Forwarded from Deleted Account
یک رباعی از نیما یوشیج
که در آن از
"صبح" (احمدشاملو)
"کولی"(سیاوش کسرایی)
و
"سایه" (هوشنگ ابتهاج)
نام می برد:
"شب قصه ز مَه می دهد با من ساز
"صبح" از در عشوه قهر دارد آغاز
"کولی"صفتیش بین به هرجا که روم
چون "سایه"به همپایم می آید باز"
#نیما_یوشیج
که در آن از
"صبح" (احمدشاملو)
"کولی"(سیاوش کسرایی)
و
"سایه" (هوشنگ ابتهاج)
نام می برد:
"شب قصه ز مَه می دهد با من ساز
"صبح" از در عشوه قهر دارد آغاز
"کولی"صفتیش بین به هرجا که روم
چون "سایه"به همپایم می آید باز"
#نیما_یوشیج
Forwarded from Deleted Account
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Deleted Account
«خانهام ابری است»
خانهام ابری است
یکسره روی زمین ابری است با آن.
از فراز گردنه، خرد و خراب و مست
باد می پیچد
یکسره دنیا خراب از او است
و حواس من.
آی نیزن! که تو را آوای نی برده است دور از ره، کجایی؟
خانهام ابری است اما
ابر بارانش گرفته است.
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم
من به روی آفتاب
میبَرم در ساحت دریا نظاره.
و همه دنیا خراب و خرد از باد است
و به ره، نیزن که دائم مینوازد نی، در این دنیای ابراندود
راه خود را دارد اندرپیش.
#نیما_یوشیج. دفترهای نیما: مجموعهاشعار نیما یوشیج. «ماخاولا». بهکوشش، تصحیح و تطبیق #شراگیم_یوشیج. تهران: رشدیه، ١٣٩٧، چ ١، ص ۴٩.
خانهام ابری است
یکسره روی زمین ابری است با آن.
از فراز گردنه، خرد و خراب و مست
باد می پیچد
یکسره دنیا خراب از او است
و حواس من.
آی نیزن! که تو را آوای نی برده است دور از ره، کجایی؟
خانهام ابری است اما
ابر بارانش گرفته است.
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم
من به روی آفتاب
میبَرم در ساحت دریا نظاره.
و همه دنیا خراب و خرد از باد است
و به ره، نیزن که دائم مینوازد نی، در این دنیای ابراندود
راه خود را دارد اندرپیش.
#نیما_یوشیج. دفترهای نیما: مجموعهاشعار نیما یوشیج. «ماخاولا». بهکوشش، تصحیح و تطبیق #شراگیم_یوشیج. تهران: رشدیه، ١٣٩٧، چ ١، ص ۴٩.
Forwarded from Deleted Account
شعرهایی که نیما یوشیج برای کودکان سروده، نشانه ی توجه او به نسل آینده است و با توجه به تاریخ سرایش آنها می توان نیما یوشیج را از نخستین کسانی دانست که در ایران کارهایی ویژه ی کودکان آفریده اند.
بهار
بچه ها بهار
گلا وا شدن
برفا پا شدن
از رو سبزه ها
از رو کوهسار
بچه ها بهار
داره رو درخت
میخونه به گوش
پوستینو بکن
قبا رو بپوش
بیدار شو بیدار
بچه ها بهار
دارن می رن
دارن می پرن
زنبور از لونه
بابا از خونه
همه پی کار
بچه ها بهار
لاهیجان / اسفند 1308
#نیما_یوشیج
#شعر_کودک
بهار
بچه ها بهار
گلا وا شدن
برفا پا شدن
از رو سبزه ها
از رو کوهسار
بچه ها بهار
داره رو درخت
میخونه به گوش
پوستینو بکن
قبا رو بپوش
بیدار شو بیدار
بچه ها بهار
دارن می رن
دارن می پرن
زنبور از لونه
بابا از خونه
همه پی کار
بچه ها بهار
لاهیجان / اسفند 1308
#نیما_یوشیج
#شعر_کودک
من بهراه خود باید بروم
کس نه تیمار مرا خواهد داشت
در پُر از کشمکش این زندگی حادثه بار
گرچه گویند نه
اما
هرکس تنهاست
آن که میدارد تیمار مرا، کار من است
من نمیخواهم دَر مانَم اسیر
صبح وقتی که هوا شد روشن
هرکسی خواهد دانست و بهجا خواهد آورد مرا
که در این پهنهور آب،
به چه ره رفتم و از بهر چهام بود عذاب
#نیما_یوشیج
کس نه تیمار مرا خواهد داشت
در پُر از کشمکش این زندگی حادثه بار
گرچه گویند نه
اما
هرکس تنهاست
آن که میدارد تیمار مرا، کار من است
من نمیخواهم دَر مانَم اسیر
صبح وقتی که هوا شد روشن
هرکسی خواهد دانست و بهجا خواهد آورد مرا
که در این پهنهور آب،
به چه ره رفتم و از بهر چهام بود عذاب
#نیما_یوشیج
ریرا
نیما یوشیج
ری را، صدا میآید امشب
از پشت “کاچ “که بندآب
برق سیاه تابش تصویری از خراب
در چشم میکشاند.
گویا کسی ست که میخواند…
اما صدای آدمی این نیست.
با نظم هوشربایی من
آوازهای آدمیان را شنیدهام
در گردش شبانی سنگین؛
ز اندوههای من
سنگین تر.
و
آوازهای آدمیان را یکسر
من دارم از بر.
یک شب درون قایق دلتنگ
خواندند آن چنان
که من هنوز هیبت دریا را
در خواب
میبینم.
ری را… ری را…
دارد هوا که بخواند
در این شب سیا
او نیست با خودش.
او رفته با صدایش اما
خواندن نمیتواند./ نیما یوشیج
در افسانههای کهن ایرانی ریرا زنی بوده که سرسبزی را به جنگلهای مازندران میداد، خطابهی شاعر در اینجا زنی است که سرسبزی را باز میگرداند
#نیما_یوشیج
ری را، صدا میآید امشب
از پشت “کاچ “که بندآب
برق سیاه تابش تصویری از خراب
در چشم میکشاند.
گویا کسی ست که میخواند…
اما صدای آدمی این نیست.
با نظم هوشربایی من
آوازهای آدمیان را شنیدهام
در گردش شبانی سنگین؛
ز اندوههای من
سنگین تر.
و
آوازهای آدمیان را یکسر
من دارم از بر.
یک شب درون قایق دلتنگ
خواندند آن چنان
که من هنوز هیبت دریا را
در خواب
میبینم.
ری را… ری را…
دارد هوا که بخواند
در این شب سیا
او نیست با خودش.
او رفته با صدایش اما
خواندن نمیتواند./ نیما یوشیج
در افسانههای کهن ایرانی ریرا زنی بوده که سرسبزی را به جنگلهای مازندران میداد، خطابهی شاعر در اینجا زنی است که سرسبزی را باز میگرداند
#نیما_یوشیج
.
گفتی ثَنایِ شاهِ ولایت نکردهام
بیرون زِ هر ستایش و حَد و ثَنا علیست
چونَش ثنا کنم که ثنا کردهی خداست
هر چند چون غُلات نگویم: خدا علیست
شاهان بسی به حوصله دارند مَرتَبَت
لیکِن چو نیک درنگری پادشا علیست
گر بگذری ز مرتبهی کِبریایِ حق
بر صدرِ دورِ زودگذر، کبریا علیست
بسیار حکمها به خطامان رَوَد ولی
در حقِ آنکه حکم رَوَد بیخطا علیست
گر بیخودم وَگَر به خود اینَم ثَناش بس
در هر مقام بر لبم آوایِ یا علیست
#نیما_یوشیج
غُلات یا غالیان یا غُلاة: کسانی که دربارهی پیشوایان شیعه، غُلُو میکنند و آنان را تا خدایی یا پیامبری بالا میبرند.
گفتی ثَنایِ شاهِ ولایت نکردهام
بیرون زِ هر ستایش و حَد و ثَنا علیست
چونَش ثنا کنم که ثنا کردهی خداست
هر چند چون غُلات نگویم: خدا علیست
شاهان بسی به حوصله دارند مَرتَبَت
لیکِن چو نیک درنگری پادشا علیست
گر بگذری ز مرتبهی کِبریایِ حق
بر صدرِ دورِ زودگذر، کبریا علیست
بسیار حکمها به خطامان رَوَد ولی
در حقِ آنکه حکم رَوَد بیخطا علیست
گر بیخودم وَگَر به خود اینَم ثَناش بس
در هر مقام بر لبم آوایِ یا علیست
#نیما_یوشیج
غُلات یا غالیان یا غُلاة: کسانی که دربارهی پیشوایان شیعه، غُلُو میکنند و آنان را تا خدایی یا پیامبری بالا میبرند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو ...
تو با من چه کردهای
که از یادم نمیروی
تو را من چشم در راهم
#سیدعلی_صالحی #خسرو_شکیبایی
#نیما_یوشیج #احمد_شاملو
من ندانم با که گویم شرح درد
قصه رنگ پریده، خون سَرد
هرکه با من همره و پیمانه شد
عاقبت شیدا دل و دیوانه شد
قصهام عشاق را دلخون کند
عاقبت خواننده را مجنون کند
آتش عشق ست و گیرد در کسی
کاو، ز سوز عشق میسوزد بسی
۲۱ آبان زادروز #نیما_یوشیج گرامی باد.🌹
قصه رنگ پریده، خون سَرد
هرکه با من همره و پیمانه شد
عاقبت شیدا دل و دیوانه شد
قصهام عشاق را دلخون کند
عاقبت خواننده را مجنون کند
آتش عشق ست و گیرد در کسی
کاو، ز سوز عشق میسوزد بسی
۲۱ آبان زادروز #نیما_یوشیج گرامی باد.🌹