معرفی عارفان
1.15K subscribers
32.9K photos
11.9K videos
3.18K files
2.71K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
" اندیشه"

« ای برادر تو همه اندیشه ای
مابقی خود استخوان و ریشه ای
ور بود اندیشه ات گل، گلشنی
ور بود خاری، تو هیمۀ گلخنی»
#مثنوی – دفتر دوم

این ابیات در بیان این معنی است که چون حقیقت ذات آدمی جز اندیشه و ادراک
و هوش نیست؛ پس هر کس هرچه می‌اندیشد همان است. و این سخن پیش از مولانا نیز در سخنان نظامی و عطار
و دیگران آمده است و در مغرب زمین نیز این اندیشه سابقۀ طولانی دارد و از جمله محور اصلی فلسفۀ دکارت همین است که حقیقت ذات انسان چیزی جز ادراک
و اندیشه نیست و تنها دلیل هرکس از ذات خویش اندیشیدن اوست و لذا گفت:
من می‌اندیشم، پس هستم.

برگرفته از کتاب
« گزیدۀ فیه ما فیه – #مقالات_مولانا»
به قلم #حسین_الهی_قمشه‌ای
عالم آینه است:
نقش خود را در او می‌بینی.
همهٔ اخلاق بد
- از ظلم و کین و حسد و حرص و بی‌رحمی و کبر -
چون در توست نمی‌رنجی،
چون آن را در دیگری می‌بینی، می‌رمی و می‌رنجی. پس بدان که از خود می‌رنجی و می‌رمی.

#مقالات مولانا فیه مافیه
عالم آینه است:
نقش خود را در او می‌بینی.
همهٔ اخلاق بد
- از ظلم و کین و حسد و حرص و بی‌رحمی و کبر -
چون در توست نمی‌رنجی،
چون آن را در دیگری می‌بینی، می‌رمی و می‌رنجی. پس بدان که از خود می‌رنجی و می‌رمی.

#مقالات مولانا فیه مافیه

#فیه_ما_فیه
#مولانا
عالم آینه است:
نقش خود را در او می‌بینی.
همهٔ اخلاق بد
- از ظلم و کین و حسد و حرص و بی‌رحمی و کبر -
چون در توست نمی‌رنجی،
چون آن را در دیگری می‌بینی، می‌رمی و می‌رنجی. پس بدان که از خود می‌رنجی و می‌رمی.

#مقالات مولانا فیه مافیه

#فیه_ما_فیه
#مولانا
سخن بی‌پایان است،
اما به قدر طالب فرو می‌آید.
حكمت همچو باران است.
در معدن خویش بی‌پایان است،
اما به قدر مصلحت فرود آید
- در زمستان و در بهار و در تابستان و در پاییز، به قدر او و بیشتر و کمتر.

اما از آن‌جا که می‌آید، آنجا بی‌حد است.

شکر را در کاغذ کنند یا داروها را عطاران.

اما شکر آن قدر نباشد که در کاغذ است - کانهای شکر و کانهای دارو بی‌حد است.
و بی‌نهایت در کاغذ کی گنجد ؟

#مقالات مولانا