الآن بعد أن تأثرت بأبسط الأشياء ،
ستعاني كثيرا يا صديقي ؛
هذا العالم مع أناس حساسين للغاية ،
الرأس غير متوافق.
حال که از سادهترین چیزها متأثر میشوی،
بسی رَنج خواهی برد دوستِ من؛
این جهان با آدمهای بسیار حساس،
سر سازگاری ندارد.
#غادة_السمان
ستعاني كثيرا يا صديقي ؛
هذا العالم مع أناس حساسين للغاية ،
الرأس غير متوافق.
حال که از سادهترین چیزها متأثر میشوی،
بسی رَنج خواهی برد دوستِ من؛
این جهان با آدمهای بسیار حساس،
سر سازگاری ندارد.
#غادة_السمان
سرگذشت من ؟
مسير #پروانه است
در طول تاريخش از کرم پيله
تا پرواز شفاف و رنگين پروانه اي زرين
می پرسی چراغ ها با من چه کرده اند
بر گردشان می گردم
و آن ها را با میل شدید خويش برای آزادی
می سوزانم و #پرواز می کنم
و #پرواز می کنم
زيرا من #عاشق رهایی ام
نه عاشق گل ها و چراغ ها
عشق ؟
نه
آيا شنيده ای که #پروانه ای به ميل خود
دوباره کرم شود
و به درون پيله باز گردد
#عشق شهريار شرقی
مترادف با تملّک دلدار است
يا مترادف با کشتن او
اما #پروانه به دور دست ها
#پرواز کرده است و آموخته است
در اوج #آسمان بماند
و کار تمام شود...
#غادة_السمان
مسير #پروانه است
در طول تاريخش از کرم پيله
تا پرواز شفاف و رنگين پروانه اي زرين
می پرسی چراغ ها با من چه کرده اند
بر گردشان می گردم
و آن ها را با میل شدید خويش برای آزادی
می سوزانم و #پرواز می کنم
و #پرواز می کنم
زيرا من #عاشق رهایی ام
نه عاشق گل ها و چراغ ها
عشق ؟
نه
آيا شنيده ای که #پروانه ای به ميل خود
دوباره کرم شود
و به درون پيله باز گردد
#عشق شهريار شرقی
مترادف با تملّک دلدار است
يا مترادف با کشتن او
اما #پروانه به دور دست ها
#پرواز کرده است و آموخته است
در اوج #آسمان بماند
و کار تمام شود...
#غادة_السمان
بعد از تو
شهر در خاطرهام چون زخمی میروید
نمیخواهم از این زخم شفا یابم
که بیماری من،
درمان من است ...!
#غادة_السمان
شهر در خاطرهام چون زخمی میروید
نمیخواهم از این زخم شفا یابم
که بیماری من،
درمان من است ...!
#غادة_السمان
لو یعرفون مکانتهم فی قلوبنا
لبکو خجلاً من تصرفاتهم...!
اگر بدانند در دل ما چه جایگاهی دارند،
از شرمساریِ رفتارشان به گریه میافتند...!
#غادة_السمان
لبکو خجلاً من تصرفاتهم...!
اگر بدانند در دل ما چه جایگاهی دارند،
از شرمساریِ رفتارشان به گریه میافتند...!
#غادة_السمان
پیشم که هستی
بردرِ خانه
دوقفل سنگین می زنم
پرده را می کشم
و پنجره را می بندم
تا جدایی نتواند
از درز خانه بیاید داخل!
#غادة_السمان
بردرِ خانه
دوقفل سنگین می زنم
پرده را می کشم
و پنجره را می بندم
تا جدایی نتواند
از درز خانه بیاید داخل!
#غادة_السمان
.
آیا میخواهی رازِ قدرتمند بودنِ
مرا بدانی؟
هیچکس، هیچوقت مرا واقعن
دوست نداشت...
🌹
هل تريد ان تعرف سرّ قوّتي؟
لا أحد أحبّني حقاً قط...
#غادة_السمان | سوریه، ۱۹۴۲ |
آیا میخواهی رازِ قدرتمند بودنِ
مرا بدانی؟
هیچکس، هیچوقت مرا واقعن
دوست نداشت...
🌹
هل تريد ان تعرف سرّ قوّتي؟
لا أحد أحبّني حقاً قط...
#غادة_السمان | سوریه، ۱۹۴۲ |
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به گمانم، ما موسیقی و عطر را
اصلاً برای این دوست داریم
که فضاهای قبلی زندگیمان را
تداعی میکنند.
این هم راهیست برای این که
با مرگِ لحظه بجنگیم
و آن را به زندگی بازگردانیم،
و سایهها و بازتابهایش را زنده کنیم،
هرچند موقت...
#غادة_السمان
#حالِ خوب تقدیمتان...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
في المسافة بين الهجرة والنجارة
في نفسي
شيء ما ينكسر
التي لن يتم إصلاحها
در فاصلهٔ میان هجرانت تا وصال،
در من
چیزی میشکند
که هیچگاه ترمیم نخواهد شد
#غادة_السمان
في نفسي
شيء ما ينكسر
التي لن يتم إصلاحها
در فاصلهٔ میان هجرانت تا وصال،
در من
چیزی میشکند
که هیچگاه ترمیم نخواهد شد
#غادة_السمان
آنگاه که میمیرم نامام را بر سنگِ گورم ننویسید
اما داستانِ عشقِ مرا بنویسید و بنگارید:
اینجا آرامگاهِ زنیست
که به برگی عاشق بود!
و درونِ دواتی غرق شد و مرد…
■شاعر: #غادة_السمان [ سوریه، ۱۹۴۲ ]
اما داستانِ عشقِ مرا بنویسید و بنگارید:
اینجا آرامگاهِ زنیست
که به برگی عاشق بود!
و درونِ دواتی غرق شد و مرد…
■شاعر: #غادة_السمان [ سوریه، ۱۹۴۲ ]