شور از پرده عشاق فراری شده است
افق آینه ها سخت غباری شده است
ما ندیدیم در این قریه به جز بارش درد
اینچه سیلیست که یک مرتبه جاریشدهاست
جغد دیروز که از سایه خود می ترسید
میر صد قافلهء باز شکاری شده است
آنکه می گفت به ما "خیر امور اوسطها"
چند باری است یمینی و یساری شده است
هر چه بود ارزش این قوم دگرگون گشته
آنچه نه بود در این جامعه آری شده است
شمر در تعزیت عشق علم گردان است
این یهوداصفت امروز حواری شدهاست
حرمتی گر نهدت شیخ از آنجا بگریز
گربه سان عاشق آوازقناری شدهاست
دیر ما پر شده از پیر به سرمایهء پشم
خر چو بسیارشود وقتسواری شدهاست
سیلی سرد زمستان وسط معرکه بود
رنگ پائیز اگر باز بهاری شده است
بر مزار دلمان خاطره ها در رقصند
چه عجب سینه ماگشت وگذاری شدهاست
بس کن "ارفع" سخنی را که ندارد اثری
رحم از سینهء این قوم فراری شده است
#ارفع کرمانی
افق آینه ها سخت غباری شده است
ما ندیدیم در این قریه به جز بارش درد
اینچه سیلیست که یک مرتبه جاریشدهاست
جغد دیروز که از سایه خود می ترسید
میر صد قافلهء باز شکاری شده است
آنکه می گفت به ما "خیر امور اوسطها"
چند باری است یمینی و یساری شده است
هر چه بود ارزش این قوم دگرگون گشته
آنچه نه بود در این جامعه آری شده است
شمر در تعزیت عشق علم گردان است
این یهوداصفت امروز حواری شدهاست
حرمتی گر نهدت شیخ از آنجا بگریز
گربه سان عاشق آوازقناری شدهاست
دیر ما پر شده از پیر به سرمایهء پشم
خر چو بسیارشود وقتسواری شدهاست
سیلی سرد زمستان وسط معرکه بود
رنگ پائیز اگر باز بهاری شده است
بر مزار دلمان خاطره ها در رقصند
چه عجب سینه ماگشت وگذاری شدهاست
بس کن "ارفع" سخنی را که ندارد اثری
رحم از سینهء این قوم فراری شده است
#ارفع کرمانی
راستی من کیستم ؟ جز رهگذاری گمشده
سایه ای در کوچه سار شام تاری گمشده
غربتی دیرین به پستوهای نمناک دعا
زیر آوار فرج چشم انتظاری گمشده
کیستم من ؟ جز حبابی در حصار خویشتن
بر فراز موج ها چابک سواری گمشده
غیرت تیغی که در زنگار ، خود را باخته
در هجوم زخم نامردی هواری گمشده
من کیم ؟ گهواره خوابی بی نصیب از لای لای
قصه ای همراه ((روزی روزگاری )) گمشده
ذکر یا رب یا ربی در بیخودستان سماع
زیر پای اهل دل همچون غباری گمشده
یادی از یک لحظه پوسیده در مشت زمان
بر درختی خشک ، خط یادگاری گمشده
راستی من کیستم ؟ جز نیستی هستی نما
جبر محضی در گمان اختیاری گمشده
التهاب اولین #خواب شب عاشق شدن
انتظاری پوچ در قول و قراری گمشده
در گذرگاه مروت چون سلامی بی جواب
در سراشیب مدارا چون مداری گمشده
کیست ارفع ؟ دود اسپند شب آدینه ای
بوی الحمدی به سرداب مزاری گمشده
#ارفع_کرمانی
سایه ای در کوچه سار شام تاری گمشده
غربتی دیرین به پستوهای نمناک دعا
زیر آوار فرج چشم انتظاری گمشده
کیستم من ؟ جز حبابی در حصار خویشتن
بر فراز موج ها چابک سواری گمشده
غیرت تیغی که در زنگار ، خود را باخته
در هجوم زخم نامردی هواری گمشده
من کیم ؟ گهواره خوابی بی نصیب از لای لای
قصه ای همراه ((روزی روزگاری )) گمشده
ذکر یا رب یا ربی در بیخودستان سماع
زیر پای اهل دل همچون غباری گمشده
یادی از یک لحظه پوسیده در مشت زمان
بر درختی خشک ، خط یادگاری گمشده
راستی من کیستم ؟ جز نیستی هستی نما
جبر محضی در گمان اختیاری گمشده
التهاب اولین #خواب شب عاشق شدن
انتظاری پوچ در قول و قراری گمشده
در گذرگاه مروت چون سلامی بی جواب
در سراشیب مدارا چون مداری گمشده
کیست ارفع ؟ دود اسپند شب آدینه ای
بوی الحمدی به سرداب مزاری گمشده
#ارفع_کرمانی
راستی من کیستم ؟ جز رهگذاری گمشده
سایه ای در کوچه سار شام تاری گمشده
غربتی دیرین به پستوهای نمناک دعا
زیر آوار فرج چشم انتظاری گمشده
کیستم من ؟ جز حبابی در حصار خویشتن
بر فراز موج ها چابک سواری گمشده
غیرت تیغی که در زنگار ، خود را باخته
در هجوم زخم نامردی هواری گمشده
من کیم ؟ گهواره خوابی بی نصیب از لای لای
قصه ای همراه ((روزی روزگاری )) گمشده
ذکر یا رب یا ربی در بیخودستان سماع
زیر پای اهل دل همچون غباری گمشده
یادی از یک لحظه پوسیده در مشت زمان
بر درختی خشک ، خط یادگاری گمشده
راستی من کیستم ؟ جز نیستی هستی نما
جبر محضی در گمان اختیاری گمشده
التهاب اولین #خواب شب عاشق شدن
انتظاری پوچ در قول و قراری گمشده
در گذرگاه مروت چون سلامی بی جواب
در سراشیب مدارا چون مداری گمشده
کیست ارفع ؟ دود اسپند شب آدینه ای
بوی الحمدی به سرداب مزاری گمشده
#ارفع_کرمانی
سایه ای در کوچه سار شام تاری گمشده
غربتی دیرین به پستوهای نمناک دعا
زیر آوار فرج چشم انتظاری گمشده
کیستم من ؟ جز حبابی در حصار خویشتن
بر فراز موج ها چابک سواری گمشده
غیرت تیغی که در زنگار ، خود را باخته
در هجوم زخم نامردی هواری گمشده
من کیم ؟ گهواره خوابی بی نصیب از لای لای
قصه ای همراه ((روزی روزگاری )) گمشده
ذکر یا رب یا ربی در بیخودستان سماع
زیر پای اهل دل همچون غباری گمشده
یادی از یک لحظه پوسیده در مشت زمان
بر درختی خشک ، خط یادگاری گمشده
راستی من کیستم ؟ جز نیستی هستی نما
جبر محضی در گمان اختیاری گمشده
التهاب اولین #خواب شب عاشق شدن
انتظاری پوچ در قول و قراری گمشده
در گذرگاه مروت چون سلامی بی جواب
در سراشیب مدارا چون مداری گمشده
کیست ارفع ؟ دود اسپند شب آدینه ای
بوی الحمدی به سرداب مزاری گمشده
#ارفع_کرمانی
کیستم من ؟ نقطهء آغاز حرکت در جهانم
من همان ایمای کَن در لحظه های بی زمانم
اولین پیک قدم در عرصهء بطن حدوثم
هستی پیوسته یعنی هستهء کون و مکانم
منزل بود و نبودم ، منزل وحی ودودم
سّرِاسم اعظمم ، آیات حق را ترجمانم
من کیم ؟ موج مشیّت در تلاطم های هستی
من سر انگشت قضا در سرنوشت این و آنم
نقطهء اصل حیاتم ، مرکز ثقل وجودم
من شعاع فیض او از لامکان تا این مکانم
من کیم ؟ آئینه دار طلعت بی چون اویم
رهرو و خیل خیالم ، ساکن بست امانم
معنی والناز عاتم ، مجری والناشطاتم
سابحاتم ، سابقاتم ، جلوه عین العیانم
من بلوغ نقطهء تقدیر در بطن قضایم
من فروغ جلوهء خورشید و ماه و اخترانم
من طلوع طلعت ذاتم ، حیاتم ، کائناتم
من شروع حرکت آدم ز گلگشت جنانم
من ، همان لفظم ، اشاراتم ، حروفم ، گفتگویم
گاه ذاتم ، گه صفاتم ، گاه اسمم ، گه نشانم
اصل سریان شعورم در دل شریان هستی
نشئه جانبخش مستی در خم پیر مغانم
سکر و صحوم ، قبص و بسطم ، کفر و ایمان ، عقل و نفسم
گاه آنم ، گاه این ، گه برزخ لایبغیانم
من شراب نفخهء او را سبویم ، ظرف هویم
درگذار نور ناپیدای او رنگین کمانم
گه زلال جاری مهرم ، گهی زلزال قهرم
لای لای آبشارم ، نعرهء آتشفشانم
من ستون هستی ام ، من عشق ، من نیروی جذبم
نقطهء عطف حضورم، لنگر هفت آسمانم
من ظهور کهنهء یک اختیار از بطن جبرم
رهروی مختار در پس کوچهء یک داستانم
من نمود کفر نفیم ، من مفاد لا الهم
بر بلندا ماذن اثبات الا،.هو زنانم
من رفیعم ، ارفعم ، نا منتهای یک خیالم
خانه آئینه ام ، تصویر بودی بی کرانم
#ارفع_کرمانی
من همان ایمای کَن در لحظه های بی زمانم
اولین پیک قدم در عرصهء بطن حدوثم
هستی پیوسته یعنی هستهء کون و مکانم
منزل بود و نبودم ، منزل وحی ودودم
سّرِاسم اعظمم ، آیات حق را ترجمانم
من کیم ؟ موج مشیّت در تلاطم های هستی
من سر انگشت قضا در سرنوشت این و آنم
نقطهء اصل حیاتم ، مرکز ثقل وجودم
من شعاع فیض او از لامکان تا این مکانم
من کیم ؟ آئینه دار طلعت بی چون اویم
رهرو و خیل خیالم ، ساکن بست امانم
معنی والناز عاتم ، مجری والناشطاتم
سابحاتم ، سابقاتم ، جلوه عین العیانم
من بلوغ نقطهء تقدیر در بطن قضایم
من فروغ جلوهء خورشید و ماه و اخترانم
من طلوع طلعت ذاتم ، حیاتم ، کائناتم
من شروع حرکت آدم ز گلگشت جنانم
من ، همان لفظم ، اشاراتم ، حروفم ، گفتگویم
گاه ذاتم ، گه صفاتم ، گاه اسمم ، گه نشانم
اصل سریان شعورم در دل شریان هستی
نشئه جانبخش مستی در خم پیر مغانم
سکر و صحوم ، قبص و بسطم ، کفر و ایمان ، عقل و نفسم
گاه آنم ، گاه این ، گه برزخ لایبغیانم
من شراب نفخهء او را سبویم ، ظرف هویم
درگذار نور ناپیدای او رنگین کمانم
گه زلال جاری مهرم ، گهی زلزال قهرم
لای لای آبشارم ، نعرهء آتشفشانم
من ستون هستی ام ، من عشق ، من نیروی جذبم
نقطهء عطف حضورم، لنگر هفت آسمانم
من ظهور کهنهء یک اختیار از بطن جبرم
رهروی مختار در پس کوچهء یک داستانم
من نمود کفر نفیم ، من مفاد لا الهم
بر بلندا ماذن اثبات الا،.هو زنانم
من رفیعم ، ارفعم ، نا منتهای یک خیالم
خانه آئینه ام ، تصویر بودی بی کرانم
#ارفع_کرمانی
وای اگر عشق بمیرد همه دنیا مرده
شاهبیت غزل نغز اهورا مرده
به رقمخوان خط حادثه گفتم چه خبر؟
گفت در دفتر گل ، لالهء حمرا مرده
حیف ارفع که تو را خواب خوشی بود ولی
موج تعبیر در آئینه رویا مرده....
#ارفع_کرمانی
شاهبیت غزل نغز اهورا مرده
به رقمخوان خط حادثه گفتم چه خبر؟
گفت در دفتر گل ، لالهء حمرا مرده
حیف ارفع که تو را خواب خوشی بود ولی
موج تعبیر در آئینه رویا مرده....
#ارفع_کرمانی
من نميدانم تو ميداني زبان درد را
بغض آتشناك و آه داغ و اشك سرد را
من نميدانم تو آيا ديده اي در عمر خويش
دست تنگ و سفره ي بي نان و رنگ زرد را
من نميدانم تو آيا ميشناسي نقش رنج
جاي پاهاي عرق بر صورت پر گرد را
من نميدانم تو ديدي در پگاهان اميد
روي كتف شب ستيزان چكمه ي شبگرد را
من نميدانم تو ديدي تاس چرخان حريف
با چه ترفندي ترازد طاق و جفت نرد را
من نميدانم ولي دانم تو اين را ديده اي
از طفيل مرد رنگين سفره ي نامرد را
ميرسد روز تلافي ارفع! اين خط اين نشان
آي بي دردان بيازاريد اهل درد را
#ارفع کرمانی
بغض آتشناك و آه داغ و اشك سرد را
من نميدانم تو آيا ديده اي در عمر خويش
دست تنگ و سفره ي بي نان و رنگ زرد را
من نميدانم تو آيا ميشناسي نقش رنج
جاي پاهاي عرق بر صورت پر گرد را
من نميدانم تو ديدي در پگاهان اميد
روي كتف شب ستيزان چكمه ي شبگرد را
من نميدانم تو ديدي تاس چرخان حريف
با چه ترفندي ترازد طاق و جفت نرد را
من نميدانم ولي دانم تو اين را ديده اي
از طفيل مرد رنگين سفره ي نامرد را
ميرسد روز تلافي ارفع! اين خط اين نشان
آي بي دردان بيازاريد اهل درد را
#ارفع کرمانی
به جان دوست که از روزگار خسته شدم
از این زمانه بی اعتبار خسته شدم
خوش است گام زدن در دیار بی دیوار
ز کوچه های کج این دیار خسته شدم
طلایه دار سحر را بگو شتاب شتاب
که از درنگ شب انتظار خسته شدم
حصاری قفس تنگ و تار تن تا کی؟
کجاست روزنه ای؟ کز حصار خسته شدم
#ارفع_کرمانی
از این زمانه بی اعتبار خسته شدم
خوش است گام زدن در دیار بی دیوار
ز کوچه های کج این دیار خسته شدم
طلایه دار سحر را بگو شتاب شتاب
که از درنگ شب انتظار خسته شدم
حصاری قفس تنگ و تار تن تا کی؟
کجاست روزنه ای؟ کز حصار خسته شدم
#ارفع_کرمانی
به یاد آر زمانی که عشق آتش بود
میان ما و تو هر چیز بود بی غش بود
به یاد آر زمانی که مرز خانه ما
به قد همت و پهنای رای آرش بود
به یاد آر زمانی که رد پای شفق
نشان عابری از کوچه سیاوش بود
به یاد آر زمانی که زیر سایه مهر
حریم آینه ها بی غبار و بی خش بود
به یاد آر زمانی که در نظام بهی
میان مجمر زرتشت روح آتش بود
به یاد آر زمانی که روز نامردی
سمند غیرت مردان قوم سرکش بود
به یاد آر که ارفع تمام مدت عمر
میان قله و قلاده در کشاکش بود
#ارفع_کرمانی
میان ما و تو هر چیز بود بی غش بود
به یاد آر زمانی که مرز خانه ما
به قد همت و پهنای رای آرش بود
به یاد آر زمانی که رد پای شفق
نشان عابری از کوچه سیاوش بود
به یاد آر زمانی که زیر سایه مهر
حریم آینه ها بی غبار و بی خش بود
به یاد آر زمانی که در نظام بهی
میان مجمر زرتشت روح آتش بود
به یاد آر زمانی که روز نامردی
سمند غیرت مردان قوم سرکش بود
به یاد آر که ارفع تمام مدت عمر
میان قله و قلاده در کشاکش بود
#ارفع_کرمانی
بیا که عکس رخ یار در پیاله ماست
و این پیاله ز روز ازل حواله ماست
فتیله سوز اگر شد چراغ عمر چه غم
چراغ صاعقه برقی ز هرم هاله ماست
به رسم هدیه میان گلم نهاد دلی
عروس عشق از آن روز قباله ماست
قسم به سوره سکر و به آیه آیه می
که چشم های تو تفسیر استحاله ماست
هزار قصه نوشتیم بر صحیفه دل
هنوز عشق تو عنوان سر مقاله ماست
سری که از شش سو سرک به غیب کشد
همای ول شده از عقل در عقاله ماست
سکوت و بهت من از بغض های تو در توست
وگرنه شور نیستان ز سوز ناله ماست
گلوی تشنه کاریز بر جنازه آب
قنوت خوان قنات هزار ساله ماست
حماسه خوان شب تهمتیم گر ارفع
هنوز خون سیاوش به دوش لاله ماست
#ارفع_کرمانی
و این پیاله ز روز ازل حواله ماست
فتیله سوز اگر شد چراغ عمر چه غم
چراغ صاعقه برقی ز هرم هاله ماست
به رسم هدیه میان گلم نهاد دلی
عروس عشق از آن روز قباله ماست
قسم به سوره سکر و به آیه آیه می
که چشم های تو تفسیر استحاله ماست
هزار قصه نوشتیم بر صحیفه دل
هنوز عشق تو عنوان سر مقاله ماست
سری که از شش سو سرک به غیب کشد
همای ول شده از عقل در عقاله ماست
سکوت و بهت من از بغض های تو در توست
وگرنه شور نیستان ز سوز ناله ماست
گلوی تشنه کاریز بر جنازه آب
قنوت خوان قنات هزار ساله ماست
حماسه خوان شب تهمتیم گر ارفع
هنوز خون سیاوش به دوش لاله ماست
#ارفع_کرمانی
شور از پرده عشاق فراری شده است
افق آینه ها سخت غباری شده است
ما ندیدیم در این قریه به جز بارش درد
اینچه سیلیست که یک مرتبه جاریشدهاست
جغد دیروز که از سایه خود می ترسید
میر صد قافلهء باز شکاری شده است
آنکه می گفت به ما "خیر امور اوسطها"
چند باری است یمینی و یساری شده است
هر چه بود ارزش این قوم دگرگون گشته
آنچه نه بود در این جامعه آری شده است
شمر در تعزیت عشق علم گردان است
این یهوداصفت امروز حواری شدهاست
حرمتی گر نهدت شیخ از آنجا بگریز
گربه سان عاشق آوازقناری شدهاست
دیر ما پر شده از پیر به سرمایهء پشم
خر چو بسیارشود وقتسواری شدهاست
سیلی سرد زمستان وسط معرکه بود
رنگ پائیز اگر باز بهاری شده است
بر مزار دلمان خاطره ها در رقصند
چه عجب سینه ماگشت وگذاری شدهاست
بس کن "ارفع" سخنی را که ندارد اثری
رحم از سینهء این قوم فراری شده است
#ارفع_کرمانی
افق آینه ها سخت غباری شده است
ما ندیدیم در این قریه به جز بارش درد
اینچه سیلیست که یک مرتبه جاریشدهاست
جغد دیروز که از سایه خود می ترسید
میر صد قافلهء باز شکاری شده است
آنکه می گفت به ما "خیر امور اوسطها"
چند باری است یمینی و یساری شده است
هر چه بود ارزش این قوم دگرگون گشته
آنچه نه بود در این جامعه آری شده است
شمر در تعزیت عشق علم گردان است
این یهوداصفت امروز حواری شدهاست
حرمتی گر نهدت شیخ از آنجا بگریز
گربه سان عاشق آوازقناری شدهاست
دیر ما پر شده از پیر به سرمایهء پشم
خر چو بسیارشود وقتسواری شدهاست
سیلی سرد زمستان وسط معرکه بود
رنگ پائیز اگر باز بهاری شده است
بر مزار دلمان خاطره ها در رقصند
چه عجب سینه ماگشت وگذاری شدهاست
بس کن "ارفع" سخنی را که ندارد اثری
رحم از سینهء این قوم فراری شده است
#ارفع_کرمانی
ای مسافر سفر عشق خطر در خطر است
ره پر از پیچ و خم و صخره و کوه و کمر است
گر هوایی به سرت هست از این ره برگرد
که در این بادیه اول قدمش ترک سر است
کعبه و بتکده و دیر و کلیسا بگذار
محفل صدق و صفا قبله اهل نظر است
ما مشیت زدگان چون افق آینه ایم
نور مهتابی مان از لب بامی دگر است
بر سر کوی تو جز پای عنایت نرسد
هر که با پای خودی جست تو را در به در است
شاهد دعوی ما غیر جنون در ره عشق
سرخی اشک و رخ زرد و خروش جگر است
ساقیا قفل ز خلوتگه عصمت بردار
دل دیوانه ام از دختر رز مست تر است
این سیه طره که بر گرد رخت می پیچد
قصه غائله یا فتنه دور قمر است
گندم خال تو افکند ز خلدم بر خاک
این گنه سر سرافرازی نوع بشر است
دل ما دور نرفته است که ره گم بکند
وعده گاه دل و دلدار همین دور و بر است
بر نشان نامه ارفع خط نسیان بکشید
که چو از دوست خبر یافت ز خود بی خبر است
#ارفع_کرمانی
ره پر از پیچ و خم و صخره و کوه و کمر است
گر هوایی به سرت هست از این ره برگرد
که در این بادیه اول قدمش ترک سر است
کعبه و بتکده و دیر و کلیسا بگذار
محفل صدق و صفا قبله اهل نظر است
ما مشیت زدگان چون افق آینه ایم
نور مهتابی مان از لب بامی دگر است
بر سر کوی تو جز پای عنایت نرسد
هر که با پای خودی جست تو را در به در است
شاهد دعوی ما غیر جنون در ره عشق
سرخی اشک و رخ زرد و خروش جگر است
ساقیا قفل ز خلوتگه عصمت بردار
دل دیوانه ام از دختر رز مست تر است
این سیه طره که بر گرد رخت می پیچد
قصه غائله یا فتنه دور قمر است
گندم خال تو افکند ز خلدم بر خاک
این گنه سر سرافرازی نوع بشر است
دل ما دور نرفته است که ره گم بکند
وعده گاه دل و دلدار همین دور و بر است
بر نشان نامه ارفع خط نسیان بکشید
که چو از دوست خبر یافت ز خود بی خبر است
#ارفع_کرمانی
سالها باغچه تردید شکفتن دارد
گوییا منتظر تاره بهاری دگر است
بین این خیل سواران که به هم می تازند
دل ما منتظر کهنه سواری دگر است
#ارفع کرمانی
گوییا منتظر تاره بهاری دگر است
بین این خیل سواران که به هم می تازند
دل ما منتظر کهنه سواری دگر است
#ارفع کرمانی
امشب به کویت آمدم دانم که در وا می کنی
رحمی به این خونین دل رسوای رسوا می کنی
لیلای من باشد عیان در هر زمان در هر مکان
زاهد چرا بهر نشان هی لا و الا می کنی ؟
#ارفع_كرمانى
رحمی به این خونین دل رسوای رسوا می کنی
لیلای من باشد عیان در هر زمان در هر مکان
زاهد چرا بهر نشان هی لا و الا می کنی ؟
#ارفع_كرمانى
بیا که عکس رخ یار در پیاله ماست
و این پیاله ز روز ازل حواله ماست
فتیله سوز اگر شد چراغ عمر چه غم
چراغ صاعقه برقی ز هرم هاله ماست
به رسم هدیه میان گلم نهاد دلی
عروس عشق از آن روز قباله ماست
قسم به سوره سکر و به آیه آیه می
که چشم های تو تفسیر استحاله ماست
هزار قصه نوشتیم بر صحیفه دل
هنوز عشق تو عنوان سر مقاله ماست
سری که از شش سو سرک به غیب کشد
همای ول شده از عقل در عقاله ماست
سکوت و بهت من از بغض های تو در توست
وگرنه شور نیستان ز سوز ناله ماست
گلوی تشنه کاریز بر جنازه آب
قنوت خوان قنات هزار ساله ماست
حماسه خوان شب تهمتیم گر ارفع
هنوز خون سیاوش به دوش لاله ماست
#ارفع_کرمانی
و این پیاله ز روز ازل حواله ماست
فتیله سوز اگر شد چراغ عمر چه غم
چراغ صاعقه برقی ز هرم هاله ماست
به رسم هدیه میان گلم نهاد دلی
عروس عشق از آن روز قباله ماست
قسم به سوره سکر و به آیه آیه می
که چشم های تو تفسیر استحاله ماست
هزار قصه نوشتیم بر صحیفه دل
هنوز عشق تو عنوان سر مقاله ماست
سری که از شش سو سرک به غیب کشد
همای ول شده از عقل در عقاله ماست
سکوت و بهت من از بغض های تو در توست
وگرنه شور نیستان ز سوز ناله ماست
گلوی تشنه کاریز بر جنازه آب
قنوت خوان قنات هزار ساله ماست
حماسه خوان شب تهمتیم گر ارفع
هنوز خون سیاوش به دوش لاله ماست
#ارفع_کرمانی
صد درد دل به سینه و دل جای دیگری است
باز این خرابه خانه رسوای دیگری است
باز این غریبه کیست که دل می برد ز خلق ؟
مجنون کشی به شیوه لیلای دیگری است
با یک نگاه حرف دلم را جواب گفت
شرح حدیث دل به الفبای دیگری است
دیروز وعده داد به امروز و روشن است
امروز هم اشاره به فردای دیگری است
زاهد ز چشم مست تو منعم همی کند
تنها جواب بی بصری وای دیگری است
ما سال هاست خیمه به دشت جنون زدیم
بیچاره عقل بر سر سودای دیگری است
ما را بس است ، دست نگهدار ساقیا
مستی ما ز نشئه مینای دیگری است
پیر محله ، هی هی ارفع شنید و گفت
اوراد خاص عشق به آوای دیگری است
#ارفع_کرمانی
باز این خرابه خانه رسوای دیگری است
باز این غریبه کیست که دل می برد ز خلق ؟
مجنون کشی به شیوه لیلای دیگری است
با یک نگاه حرف دلم را جواب گفت
شرح حدیث دل به الفبای دیگری است
دیروز وعده داد به امروز و روشن است
امروز هم اشاره به فردای دیگری است
زاهد ز چشم مست تو منعم همی کند
تنها جواب بی بصری وای دیگری است
ما سال هاست خیمه به دشت جنون زدیم
بیچاره عقل بر سر سودای دیگری است
ما را بس است ، دست نگهدار ساقیا
مستی ما ز نشئه مینای دیگری است
پیر محله ، هی هی ارفع شنید و گفت
اوراد خاص عشق به آوای دیگری است
#ارفع_کرمانی