ناز لیلی
محمدرضا لطفی، جواد معروفی، محمدرضا شجریان
تصنیف: #ناز_لیلی
با صدای: #استاد_محمدرضا_شجریان
آهنگساز :زنده یاد #استاد_محمدرضا_لطفی
تنظیم: زنده یاد #استاد_جواد_معروفی
شعر: #طبیب_اصفهانی
دستگاه: #سه_گاه
با صدای: #استاد_محمدرضا_شجریان
آهنگساز :زنده یاد #استاد_محمدرضا_لطفی
تنظیم: زنده یاد #استاد_جواد_معروفی
شعر: #طبیب_اصفهانی
دستگاه: #سه_گاه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
#بیستم_مهرماه_بزرگداشت
#حافظ_شیرازی
#استاد_محمدرضا_لطفی
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
#بیستم_مهرماه_بزرگداشت
#حافظ_شیرازی
#استاد_محمدرضا_لطفی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی كه پس پرده نهان است
گر مرد رهی غم مخور از دوری و ديری
دانی كه رسيدن هنر گام زمان است
آبی كه برآسود زمينش بخورد زود
دريا شود آن رود كه پيوسته روان است
از روی تو دل كندنم آموخت زمانه
اين ديده از آن روست كه خونابه فشان است
دردا و دريغا كه در اين بازی خونين
بازيچه ی ايام دل آدميان است
دل بر گذر قافله ی لاله و گل داشت
این دشت که پامال سواران خزان است
روزی که بجنبد نفس باد بهاری
بینی که گل و سبزه کران تا به کران است
ای كوه تو فرياد من امروز شنيدی
دردی ست درين سينه كه همزاد جهان است
از داد و وداد آن همه گفتند و نكردند
يا رب چقدر فاصله ی دست و زبان است
خون می چكد از ديده در اين كنج صبوری
اين صبر كه من می كنم افشردن جان است
از راه مرو سايه كه آن گوهر مقصود
گنجی ست كه اندر قدم راهروان است
شعر و دکلمه: #هوشنگ_ابتهاج (سايه)
تار: #استاد_محمدرضا_لطفی
تنبک #محمد_قوی_حلم
#کنسرت_بال_در_بال
ای بس غم و شادی كه پس پرده نهان است
گر مرد رهی غم مخور از دوری و ديری
دانی كه رسيدن هنر گام زمان است
آبی كه برآسود زمينش بخورد زود
دريا شود آن رود كه پيوسته روان است
از روی تو دل كندنم آموخت زمانه
اين ديده از آن روست كه خونابه فشان است
دردا و دريغا كه در اين بازی خونين
بازيچه ی ايام دل آدميان است
دل بر گذر قافله ی لاله و گل داشت
این دشت که پامال سواران خزان است
روزی که بجنبد نفس باد بهاری
بینی که گل و سبزه کران تا به کران است
ای كوه تو فرياد من امروز شنيدی
دردی ست درين سينه كه همزاد جهان است
از داد و وداد آن همه گفتند و نكردند
يا رب چقدر فاصله ی دست و زبان است
خون می چكد از ديده در اين كنج صبوری
اين صبر كه من می كنم افشردن جان است
از راه مرو سايه كه آن گوهر مقصود
گنجی ست كه اندر قدم راهروان است
شعر و دکلمه: #هوشنگ_ابتهاج (سايه)
تار: #استاد_محمدرضا_لطفی
تنبک #محمد_قوی_حلم
#کنسرت_بال_در_بال