دوشینه ، فتادم به رهش ، مست و خراب ،
از نشئهٔ عشقِ او ،،، نه از بادهٔ ناب ،
دانست که عاشقم ،،، ولی میپرسید ،
این کیست؟ ، کجاییست؟ ، چرا خورده شراب؟ ،
#فروغی_بسطامی
از نشئهٔ عشقِ او ،،، نه از بادهٔ ناب ،
دانست که عاشقم ،،، ولی میپرسید ،
این کیست؟ ، کجاییست؟ ، چرا خورده شراب؟ ،
#فروغی_بسطامی
گرچه آن زلف سیه را تو نمیلرزانی
پس چرا نافهٔ چین است بدین ارزانی
چون دو زلف تو پراکنده و سرگردانم
که تو یک بار مرا گرد سرت گردانی
#فروغی_بسطامی
پس چرا نافهٔ چین است بدین ارزانی
چون دو زلف تو پراکنده و سرگردانم
که تو یک بار مرا گرد سرت گردانی
#فروغی_بسطامی
مو به مویم زخم موی تو در پیچ و خم است
هیچ کس موی ندیدهست بدین پیچانی
هر که لبهای تو را چشمهٔ حیوان شمرد
بینصیب است هنوز از صفت انسانی
گیرم از پرده شد آن صورت زیبا پیدا
حاصل دیده من چیست به جز حیرانی
خون بها دادن یک شهر بسی دشوار است
دوستان را نتوان کشت بدین آسانی
#فروغی_بسطامی
هیچ کس موی ندیدهست بدین پیچانی
هر که لبهای تو را چشمهٔ حیوان شمرد
بینصیب است هنوز از صفت انسانی
گیرم از پرده شد آن صورت زیبا پیدا
حاصل دیده من چیست به جز حیرانی
خون بها دادن یک شهر بسی دشوار است
دوستان را نتوان کشت بدین آسانی
#فروغی_بسطامی
آشفتـــگــان عشقـــت
گیـرم کــه جمع گردند
جمع از کجا توان کرد
دلهـای پــاره پــاره...
با ایــن سپــاه مــژگان
از خـــانه گـــــر درآیی
تسخیـر میتوان کــرد
شهـری به یک اشاره...
#فروغی_بسطامی
گیـرم کــه جمع گردند
جمع از کجا توان کرد
دلهـای پــاره پــاره...
با ایــن سپــاه مــژگان
از خـــانه گـــــر درآیی
تسخیـر میتوان کــرد
شهـری به یک اشاره...
#فروغی_بسطامی
کسی عاشق نمیبینم و گر نه
میان جان و جانان حایلی نیست
نشاطی هست در قربان گه عشق
که مقتولی ملول از قاتلی نیست
#فروغی_بسطامی
میان جان و جانان حایلی نیست
نشاطی هست در قربان گه عشق
که مقتولی ملول از قاتلی نیست
#فروغی_بسطامی
صف مژگان تو بشکست چنان دلها را
که کسی نشکند این گونه صف اعدا را
نیش خاری اگر از نخل تو خواهم خوردن
کافرم ، کافر، اگر نوش کنم خرما را
#فروغی_بسطامی
که کسی نشکند این گونه صف اعدا را
نیش خاری اگر از نخل تو خواهم خوردن
کافرم ، کافر، اگر نوش کنم خرما را
#فروغی_بسطامی
چاره هر درد را خلق به درمان کنند
درد تو را کرده عشق مایهٔ درمان دل
گر چه صبوری خوش است در همه کاری ولی
کردن صبر از رخت کی شود امکان دل
#فروغی_بسطامی
درد تو را کرده عشق مایهٔ درمان دل
گر چه صبوری خوش است در همه کاری ولی
کردن صبر از رخت کی شود امکان دل
#فروغی_بسطامی