معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.1K photos
13K videos
3.25K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
‍ اختیار
(محدوده ی عقل)

عقل چندان نیک است(تا جایی خوب است) و مطلوب است که تو را بر در پادشاه آورد،
چون بر در او رسیدی عقل را طلاق ده، (ول کن)
که این ساعت (یعنی بر در پادشاه) عقل زیان توست و راهزن است.

تو را با چون و چرای(پادشاه) کاری نیست.
مثلا:
جامۀ نا بُریده (پارچه)خواهی که آن را قبا یا جُبه بُرند،(بدوزند) عقل تو را پیش درزی (خیاط) آورد.
عقل تا این ساعت(آمدن نزد خیاط) نیک بود که جامه را به خیاط آورد.
اکنون این ساعت عقل را طلاق باید دادن و پیش درزی تصرف (اختیار)خود را ترک باید کردن.

و همچنین بیمار، عقل او چندان نیک است(تا آنجا خوب است) که او را بر طبیب آرد.
چون بر طبیبش آورد، بعد از آن عقل او در کار نیست، و خویشتن را به طبیب باید تسلیم کردن.

#فیه‌ مافیه
مولانا
گفتم که خاموش باشید تا راهی بازیابید،
که گفت غبار انگیز است
مگر گفت کسی که از غبار گذشته باشد .

#شمس_تبریزی

این عِلم و قال و قیل و هوس های دنیا، باد است و آدمی خاک است. و چون باد با خاک آمیزد هرجا که رسد چشم ها را خسته کند و از وجود او جز تشویش و اعتراض حاصلی نباشد .

#فیه_مافیه_مولانا

کلام هر کسی حقیقت وجود او را برملا می کند. کلام ما صفت ماست. آن کس که در پی برتری جویی و تمایز طلبی به دنبال علم و فضل می رود و لب به سخن می گشاید، از کلامش چیزی جز تشویش و اعتراض حاصلی نمی آید. تنها گفت کسی روشنایی بخش است که از منیت گذشته باشد.
ما را با آن کس که اتّصال باشد' دم به دم با وی درسخنیم و یگانه و متِّصلیم !
در خموشی و در غیبت و در حضور بلکه در جنگ هم به هم ایم و آمیخته ایم !
اگر چه مشت بر همدگر می زنیم باوی در سخنیم و یگانه و متّصلیم !
آن را مشت مبین ! در آن مشت مویز باشد ! باور نمیکنی ؟ باز کن تا ببینی !

#فیه_مافیه_مولانا_اتصال
در آدمی عشقی و دردی و خارخاری و تقاضایی هست که اگر صدهزار عالم، مِلک او شود، نیاساید و آرام نیابد...

‏آخر، معشوق را «دلارام» می‌گویند، یعنی که دل به وی آرام گیرد.
‏پس به غیر چون آرام و قرار گیرد...?!


#فیه_مافیه_مولانا
عشق تو منادیی به عالم در داد
تا دلها را به دست شور و شر داد

وانگه همه را بسوخت،خاکستر کرد
و آورد به باد بی نیازی بر داد


#فیه_مافیه_مولانا
عشق تو منادیی به عالم در داد
تا دلها را به دست شور و شر داد

وانگه همه را بسوخت،خاکستر کرد
و آورد به باد بی نیازی بر داد


#فیه_مافیه_مولانا
دزدی دانا توبه کرد و شحنه شد!
آن همه طراّریهای دزدی که می ورزید این ساعت قوتّ شد در احسان و عدل! و فضل دارد بر شحنگان دیگر که اول دزد نبوده اند ! زیرا آن شحنه که دزدیها کرده است شیوهٔ دزدان را می داند احوال دزدان ازو پوشیده نمانَد و این چنین کس اگر شیخ شود کامل باشد ومهتر عالم !!!!

#فیه_مافیه_ مولانا
دزدی دانا توبه کرد و شحنه شد!
آن همه طراّریهای دزدی که می ورزید این ساعت قوتّ شد در احسان و عدل! و فضل دارد بر شحنگان دیگر که اول دزد نبوده اند ! زیرا آن شحنه که دزدیها کرده است شیوهٔ دزدان را می داند احوال دزدان ازو پوشیده نمانَد و این چنین کس اگر شیخ شود کامل باشد ومهتر عالم !!!!

#فیه_مافیه_ مولانا
این قبض ها و تیرگیها و ناخوشیها که برتو می آید از تأثیر آزاری و معصیتی است که کرده ای اگرچه به تفصیل تو را یاد نیست...
در جزا می نگر که چقدر گشاد داری و چقدر قبض داری!قطعاً قبض جزای معصیت است و بسط جزای طاعت است!



#فیه_مافیه_مولانا
ما را با آن کس که اتّصال باشد' دم به دم با وی درسخنیم و یگانه و متِّصلیم !
در خموشی و در غیبت و در حضور بلکه در جنگ هم به هم ایم و آمیخته ایم !
اگر چه مشت بر همدگر می زنیم باوی در سخنیم و یگانه و متّصلیم !
آن را مشت مبین ! در آن مشت مویز باشد ! باور نمیکنی ؟ باز کن تا ببینی !

#فیه_مافیه_مولانا_اتصال
این سخن برای آنکس است که او بسخن محتاجست که ادراک کند، اما آنک بی سخن ادراک کند باوی چه حاجت سخنست آخر آسمانها و زمینها همه سخنست پیش آنکس که ادراک میکند و زاییده از سخنست .

#فیه_مافیه_مولانا
‍ خیال را پرواز می‌دهی به راهی بس دور!
العجب که خدا را در کائنات و جان جمادی
و در مادون جانِ خویش می‌جویی!
در آنجا کنکاش می‌کنی،
که قرن‌ها پیش از آن گذر کرده‌ای!

کجا می‌روی؟!
گنج با تو و در نزد توست.
از خویش طلب کن.....

#فیه_مافیه_مولانا
‍ خیال را پرواز می‌دهی به راهی بس دور!
العجب که خدا را در کائنات و جان جمادی
و در مادون جانِ خویش می‌جویی!
در آنجا کنکاش می‌کنی،
که قرن‌ها پیش از آن گذر کرده‌ای!

کجا می‌روی؟!
گنج با تو و در نزد توست.
از خویش طلب کن.....

#فیه_مافیه_مولانا
حرف،چه بْوَد تا تو اندیشی از آن
حرف،چه بود خار دیوار رزان

#مثنوی_معنوی

این سخن برای آنکس است که او به سخن محتاجست که ادراک کند، اما آنک بی سخن ادراک کند باوی چه حاجت سخنست؛ آخر آسمانها و زمینها همه سخنست پیش آنکس که ادراک می کند و زاییده از سخنست .

#فیه_مافیه_مولانا


ای خدا جان را تو بنما آن مقام
که در او بی حرف، می روید کلام

#مثنوی_شریف