نه تنها نقشِ نامت بر نگینِ دل هوس دارم
ازین حسرت عقیقی کرده ام هر قطره ی خون

#ظهوری ترشیزی

نه تنها نقشِ نامت بر نگینِ دل هوس دارم
ازین حسرت عقیقی کرده ام هر قطره ی خون

#ظهوری ترشیزی

جناغ مهر و محبت که بسته‌ای با من
مرا همیشه به یاد و تو را فراموش است

#ظهوری_ترشیزی

‏جویند همه هلال و من ابرویت
‏گیرند همه #روزه و من گیسویت
‏از جملهٔ این دوازده ماه تمام
‏یک ماه مبارک است و آن هم رویت!

#ظهوری_ترشیزی( #کاشمری)

طبیب دید که درد از علاج بیرون است
نوشت نسخه ی ترک دوا، مبارکباد!

#ظهوری_ترشیزی

جناقِ مهر و محبت که بسته ای با من

مرا همیشه به یاد و تُرا فراموش است !

#ظهوری_ترشیزی

جناقِ مهر و محبت که بسته ای با من
مرا همیشه به یاد و تُرا فراموش است !

#ظهوری_ترشیزی

چو نرد داغ تو چینند سینه‌دار منم 

خوشا بباختن خویش خوش‌قمار منم

#ظهوری_ترشیزی

بی‌علاجم، حرفِ دردِ بی‌دوا خواهم نوشت
نیستم با خود، نمی‌دانم چه‌ها خواهم نوشت

این شکایت‌نامهٔ نامهربانی‌های توست
آنچه دیدم از جدایی‌ها جدا خواهم نوشت

از زبانِ خامهٔ نازت به‌دشنامی خوشم
غایتی دارد جفا، تا کی دعا خواهم نوشت؟

نی مُکحَّل گشت چشم و نی معطّر شد دماغ
شکوهٔ بی‌رحمیِ باد صبا خواهم نوشت

از تَفِ صحرای هجران در جگر خونم نمانْد
وه! براتِ گریه دیگر بر کجا خواهم نوشت؟

خامهٔ بی‌مهر و بی‌پروا زبانزد شد، کنون
بار دیگر بی‌مروّت، بی‌وفا خواهم نوشت!

مدّعای مدّعی فهمیده شد، در دفعِ او
شمّه‌ای در فصلِ عرضِ مدّعا خواهم نوشت

التفات افتاده خوش سرشار با بیگانگان،
ظرفِ اینم نیست، حرفِ آشنا خواهم نوشت

این‌همه قدرت "ظهوری" شاهدِ عجزِ منست
ماجرا خوش نیست ورنه ماجرا خواهم نوشت.

#ظهوری_ترشیزی

به اهلِ کعبه و بت‌خانه نذرها دادم
چه سود، خیر نمانده است در دعایِ کسی

#ظهوری_ترشیزی

ثَنا میکنم ایزَد پاک را
ثریا دِهِ طارم تاک را

#ظهوری

تنگ ظرفی که نه مست است به اندازهء صبح
بی اصولی که نرقصد به سر آوازه ی صبح

#ظهوری_ترشیزی