معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
سر ز بالین به چه امید برآرم سحری
که درآن روز نبینم رخت ای رشک پری
آه از آن شب که نگیری خبر از من درخواب
وای از آن روز که من از تو نگیرم خبری
عهد کرده است که از صحبت دونان گذرد
دیرتر می  گذر ای عمر که خوش می گذری
شهر عشق است و جنون ازهمه جا مقصد ما
خیز اگر با من و دل ، راهزنا همسفری
می شد ای کاش که یک لحظه  نباشم بی تو
یا شدی کاش دلم شاد به روی دگری
وای بر من که به سودای تو ای ماه مرا
نیست جز آه و دگر نیست درآن هم اثری
من اگر دل به تو دادم تو ز من دل بردی
گرگناهی است محبت،تو گنه کارتری
به خدایی که تو را بردن  دل داده به یاد
قسمت می دهم ای مه که ز یادم نبری
خوب شد باز شدی عاشق و شوریده عماد
ننهی باز به بالین سر بی دردسری

#عماد_خراسانی
سید عمادالدین حسنی برقعی(مبرقعی)، معروف به عماد خراسانی (۱۳۰۰ - ۲۸ بهمن ۱۳۸۲) شاعر غزل‌سرا و قصیده‌سرای مشهور خراسانی بود و از نام‌آوران شعر و غزل معاصر ایران به‌شمار می‌آمد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همه با یار خوش و، من به غم یار خوشم
سخت کاری‌ست ولی، من به همین کار خوشم

#عماد_خراسانی
معرفی عارفان
" نصب تندیس خیام نیشابوری در دانشگاه اوکلاهما آمریکا "
《شبی بر مزار خیام》

#خیام ،بوی عشق دهد خاک کوی تو
امشب ز باده مست ترم کرده بوی تو

 امشب به باده خانه‏ی عالم رسیده‏ام‏
بیهوده منت از می و مینا کشیده‏ام‏

آری چو بخت رهبرم آمد به سوی تو
بس بود بهر مستی من خاک کوی تو

هرگز ز باده این همه مستی ندیده‏ام‏
وین سرخوشی ز باده‏پرستی ندیده‏ام‏

گیسوی سنبل این همه هرساله چین نداشت‏
سلطان گُل جمال و جلالی چنین نداشت‏

آری شگفت نیست چو این‏جا مزار تست‏
در این چمن به دیده‏ی نرگس غبار تست‏

ذرات این فضا همه مستند و بی‏قرار
گل‏های این چمن همه دارند بوی یار

***
امشب ز جای خیز که مهمان رسیده است‏
از ره، #عمادِ مست و غزل خوان رسیده است‏

با یک سری که شور قیامت در آن بُوَد
 با یک دلی که دشمن دیرین جان بُوَد

 با حالتی خراب‏تر از کار روزگار
افتاده مست یکه و تنها بر این مزار

مهتاب‏روی باغ سفیداب کرده است‏
از وجد غنچه خنده به مهتاب کرده است‏

مستانه باد زلف سمن شانه می‏زند
خود را به باغ سرخوش و مستانه می‏زند

از راه دور ناله‏ی مرغی رسد به گوش‏
مرغی چو من که داده ز کف عقل و صبر و هوش‏

البته عاشقی‏ست،جدا مانده از حبیب‏
وین ناله‏ها ز جور حبیب است یا رقیب‏

با ماه گرمِ درد دل عاشقانه‏یی‏ست‏
آهنگ او ز خانه خرابی نشانه‏یی‏ست‏

اینسان که او نوای غم‏انگیز سر کند
بسیار مشکل است که شب را سحر کند

مستانه سرگذاشته‏ام من به روی دست‏
با خویش گرم زمزمه‏یی سوزناک و مست‏

گردیده خاطرات مجسم برابرم
وز اشک خود ز هر شبه با آبروترم

***
ای دل به راه عشق، غم هست و نیست،نیست‏
هستیّ و نیستی به بر عاشقان یکی‏ست‏

امشب ز باده آتش دل باد می‏زنم‏
دیوانه می‏شوم به خدا داد می‏زنم‏

ای اوستاد و رهبرِ مستانِ هوشیار
برخیز می‏خوریم علی‏رغم روزگار

برخیز با #عماد دمی هم‏پیاله شو
و ز سیر و گشت مبهم گردون بناله شو

من یک غزل بخوانم از آن عاشقانه‏ها
تو یک ترانه سرکنی از آن ترانه‏ها

گاه از گلوی شیشه برآریم ناله‏یی‏
گاهی کشیم ناله و گاهی پیاله‏یی‏

باهم، نوای عشق و جنون ساز می‏کنیم‏
می می‏خوریم و مشت فلک باز می‏کنیم‏

آن‏قدر در میان قفس داد می‏زنیم‏
کآتش به آشیانه‏ی صیاد می‏زنیم

***
پروانه‏وار سوخته، شب را سحر کنیم‏
با بال‏های سوخته باهم سفر کنیم‏

برخیز باده دارم و این باغ خلوت است‏
ای میزبان مخواب که دور از فُتُوت است‏

اما نه، هرکه رفت دگر بار برنگشت‏
و ز سِرّ خاک تیره، کسی باخبر نگشت‏

این گیر و دار عمر به غیر از خیال نیست‏
معلوم نیست،حاصل این گیر و دار چیست‏

امشب عجب ز باده مرا فکرِ درهمی‏ست‏
با عالم خیال، مرا باز عالمی ست‏

ورنه چو خاک گشته دل و آرزوی تو
 بیهوده دل کند هوسِ جست‏وجوی تو

#خیامِ من بخواب که من هم بر آن سرم‏
کز این قفس به گلشن آزادگان پَرَم

#عماد_خراسانی




قطعه شعر" شبی بر مزار خیام"
از #عماد_خراسانی



بسیار شنیدی و لذت بخش
با خوانش زیبای #عماد_خراسانی
تو که یک گوشٖه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

نیست دیگر بخرابات خرابی چون من
باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد؟

#عماد_خراسانی
آن که می داد تو را حسن و نمی داد وفا
کاشکی فکر من عاشق و شیدا می کرد

یا نمی داد تو را اینهمه بیداد گری
یا مرا در غم عشق تو شکیبا می کرد

#عماد_خراسانی
دلم آشفته‌ی آن مایه‌ی ناز است هنوز
مرغِ پرسوخته در پنجه‌ی باز است هنوز

جان به لب آمد و لب بر لبِ جانان نرسید
دل به جان آمد و او بر سرِ ناز است هنوز

گرچه بیگانه ز خود گشتم و دیوانه ز عشق 
یار، عاشق‌کش و بیگانه‌نواز است هنوز

خاک گردیدم و بر آتشِ من آب نزد
غافل از حسرتِ اربابِ نیاز است هنوز

گرچه هر لحظه مدد می‌دهدم چشمِ پُر آب
دلِ سودازده در سوز و گداز است هنوز

همه خفتند به غیر از من و پروانه و شمع
قصّه‌ی ما دو سه دیوانه دراز است هنوز

گرچه رفتی، ز دلم حسرتِ رویِ تو نرفت
درِ این خانه به امّیدِ تو باز است هنوز

این چه سودا ست "عمادا" که تو در سر داری
وین چه سوزی‌ست که در پرده‌ی ساز است هنوز

#عماد_خراسانی
آن که می داد تو را حسن و نمی داد وفا
کاشکی فکر من عاشق و شیدا می کرد

یا نمی داد تو را اینهمه بیداد گری
یا مرا در غم عشق تو شکیبا می کرد

#عماد_خراسانی
از دل ای آفت جان صبر توقع داری؟

مگر اين كافر ديوانه به فرمان من است؟


#عماد_خراسانی
.
چون نکو می نگرم شمع تو، پروانه توئی
حرم و دیر توئی کعبه و بتخانه توئی

راز شیرینی این عالم افسانه توئی
لب دلدار توئی، طرّه جانان توئی


#عماد_خراسانی
عهد کردم ، این پریشانی ،

دگر ، با کس ، نگویم ،



گفت آخر ، با تو ،، دردم ،

اشکِ گرم و آهِ سردم ،





می‌روی و ، می‌روم پیمانه گیرم ،

تا ندانم ،



من #که بودم؟ ،

یا #چه بودم؟ ،

یا #چه هستم؟ ،

یا #چه کردم؟ ،




#عماد_خراسانی

مستی‌دو ڪس‌دارم، من مست و نگارم مست
من داغ چو تابستانم وآن تازه بهارم مست

امشب زده معجونی این مغز پر از سودا
زآن‌‌هم‌شده غم‌مجنون، هم‌صبر و قرارم مست

من عشقم و من ذوقم، من شورم و من شوقم
بر گردن جان طوقی از عشق تو دارم مست

فردا ڪه از این وادے رحلت بودم ناچار
گرد سر تو گردد ذرات غبارم مست

اے شیشە عمرم باش از سنگ حوادث دور
دستی به دعا خوش‌تر هم با تو برآرم مست

در واقعه‌اے ڪز آن پرهیز و گریزے نیست
خواهم به برت باشم تا جان بسپارم مست

دیوان و ڪتابم مست در حشر حسابم مست
صحراے بدان پهنا از شور و شرارم مست

گر مست نی‌ام امشب، شرمندە جاویدم
هم عاشق و هم معشوق، هم باده‌گسارم مست

هر صفحه ڪه بگشایی ز اوراق ڪتاب من
جز عشق نمی‌بینی شعر است و شعارم مست

جز عشق نمی‌گویم، جز عشق نمی‌جویم
در چرخ جنون چرخم، خود دست و مدارم مست

عیش است و طرب ما را مقصود در این صحرا
تا قد چو ڪمان گردد زین طرفه شڪارم مست

بزمی‌ست مرا در دل از خلد برین خوشتر
ڪو آن ڪه چنین حالی با وے بگذارم مست

ڪو دمخور هشیارے، ڪاین مستی من خواهد
زین باده بسی دارم، دنبال خمارم مست

بیهوده نمی‌گویم اے آن‌ڪه دلی دارے
یڪ لحظه بیا و باش جاوید ڪنارم مست


#عماد_خراسانی
ترانه‌ مستانه‌ غزل(منتخب غزل معاصر ایران)
هرچند دیرگاهی‌ست قصد‌ِ جفا نداری
عمرِ منی‌ّ و دانم آخر وفا نداری...

#عماد_خراسانی
گُل را برای صحبتِ خار آفریده‌اند
دیوانه بلبل، این‌همه غوغا چه می‌کنی؟...

#عماد_خراسانی
‍ ‍ امشب ندانم ای بت زیبا چه میکنی
ما بی‌تو خون خوریم ، تو بی‌ما چه میکنی؟

گویی که همچو مایی و بی ما بِسَر بَری
برگو که عاشقی و شکیبا چه میکنی؟

یک آسمان ستاره شَبَم زیرِ دامن است
ای ماهِ من بگو که تو شب‌ها چه میکنی؟

خون ریختن به ناحق و با غیر ساختن
امروز میتوانی ، فردا چه میکنی؟

گُل را برای صُحبتِ خار آفریده اند
بیچاره بلبل! این همه غوغا چه میکنی؟

گیرم جَفا کنی و نهانی خطا کنی
با آن دو مَستِ نرگسِ گویا ، چه میکنی؟

گیرم که آه و ناله نهان میکُنی عِماد
با اشک‌های دیده یِ رسوا چه میکنی؟

#عماد_خراسانی
Piri
Mohamd Reza Shajarian
یره گه کار مو و تو دره بالا می‌گیره
ذره ذره دره عشقت تو دلم جا می‌گیره

روز اول به خودم گفتم ایم مثل بقی
حالا کم‌کم می‌بینم کار دره بالا می‌گیره

چن شبه واز مث بیس سال پیش ازای مرغ دلم
تو زمستون بهونه‌ی سبزه و صحرا می‌گیره

چن شبه واز مو دوزم چشمامه تا صبحه به چخت
یا بیک سم بی‌خودی مات ممنه، را می‌گیره

تا سحر جل مزنم خواب به سراغم نمیه
هی دلم مثل بچه بهنه‌ی بیجا می‌گیره

موگومش هر چی که مرگت چیه کوفتی! نمگه
عوضش نق مزنه ذکر خدایا می‌گیره

پیری و معرکه گیری که مگن حال مویه
دفتر عمر دره صفحه‌ی پینجاه می‌گیره

او که عاشق شده پنهون مکنه مثل اویه
که سوار شتر و پوشتشه دولا می‌گیره

کتا کردن دامنا تا بیخ رون، مشتی عماد
دیگه مجنون توی خواب دامن لیلی می‌گیره

#عماد_خراسانی
آواز استاد جان شجریان💠
گویند که یار دگری جوی و ندانند
بایست که قلب دگری داشته باشم

#عماد_خراسانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



این همه قصه ز غوغای گرفتاران است


ورنه از روز ازل دام یکی، دانه یکی ا
ست


#عماد_خراسانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
" بسیار سخن بود،
               نگفتیم و گذشتیم..."

مردیم و برفتیم و به لب راز نیامد

#عماد_خراسانی
از تو آنی ، دل دیوانه من غافل نیست
این که در سینه من هست تو هستی دل نیست

آن که بالا و بَرِ زُلف دلاویز تو را
دید و زنجیری زُلف تو نشد عاقل نیست

شرم از موی سپید و رخ پُر چین دارم
ورنه آن کیست که بر چون تو بُتی مایل نیست

مکن آزار دلی را که به جان طالب توست
وانگهش هیچ جز این هدیه نا قابل نیست

آه ای عشق ! چه سود از کشش و کوشش ما
عمر ما عمر حباب است و تو را ساحل نیست

#عماد_خراسانی
از تو اے عشق در این دل چہ شررها دارم
یادگار از تو چہ شبها، چہ سحرها دارم

تو مرا والہ و آشفتہ و رسوا ڪردی
تو مرا غافل از اندیشہ فردا ڪردی

گرچہ اے عشق شڪایت ز تو چندان دارم
ڪہ بہ عمرے نتوانم همہ را بشمارم

باز هم گرم از این آتش جانسوز توام
سرخوش از آہ و غم و درد شب و روز توام

ڪاش دائم دل ما از تو بلرزد اے عشق
آندلے ڪز تو نلرزد بہ چہ ارزد اے عشق


#عماد_خراسانی