#معرفی_کتاب
#یکی_بود_یکی_نبود
#محمدعلی_جمالزاده
این کتاب نخستین بار در سال 1300 به چاپ رسیده و شامل 6 داستان کوتاه است .
یکی بود و یکی نبود، نوشته سید محمد علی جمالزاده را که اول بار در سال 1300 شمسی منتشر شد نخستین مجموعه داستان ایرانی به شمار میآورند. این مجموعه که حاوی شش داستان کوتاه (به قول خود جمالزاده حکایت) است و برای اولین بار مخاطب فارسی زبان را با مقوله داستان کوتاه آشنا کرد، هنوز طراوت و سرزندگیاش را حفظ کرده و شیرین و خواندنی است.
#یکی_بود_یکی_نبود
#محمدعلی_جمالزاده
این کتاب نخستین بار در سال 1300 به چاپ رسیده و شامل 6 داستان کوتاه است .
یکی بود و یکی نبود، نوشته سید محمد علی جمالزاده را که اول بار در سال 1300 شمسی منتشر شد نخستین مجموعه داستان ایرانی به شمار میآورند. این مجموعه که حاوی شش داستان کوتاه (به قول خود جمالزاده حکایت) است و برای اولین بار مخاطب فارسی زبان را با مقوله داستان کوتاه آشنا کرد، هنوز طراوت و سرزندگیاش را حفظ کرده و شیرین و خواندنی است.
#۲۳_دی زادروز #محمدعلی_جمالزاده
( زاده ۲۳ دی ۱۲۷۴ اصفهان -- درگذشته ۱۷ آبان ۱۳۷۶ ژنو) نویسنده و مترجم
محمدعلی جمالزاده را پدر داستان کوتاه و آغازگر سبک واقعگرایی در ادبیات فارسی میدانند.
او نخستین مجموعهٔ داستانهای کوتاه ایرانی را با عنوان یکی بود، یکی نبود در سال ۱۳۰۰ در برلین منتشر ساخت.
داستانهای وی انتقادی (از وضع زمانه)، ساده، طنزآمیز و آکنده از ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه است.
وی فرزند جمالالدین واعظ اصفهانی بود که در اصفهان زندگی میکرد، اما غالباً برای وعظ به شهرهای مختلف می رفت. جمالزاده پس از ۱۰ سالگی پدر خود را در برخی از سفرها همراهی میکرد و بعد به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد.
پدرش او را در ۱۲ سالگی برای تحصیل به بیروت فرستاد. در دوران اقامت او در بیروت؛ اوضاع سیاسی ایران تغییر کرد، در آن زمان محمد علی شاه قاجار مجلس را به توپ بست و هر یک از آزادیخواهان با مشکلاتی مواجه شدند. پدر جمالزاده خود را به همدان رساند تا از آنجا به عتبات فرار کند، ولی در آنجا دستگیر شد و به بروجرد برده شد و امیر افخم، حاکم بروجرد دستور اعدام او را صادر کرد.
جمالزاده در بیروت با ابراهیم پورداود و مهدی ملکزاده فرزند ملک المتکلمین چندین سال همدوره بود. در سال ۱۹۱۰ تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به اروپا برود. سپس از راه مصر عازم فرانسه شد. در آنجا ممتازالسلطنه سفیر ایران به وی پیشنهاد کرد که برای تحصیل به لوزان سوئیس برود. وی تا سال ۱۹۱۱ در لوزان بود، پس از آن به شهر دیژون در فرانسه رفت و دیپلم حقوق خود را از دانشگاه آن شهر گرفت.
در سال ۱۹۱۴ در شهر دیژون فرانسه با ژوزفین، دانشجوی سوئیسی هم دانشگاهی خود، ازدواج کرد و بار دیگر در سال ۱۹۳۱ در دوران اقامتش در ژنو با یک آلمانی به نام مارگرت اگرت ازدواج کرد.
در پاییز ۱۳۷۶ پس از آن که از آپارتمانش در خیابان «رو دو فلوریسان» ژنو، به خانه سالمندان منتقل شد، درگذشت. بنا بر نوشتهٔ ثبت شده در کنسولگری ایران، پس از درگذشت او ۲۶ هزار برگ از نامهها، دستنوشتهها و عکسهای او در خانهاش، به سازمان اسناد ملی تحویل داده شدهاست.
مقبره وی در بلوک ۲۲ قبرستان پتی ساکونه در شهر ژنو قرار دارد.
جمالزاده بیشتر عمر خود را در خارج از ایران سپری کرد. اما میتوان گفت که تمام تحقیقاتش دربارهٔ ایران، زبان فارسی و گسترده کردن دانش ایرانیان بود. علیرغم اینکه در رشته حقوق تحصیل کرد ولی دربارهٔ حقوق مطلبی ننوشت.
محمدعلی جمالزاده را همراه با صادق هدایت و بزرگ علوی سه بنیانگذار اصلی ادبیات داستانی معاصر فارسی میدانند. داستان کوتاه «فارسی شکر است» را که در کتاب یکی بود یکی نبود او چاپ شدهاست، عموماً به عنوان نخستین داستان کوتاه فارسی به شیوهٔ غربی میشمارند. این داستان پس از هزار سال از نثرنویسی فارسی نقطه عطفی برای آن بهشمار میرفت. به علاوه، مقدمهٔ جمالزاده بر کتاب یکی بود یکی نبود سند ادبی مهم و در واقع بیانیه نثر معاصر فارسی است. در این مقدمه جمالزاده مؤاکداً بیان میکند که کاربرد ادبیات مدرن نخست بازتاب فرهنگ عامه و سپس انعکاس مسائل و واقعیتهای اجتماعی است.
( زاده ۲۳ دی ۱۲۷۴ اصفهان -- درگذشته ۱۷ آبان ۱۳۷۶ ژنو) نویسنده و مترجم
محمدعلی جمالزاده را پدر داستان کوتاه و آغازگر سبک واقعگرایی در ادبیات فارسی میدانند.
او نخستین مجموعهٔ داستانهای کوتاه ایرانی را با عنوان یکی بود، یکی نبود در سال ۱۳۰۰ در برلین منتشر ساخت.
داستانهای وی انتقادی (از وضع زمانه)، ساده، طنزآمیز و آکنده از ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه است.
وی فرزند جمالالدین واعظ اصفهانی بود که در اصفهان زندگی میکرد، اما غالباً برای وعظ به شهرهای مختلف می رفت. جمالزاده پس از ۱۰ سالگی پدر خود را در برخی از سفرها همراهی میکرد و بعد به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد.
پدرش او را در ۱۲ سالگی برای تحصیل به بیروت فرستاد. در دوران اقامت او در بیروت؛ اوضاع سیاسی ایران تغییر کرد، در آن زمان محمد علی شاه قاجار مجلس را به توپ بست و هر یک از آزادیخواهان با مشکلاتی مواجه شدند. پدر جمالزاده خود را به همدان رساند تا از آنجا به عتبات فرار کند، ولی در آنجا دستگیر شد و به بروجرد برده شد و امیر افخم، حاکم بروجرد دستور اعدام او را صادر کرد.
جمالزاده در بیروت با ابراهیم پورداود و مهدی ملکزاده فرزند ملک المتکلمین چندین سال همدوره بود. در سال ۱۹۱۰ تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به اروپا برود. سپس از راه مصر عازم فرانسه شد. در آنجا ممتازالسلطنه سفیر ایران به وی پیشنهاد کرد که برای تحصیل به لوزان سوئیس برود. وی تا سال ۱۹۱۱ در لوزان بود، پس از آن به شهر دیژون در فرانسه رفت و دیپلم حقوق خود را از دانشگاه آن شهر گرفت.
در سال ۱۹۱۴ در شهر دیژون فرانسه با ژوزفین، دانشجوی سوئیسی هم دانشگاهی خود، ازدواج کرد و بار دیگر در سال ۱۹۳۱ در دوران اقامتش در ژنو با یک آلمانی به نام مارگرت اگرت ازدواج کرد.
در پاییز ۱۳۷۶ پس از آن که از آپارتمانش در خیابان «رو دو فلوریسان» ژنو، به خانه سالمندان منتقل شد، درگذشت. بنا بر نوشتهٔ ثبت شده در کنسولگری ایران، پس از درگذشت او ۲۶ هزار برگ از نامهها، دستنوشتهها و عکسهای او در خانهاش، به سازمان اسناد ملی تحویل داده شدهاست.
مقبره وی در بلوک ۲۲ قبرستان پتی ساکونه در شهر ژنو قرار دارد.
جمالزاده بیشتر عمر خود را در خارج از ایران سپری کرد. اما میتوان گفت که تمام تحقیقاتش دربارهٔ ایران، زبان فارسی و گسترده کردن دانش ایرانیان بود. علیرغم اینکه در رشته حقوق تحصیل کرد ولی دربارهٔ حقوق مطلبی ننوشت.
محمدعلی جمالزاده را همراه با صادق هدایت و بزرگ علوی سه بنیانگذار اصلی ادبیات داستانی معاصر فارسی میدانند. داستان کوتاه «فارسی شکر است» را که در کتاب یکی بود یکی نبود او چاپ شدهاست، عموماً به عنوان نخستین داستان کوتاه فارسی به شیوهٔ غربی میشمارند. این داستان پس از هزار سال از نثرنویسی فارسی نقطه عطفی برای آن بهشمار میرفت. به علاوه، مقدمهٔ جمالزاده بر کتاب یکی بود یکی نبود سند ادبی مهم و در واقع بیانیه نثر معاصر فارسی است. در این مقدمه جمالزاده مؤاکداً بیان میکند که کاربرد ادبیات مدرن نخست بازتاب فرهنگ عامه و سپس انعکاس مسائل و واقعیتهای اجتماعی است.
۱۷ آبان سالروز درگذشت پدر داستان نویسی نوین ایران، محمدعلی جمالزاده
"با همه قیافه که به خود می گیرند هیچ کار دنیا را به جد نمی گیرند مگر در سه مورد مخصوص یکی شکم، و یکی کیسه، و یکی تنبان. وقتی پای این سه چیز به میان آید یوسف را به کلافی و خدا را به خرمایی می فروشند. چطور میخواهی دلم به حال این مردم دوز و کلکی مزاج نسوزد که برای حل و فصل معضلات امور و مشکلات دنیا تنها به سه طریقه معتقدند که عبارت است از «سر هم بندی»، «ماست مالی»، و روش مرضیه «ساخت و پاخت». این هر سه از مبتکرات فکر بدیع و از کشفیات قریحه سرشار خودشان است و در این میدان الحق که گوی سبقت را از جهان و جهانیان ربودهاند."
خلقیات ما ایرانیان
از محمد علی جمال زاده ص155
جمالزاده در عین آنکه با شیوه و تکنیک داستاننویسی در غرب آشنایی کامل داشت و آن را در نوشتههای خود به کار میبست اما از روح ایرانی در نوشتههایش بهره میگرفت و آنگونه مینوشت که برای مخاطب فارسیزبان نیز آشنایی داشته باشد. جمالزاده در این زمینه چنین میگوید: "زبان، حالت رودخانهی جوشانی را دارد. باید سرچشمهی آن پاک و قوی باشد تا اگر خاشاکی در آن وارد شود خود رودخانه به قوت و قدرت خود آن را از بین ببرد و محو سازد و این بسته به این است که جوانهای ما دارای افکار قوی و صحیح و تازه و جوان باشند و ذوق و فهم آنها از روی قوای منطقی و عاقلانه و استوار، ارتقا یابد و خلاصه آنکه مرد فکر خود باشند و بر اصل اعتقاد و ایمانی سوار باشند که در محیط و آب و هوای مملکت خودمان تربیت شده باشند و آب و علف و جلگههای خودمانی را خورده و نوشیده باشند . مسلم است که دروازههای مملکت را نمیتوانیم به روی افکار جدید ببندیم که اگر ببندیم به خودمان و مملکتمان و به دنیا و تمدن خیانت کردهایم ولی افکار دیگران را نیز از روی خامی و بلاتشخیص پذیرفتن کار معقولی نیست و همانطور که وقتی از انگلستان پارچه وارد میکنیم نزد خیاط میبریم که مناسب قد و قامت و ذوق و سلیقهی خودمان برای ما لباس بدوزد در مورد قبول افکار جدید و قدیم بیگانگان هم باید آنهایی را بپذیریم که برای ما مناسب و به ترقی و پیشرفت و رفاه مادی و معنوی هموطنان مفید و مناسب باشد."
#محمدعلی_جمالزاده #جمالزاده #داستان #داستان_نویسی #فارسی_شکر_است
"با همه قیافه که به خود می گیرند هیچ کار دنیا را به جد نمی گیرند مگر در سه مورد مخصوص یکی شکم، و یکی کیسه، و یکی تنبان. وقتی پای این سه چیز به میان آید یوسف را به کلافی و خدا را به خرمایی می فروشند. چطور میخواهی دلم به حال این مردم دوز و کلکی مزاج نسوزد که برای حل و فصل معضلات امور و مشکلات دنیا تنها به سه طریقه معتقدند که عبارت است از «سر هم بندی»، «ماست مالی»، و روش مرضیه «ساخت و پاخت». این هر سه از مبتکرات فکر بدیع و از کشفیات قریحه سرشار خودشان است و در این میدان الحق که گوی سبقت را از جهان و جهانیان ربودهاند."
خلقیات ما ایرانیان
از محمد علی جمال زاده ص155
جمالزاده در عین آنکه با شیوه و تکنیک داستاننویسی در غرب آشنایی کامل داشت و آن را در نوشتههای خود به کار میبست اما از روح ایرانی در نوشتههایش بهره میگرفت و آنگونه مینوشت که برای مخاطب فارسیزبان نیز آشنایی داشته باشد. جمالزاده در این زمینه چنین میگوید: "زبان، حالت رودخانهی جوشانی را دارد. باید سرچشمهی آن پاک و قوی باشد تا اگر خاشاکی در آن وارد شود خود رودخانه به قوت و قدرت خود آن را از بین ببرد و محو سازد و این بسته به این است که جوانهای ما دارای افکار قوی و صحیح و تازه و جوان باشند و ذوق و فهم آنها از روی قوای منطقی و عاقلانه و استوار، ارتقا یابد و خلاصه آنکه مرد فکر خود باشند و بر اصل اعتقاد و ایمانی سوار باشند که در محیط و آب و هوای مملکت خودمان تربیت شده باشند و آب و علف و جلگههای خودمانی را خورده و نوشیده باشند . مسلم است که دروازههای مملکت را نمیتوانیم به روی افکار جدید ببندیم که اگر ببندیم به خودمان و مملکتمان و به دنیا و تمدن خیانت کردهایم ولی افکار دیگران را نیز از روی خامی و بلاتشخیص پذیرفتن کار معقولی نیست و همانطور که وقتی از انگلستان پارچه وارد میکنیم نزد خیاط میبریم که مناسب قد و قامت و ذوق و سلیقهی خودمان برای ما لباس بدوزد در مورد قبول افکار جدید و قدیم بیگانگان هم باید آنهایی را بپذیریم که برای ما مناسب و به ترقی و پیشرفت و رفاه مادی و معنوی هموطنان مفید و مناسب باشد."
#محمدعلی_جمالزاده #جمالزاده #داستان #داستان_نویسی #فارسی_شکر_است
#محمدعلی_جمالزاده دربارهء ترجمهء #محمد_قاضی از دن کیشوت گفته بود:
اگر سروانتس فارسی میدانست و میخواست دن کیشوت را به فارسی بنویسد، از این بهتر نمیشد
محمدقاضی، پدر ترجمه ی ایران✍
اگر سروانتس فارسی میدانست و میخواست دن کیشوت را به فارسی بنویسد، از این بهتر نمیشد
محمدقاضی، پدر ترجمه ی ایران✍
کرم ابریشم وقتی در پیله گرفتار ماند و مدتی دور خود پیچید و تنید از برکت آن تلاشها و پیچشها پروانه درمیاید ولی انسانِ مادر مرده برعکس وقتی در لجهی افکار گرفتار گردید دیگر روی رستگاری نخواهد دید و مانند محکومی که وزنهی آهنین به پایش بسته و در دریا انداخته باشند مدام در گرداب حیرت و سرگردانی فروتر میرود.
و همانطور که رفیق خودمان آناتول فرانس گفته فکرِ بی پیر غولِ بی شاخ و دمی است که در همان وقتی که انسان او را به هزار لطف و مهربانی نوازش میدهد او در همان حین از زیر با چنگال تیز در کار درآوردن دل و جگر نوازش دهندهٔ خود میباشد.
مختصر و مفید آنکه فکر زیاد کردن عاقبت خوبی ندارد و نکبت میاورد.
📕 دارالمجانین
✍🏽 #محمدعلی_جمالزاده
و همانطور که رفیق خودمان آناتول فرانس گفته فکرِ بی پیر غولِ بی شاخ و دمی است که در همان وقتی که انسان او را به هزار لطف و مهربانی نوازش میدهد او در همان حین از زیر با چنگال تیز در کار درآوردن دل و جگر نوازش دهندهٔ خود میباشد.
مختصر و مفید آنکه فکر زیاد کردن عاقبت خوبی ندارد و نکبت میاورد.
📕 دارالمجانین
✍🏽 #محمدعلی_جمالزاده