکند و به هیچروی قابل طبقهبندی نیست.
▪️در ادبیات جهان برای هر مؤلفی میتوان فرمهای خاصی در نظر گرفت و حاصل آفرینش او را در آن فرمها طبقهبندی کرد الّا مثنوی که مثل جریانِ رودخانه، هر لحظه به شکلی درمیآید.
محمدرضا شفیعی کدکنی
مقدمهٔ غزلیات شمس تبریزی
#بزرگداشت_خداوندگار
ویدیو: مثنویخوانی استاد شجریان بر سر مزار مولانا.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ـــــ
«مثنوی معنوی حضرت مولانا بزرگترین حماسهٔ روحانی بشریّت است که خداوند برای جاودانه کردنِ فرهنگ ایرانی آن را به زبان پارسی هدیه کرده است.»
▪️محال است که شما یک صفحه از مثنوی را، برای نمونه، ده بار بخوانید و هر بار در نظر شما جلوهای دیگر نداشته باشد. این از معجزات این کتاب است، کتابی که نه آغازِ آن به شیوهٔ دیگرِ کتابها است و نه پایانِ آن. جای دیگری نوشته بودم انس و الفت با ادب عرفانی، اگر به حقیقت برای کسی حاصل شود، مثنوی را «به لحاظِ صورت و فُرم نیز قویترین اثرِ زبان فارسی به شمار خواهد آورد.» نه اینکه بگوید معانیِ بسیار خوبی است اما در شیوهٔ بیان یا صورتْ دارای ضعف و نقص است.
▪️مثنوی ساختاری پیچیده و سیّال دارد. بوطیقای روایت و قصّه، در آن، پیوسته شکل عوض میکند و به هیچروی قابل طبقهبندی نیست.
▪️در ادبیات جهان برای هر مؤلفی میتوان فرمهای خاصی در نظر گرفت و حاصل آفرینش او را در آن فرمها طبقهبندی کرد الّا مثنوی که مثل جریانِ رودخانه، هر لحظه به شکلی درمیآید.
محمدرضا شفیعی کدکنی
مقدمهٔ غزلیات شمس تبریزی
#بزرگداشت_خداوندگار
ویدیو: مثنویخوانی استاد شجریان بر سر مزار مولانا.
«مثنوی معنوی حضرت مولانا بزرگترین حماسهٔ روحانی بشریّت است که خداوند برای جاودانه کردنِ فرهنگ ایرانی آن را به زبان پارسی هدیه کرده است.»
▪️محال است که شما یک صفحه از مثنوی را، برای نمونه، ده بار بخوانید و هر بار در نظر شما جلوهای دیگر نداشته باشد. این از معجزات این کتاب است، کتابی که نه آغازِ آن به شیوهٔ دیگرِ کتابها است و نه پایانِ آن. جای دیگری نوشته بودم انس و الفت با ادب عرفانی، اگر به حقیقت برای کسی حاصل شود، مثنوی را «به لحاظِ صورت و فُرم نیز قویترین اثرِ زبان فارسی به شمار خواهد آورد.» نه اینکه بگوید معانیِ بسیار خوبی است اما در شیوهٔ بیان یا صورتْ دارای ضعف و نقص است.
▪️مثنوی ساختاری پیچیده و سیّال دارد. بوطیقای روایت و قصّه، در آن، پیوسته شکل عوض میکند و به هیچروی قابل طبقهبندی نیست.
▪️در ادبیات جهان برای هر مؤلفی میتوان فرمهای خاصی در نظر گرفت و حاصل آفرینش او را در آن فرمها طبقهبندی کرد الّا مثنوی که مثل جریانِ رودخانه، هر لحظه به شکلی درمیآید.
محمدرضا شفیعی کدکنی
مقدمهٔ غزلیات شمس تبریزی
#بزرگداشت_خداوندگار
ویدیو: مثنویخوانی استاد شجریان بر سر مزار مولانا.
Forwarded from ا. تقی پور
سال دوم دبیرستان بود که علاقه به خواندن دیوان حافظ در من شکل گرفت، پیش از آن کم و بیش با شعرهایش آشنا بودم؛ اما آن سال طور دیگری حافظ را شناختم. شاید یکی از دلایل میل و رغبتم ناگهانیام به شعر حافظ منع مدیر دبیرستان از امانت دادن دیوان حافظ به دانش آموزان بود که مبادا دور هم جمع شوند و فال بگیرند و من که آن روزها با مسئول کتابخانهی مدرسه خیلی ایاغ بودم با هزار احتیاط و ترس از فهمیدن خانم مدیر سختگیر و بدعنق، از سر کنجکاوی دیوان حافظ را به امانت گرفتم و این نقطهی عطف عشق و علاقهی بی پایانم به شعر حافظ شد.
از آن زمان تا کنون سالهای زیادی سپری شده؛ اما همچنان اشتیاق و عطشی که به خواندن دیوان حافظ دارم در من فروکش نکرده است. سالهای زیادی را با شعر حافظ زیستهام و هنوز وقتی که دیوانش را در دست میگیرم زمان در من متوقف میشود و جهانم از صدای دلانگیز سخن حافظ که حافظهی روزگاران است لبریز میشود.
برای من هر روز، روز خواجه حافظ شیرازی است و هر سال بیستم مهر ماه، بیست بار مهرم را به شعرهای این یگانهی روزگار میافزاید.
#بهاره_سالارآبادی
#بزرگداشت_حافظ
#بیست_مهر_ماه
از آن زمان تا کنون سالهای زیادی سپری شده؛ اما همچنان اشتیاق و عطشی که به خواندن دیوان حافظ دارم در من فروکش نکرده است. سالهای زیادی را با شعر حافظ زیستهام و هنوز وقتی که دیوانش را در دست میگیرم زمان در من متوقف میشود و جهانم از صدای دلانگیز سخن حافظ که حافظهی روزگاران است لبریز میشود.
برای من هر روز، روز خواجه حافظ شیرازی است و هر سال بیستم مهر ماه، بیست بار مهرم را به شعرهای این یگانهی روزگار میافزاید.
#بهاره_سالارآبادی
#بزرگداشت_حافظ
#بیست_مهر_ماه