معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.3K photos
12.4K videos
3.22K files
2.77K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
Khorshid Khanoom [www.CAmusic.ir]
Habib [www.CAmusic.ir]
🔺حبیب

خورشید خانوم


بودنت زیباست
مثل تابیدن آفتاب
بر ساقه‌های تُرد بابونه ،
بر تن درخت ایستاده‌ بر من ،
ماه در آغوش تو به خواب می‌رود ،
خورشید با چشم‌های تو بیدار می‌شود ...

#عباس_معروفی
گفت: دنیا پوچ و بی‌ارزش است.
هیچ ارزشی ندارد، ‎
گفتم: حرف‌های خوب بزن. دنیا بی ارزش نیست.
فقط انسانی زندگی کردن خیل سخت است.

سمفونی_مردگان
#عباس_معروفی
روح آدم را می‌جوند تا حرف خودشان را به کرسی بنشانند! نه به عشق فکر می‌کنند، نه به گذشته‌ها؛ و یادشان نمی‌آید روزی روزگاری گفته‌اند: دوستت دارم.

#عباس_معروفی
دوست داشتن زوری نیست، اختیاریست...
اِداری هم نیست.
ساعت کار ندارد، شبانه روزیست...
خواب و خوراک نمی‌شناسد...
شوخی نیست، جدی هم نیست!
یک بازی ست که بَلد بودن و قاعده‌ی خودش را خودش تعیین می‌کند.
دوست داشتن یا هست یا نیست!
حدِ وسط ندارد.


#عباس_معروفی
.

دنبال وجهی میگردم که تمثیل تو باشد
زلالی چشم‌هات
بی پایانی آسمان
مهربانی دست‌هات
نوازش گندمزار
و همین چیزهای بی پایان.
نمی‌دانستم دلتنگی‌ات قلبم را مچاله می‌کند
نمی‌دانستم وگرنه از راه دیگری جلو راهت سبز می‌شدم
تمهیدی، تولد دوباره‌ای، فکری
تا دوباره در شمایلی دیگر عاشقت شوم.

گفته بودم دوستت دارم؟

#عباس_معروفی
عشق را باید با تمام گستردگی‌اش پذیرفت، تنها در جسم نمی‌توان پیداش کرد، بلکه در جسم و روح و هوا. در آینه، در خواب، در نفس کشیدن‌ها؛ انگار به ریه می‌رود و آدم مدام احساس می‌کند که دارد بزرگ می‌شود.

#عباس_معروفی

بیست و هفتم اردیبهشت زادروز "عباس معروفی" نویسنده، نمایش‌نامه‌نویس، ناشر و روزنامه‌نگار معاصر ایرانی مقیم آلمان گرامی باد
دلم میخواست
چیز محکمی به او بگویم
که بداند چقدر دوستش دارم
گفتم: تو مسیح منی!

#عباس_معروفی
 تو ﻣﯽﺩﺍﻧﯽﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻧﻤﯽﺗﺮﺳﻢ
ﻓﻘﻂ، ﺣﻴﻒ ﺍﺳﺖﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ
ﻭ ﺧﻮﺍﺏِ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺒﻴﻨﻢ...

#زنده_یاد_عباس_معروفی


سیمین دانشور به من گفت:
«غصه یعنی سرطان!
غصه نخوری یک وقت، معروفی

و من غصه خوردم.

این جا در بیمارستانِ شریته برلین، حالا یازده جراحی را پشت سر گذاشته‌ام، از دوشنبه وارد مرحله‌ی پرتو درمانی می‌شوم؛ در تونلی تاریک به نقطه‌های روشنی فکر می‌کنم که اگر برخیزم، هفت کتابِ نیمه‌کاره‌ام را تمام کنم و باز چند تا درخت بکارم.
هفت جراح و متخصصِ زبده، عمل جراحی را انجام دادند. جراح فک و دهان گفت:
«بدن شما چهل ساله است، هیچ بیماری و خللی در تن شما نیست؛ سرطان لنفاوی هم یک بدبیاری بوده. پش گِهبت.»

گفتم:
«در طبِ ایرانی به این بدبیاری می‌گویند غمباد.»
خندید.


🏴 با دریغ و درد، #عباس_معروفی ، روزنامه نگار، ناشر، شاعر، نمایش نامه و داستان نویسِ خلّاق و خالقِ رمانِ جاودانه ی سمفونی مردگان، درگذشت.


( زاده ی ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ - تهران
درگذشته ی ۱۰ شهریور ۱۴۰۱ - آلمان)

روانش هماره شاد و یادش جاودانه گرامی باد.🖤🙏🥀
گفت : دنیا پوچ و بی ارزش است
هیچ ارزشی ندارد
گفتم:حرف خوب بزن
دنیا بی‌ارزش نیست
فقط انسانی زندگی کردن
خیلی سخت است...

#عباس_معروفی 🖤
#سمفونی_مردگان
عزيز دلم، می‌دانی سيم آخر چيست؟ همه خيال می‌کنند كه سيمِ آخر
ساز است. حتا يك نوازنده بی‌سواد روی صحنه زد به سيم آخر تارش گفت:
اين هم سيم آخر! اما سيم آخر يعنی وقتی می‌رفتند قمار، سكه زرشان را كه
می‌باختند، جيبشان را می‌گشتند، آخرين سكهٔ سيم را هم به قمار می‌زدند.
می‌زدند به سيم آخر، به اميد بردن همه هستی، يا به باد دادن آخرين سكهٔ
نيستی

#عباس_معروفی
- تماماً مخصوص

#روحش_شاد_و_یادش_گرامی🖤