معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
Forwarded from Soheyla
🔆بیشتر زبان شناسان بر این باورند که #زبان_فارسی یکی از زبان‌های شگفت انگیز و آهنگین جهان است و پر واضح است که چنین زبانی می‌تواند 👈شاعران بسیاری را در دامان خود بپروراند و با اینکه در میان این شاعران، تعداد شاعران زن هم کم نبوده،
🔮اما معلوم نیست که چرا از آنان رد پایی روشن و در خور اعتنا باقی نمانده و چرا #کتاب‌های_تاریخ_ادبیات_وتذکره‌های شاعران را انبوهی👈 از مردان شاعر پر کرده‌اند؟
با نگاهی دوباره به تاریخ شعر فارسی از آغاز در می‌یابیم که تعداد
#زنان_شاعر آنان که کم و بیش به 👈آوازه ای رسیده اند، بسیار اندک و به قولی انگشت شمار است.
در این میان فقط می‌توان به
#رابعه و #مهستی نخستین شاعره‌ها اشاره داشت و بعد با فاصله‌ی بسیار از #عالمتاج_فراهانی (ژاله قائم مقامی ۱۲۳۳ شمسی) نام برد،
👈سپس به #پروین (۱۲۸۵) زسیدو بعد هم از #قرةالعین (۱۲۹۲)یاد کرد و حساب بعد از آنهم که به
🔮دوره‌ی جدید شعر فارسی می‌رسیم، دیگر جداست.

🔸تردیدی نیست که در این میان، #زنان شاعر دیگری هم بوده اند اما یا از آنها چیزی باقی نمانده ،یا بجز دو سه خطی از یک غزل ناقص یا دوسه تک بیتی چیزی باقی نمانده که اگر هم نمی‌ماند سنگین تر بود و راستش را بخواهید از #رابعه_ومهستی_هم_بجزیکی_دوغزلویاتعدادی_رباعی_چیزی_دردست_نیست.
از شعر‌های شور انگیز #طاهره_قرة_العین هم، با اینکه با زمان امروز چندان فاصله ای ندارد بجز مجموعه ای مخدوش چیزی ضبط نشده، 👉
چرا که در مورد اشعاری که به #قرةالعین منسوب است، نظرهای مختلفی داده شده و بعضی از
#تذکره_نویسان_شعرهای او را به شاعرانی از قبیل#صحبت_لاری، #ام_هانی، #عشرت_شیرازی و دیگران نسبت داده اند و
🔻اصلا ً چرا راه دور برویم از #شمس_کسمایی_هم_که_ازپیشگامانشعر نو به حساب می‌آید و #مرگش در سال ۱۳۴۰ خورشیدی اتفاق افتاده، 👈بجز چند قطعه ی پراکنده در اینجا و آنجا چیزی باقی نمانده و به روایتی #دیوانش_گم_شده_است.
باز جای شکرش باقی است که از #پروین_اعتصامی‌ مجموعه‌ی کاملی برای ما به میراث رسیده، هر چند که به نقل قول از #دکترمحمدجوادشریعت:
«پدر پروین تا قبل از ازدواج با طبع دیوان شاعره‌ی عزیز ما موافقت نمی‌فرمود، زیرا اختمال می‌داد که در این مورد سو ءتعبیر شود و طبع دیوان را تبلیغی برای به دست آوردن شوهر کنند.»
و جای شکر بیشتر هم اینکه #پژمان_بختیاری_فرزندخلف_ژاله اقدام به جمع آوری اشعار مادر نموده و آنها را از آسیب‌های زمان حفظ کرده است. البته جا دارد که در اینجا درودی جانانه به روان حبیب یغمایی، مدیر ماهنامه یغما یاد کردچون ایشون پژمان را تشویق به جمع کردن اشعار مادر کرد.
Forwarded from Soheyla
اما ناگهان در این میانه، در قرن هشتم زنی ظهور می‌کند به نام #جهان_ملک_خاتون که سرشار است از روانی شاعرانه. او بی اعتنا به همه‌ی آنچه که در دوره‌ی خود با آن روبروست، سراسر عمرش را شعر می‌سراید و شعر می‌سراید و شعر می‌سراید ... 🖌

و از آنجا که می‌داند بعد از او ممکن است این سروده‌ها انکار شود و یا از میان برود و یا چون از آن زنی است به دور ریخته شود، در سال‌های پایانی زندگی‌اش بر آن می‌شود که آنها را با دست خود گردآوری کند. 📚🖌

از این رو اشعار خود را که مجموعه ای از قصیده و قطعه و ترجیع بند و غزل و رباعی است📚🔮

ظاهرا ً با هراس و پوزش و عذرخواهی از این جسارتی که مرتکب می‌شود🔹

اما در باطن با عزمی ‌استوار و پابرجا،

♦️با استناد به شاعری #فاطمه_زهرا «ان النساء راحین خلقن لکم/ و کلکم تشتهی شم الریاحی» و نیز با آوردن یک رباعی از #عایشه_مقربه که شاید منظور همان #رابعه_سمرقندی باشد و نیز تأکید بر شاعری #قتلغ_ترکان و دخترش #پادشاه_خاتون، به قول خودش ملزم به این جسارت (جسارت جمع آوری اشعارش) می‌گردد، و آثارش را در دفتری گرد می‌آورد ♻️♻️

که:
که گر اهل دلی روزی بخواند
به آتش، آتش دردی نشاند
وجودی عاقل از وی پند گیرد
دل داناش آسانی پذیرد♻️💠♻️
 
بخشی از پوزش خواهی او را از دست یازیدن به این کار با هم مرور می‌کنیم: 
«نزد ارباب علم و خداوندان عقل و ادب واضح و لایح باشد که اگر شعر فضیلتی خاص و منقبتی برخواص نبودی، صحابه‌ی کبار و علمای نامدار در طلب آن مساعی مشکور و اجتهاد موفور به تقدیم نرساندندی، اما چون تا غایت به واسطه‌ی قلت مخدرات و خواتین عجم مکرر در این مشهود شد، این ضعیف نیز برحسب تقلید شهرت این قسم را نوع را نقصی تصور می‌کرد و عظیم از آن مجتنب و محترز بودمی، اما به تواتر و توالی معلوم و مفهوم گشت که که کبری خواتین و مخدرات نسوان هم در عرب و هم در عجم به این فن موسوم شده اند، چه اگر منهی بودی جگر گوشه‌ی حضرت رسالت، خاتون قیامت، #فاطمه_زهرا رضی الله عنها تلفظ نفرمودی به اشعار ...»♻️💢♻️


#جهان_ملک_خاتون فرزند #جلال_الدین_مسعودشاه_اینجو، ازسوی #پدر از سلاله‌ی خواجه رشیدالدین فضل الله و غیاث الدین محمد وزیر

و به قولی نسب او از سوی #مادر به #خواجه_عبدالله_انصاری عارف و شاعر معروف می‌رسد.🔰

به روایتی مادر وی #سلطان_بخت نام داشته و به روایت دیگر سلطان بخت نام زن پدر او بوده که جهان ملک با او احساس همدلی و نزدیکی بسیار می‌کرده، اما اساسا ً این موضوع از آن جهت دارای اهمیت است که جهان ملک بخاطر احساس همدلی با «سلطان بخت»  نامی، 👈 #این اسم را به روی #فرزندش گذاشته که این فرزند در نوجوانی از دست می‌رود. ضربه‌ی این مرگ آنچنان سنگین می‌نماید که شاعر تا سال‌های سال سوگوار و غمگین بر جای می‌ماند و مرثیه‌های سوزناک می‌سراید:
دردا و حسرتا که مرا کام ِ جان برفت
وان جان نازنین جوان، از جهان برفت
بلبل بگو که باز نخواند میان باغ
کان روی همچو گل ز در ِ بوستان برفت
ای دل بگو به منزل جانان تو کی رسی؟
کارام جان من ز پی کاروان برفت
«سلطان بخت» ِ من به سر تخت وصل بود
آخر چرا به بخت من او ناگهان برفت؟ 🕯🖤
 
در مرثیه ی مؤثر و جانگداز دیگری، مادرانه از ژرفای جان می‌گرید و می‌گوید:

♦️🔹گلبن روضه ی دل، سرو گلستان روان
غنچه ی باغ طرب، میوه ی شایسته ی جان
طفل محروم ِ شکسته دل بیچاره ی من
کام نادیده به ناکام برون شد ز جهان
گر کنم گریه مکن عیب که بی یوسف مصر
چشم یعقوب بود روز و شب از غم گریان
این چه زخمی‌است که جز گریه ندارد مرهم؟
این چه دردی است که جز ناله ندارد درمان؟ 🔹♦️
 
آنچه از تذکره‌ها بر می‌آید جهان خاتون بانویی بوده است #حساس، #خوش_گفتار، #نژاده و دارای #جوهره‌ی_شاعرانه و افزون بر این #زیبایی_معنوی از #زیبایی_ظاهر هم به نحوی چشمگیر بهره مند بوده و #دل_آرام و #خوش_چهره می‌نموده است. چنانکه خود در پیرانه سری غزلی می‌سراید و در آن با حسرت از زیبایی و جوانی از دست رفته یاد می‌آورد:


♦️◽️رخی داشتم چون گل اندر چمن
قدی داشتم راست چون سرو ناز
دو ابرو که بودی چو محراب دل
که جان‌ها ببستند در وی نماز
دو چشمم به نوعی که نرگس به باغ
یقینش به دیدار بودی نیاز
دو گیسو که بودی بسان کمند
به دستان دو راهم  بُدی جمله ساز
صبا گر گذشتی به راهم دمی
به گوشم سخن نرم گفتی به راز
دو لب همچو شکر، دو رخ همچو گل
به درد دل عاشقان چاره ساز◽️♦️
دعوت من بر تو آن شد کایزدت عاشق کُناد
بر یکی سنگین‌دلی نامهربان چون خویشتن!

تا بدانی درد عشق و داغ مهر و غم خوری
تا به هجر اندر بپیچیّ و بدانی قدر من...

#رابعه_بلخی
بعد از مرگ رابعه عدویه را به خواب دیدند؛ گفتند: «حال گوی.»
گفت: آن جوانمردان (نکیر و منکر) در آمدند، گفتند: «من ربّک؟»

گفتم: «باز گردید و خدای را بگویید:

" با چندین هزار هزار خلق، پیرزنی ضعیفه را فراموش نکردی،
من که در همه جهان تنها تو را دارم، هرگزت فراموش کنم تا کسی را فرستی که:

خدای تو کیست؟!» "

#رابعه_عدویه
#تذکره_الاولیاء
احبّک حبّین، حبّ الهوی
و حبّاً لانّک اهلُ لذاکا...

دوگونه دوست می‌دارمت؛
یکی از روی محبّت،
دیگری از آن رو که تو خود
سزاوار دوست داشتنی...

#رابعه_عدویه
خداوندا...

اگر تو را از خوف دوزخ می پرستم،
در دوزخم بسوز
و اگر به اميد بهشت می پرستم،
آن را بر من حرام کن
و اگر از برای تو تو را می پرستم،
جمال باقی از من دريغ مدار


من دل نگاه می دارم نه گِل


یا رب...
یا دلم حاضر کن
یا نماز بی دل قبول کن




بانو #رابعه_عدویه
#تذکرة_الاولیاء
خداوندا...

اگر تو را از خوف دوزخ می پرستم،
در دوزخم بسوز
و اگر به اميد بهشت می پرستم،
آن را بر من حرام کن
و اگر از برای تو تو را می پرستم،
جمال باقی از من دريغ مدار


من دل نگاه می دارم نه گِل


یا رب...
یا دلم حاضر کن
یا نماز بی دل قبول کن




بانو #رابعه_عدویه
#تذکرة_الاولیاء
عشق او باز اندر آوردم به بند
كوشش بسيار نامد سودمند

عشق دريايى كرانه ناپديد
كى توان كردن شنا اى هوشمند

عشق را خواهى كه تا پايان برى
بس كه بپسنديد بايد ناپسند

زشت بايد ديد و انگاريد خوب
زهر بايد خورد و انگاريد قند

توسنى كردم ندانستم همى
كز كشيدن تنگتر گردد كمند.

رابعه بنت کعب/ رابعه بلخی
#رابعه_قزداری
(قرن ۴ ه)

گنج سخن/ ج ۱
تالیف: دکتر ذبیح‌الله صفا
دعوتم این است بر تو کایزدت عاشق کند
بر بت سنگین دل نامهربان، چون خویشتن

تا بدانی درد عشق و داغ مهر و غم خوری
چون به هجر اندر بپیچی پس بدانی قدر من

#رابعه_اصفهانی
دعوتم این است بر تو کایزدت عاشق کند
بر بت سنگین دل نامهربان، چون خویشتن

تا بدانی درد عشق و داغ مهر و غم خوری
چون به هجر اندر بپیچی پس بدانی قدر من

#رابعه_اصفهانی