معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
#امشب_با_حافظ

می‌ترسم از خرابی ایمان که می‌برد
محراب ابروی تو حضور نماز من

مست است یار و یاد حریفان نمی‌کند
ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من

زاهد چو از نماز تو کاری نمی‌رود
هم مستی شبانه و راز و نیاز من
#امشب_با_حافظ

از دست غیبت تو شکایت نمی‌کنم
تا نیست غیبتی نبود لذت حضور

گر دیگران به عیش و طرب خرمند و شاد
ما را غم نگار بود مایه سرور
#امشب_با_حافظ

ساقیا پیمانه پر کن زانکه صاحب مجلست
آرزو می‌بخشد و اسرار می‌دارد نگاه

ساز چنگ آهنگ عشرت صحن مجلس جای رقص
خال جانان دانهٔ دل زلف ساقی دام راه

دور از این بهتر نباشد ساقیا عشرت گزین
حال از این خوشتر نباشد حافظا ساغر بخواه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#امشب_با_حافظ

پاسبانِ حرمِ دل شده‌ام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نَگْذارم

دیدهٔ بخت به افسانهٔ او شد در خواب
کو نسیمی ز عنایت که کُنَد بیدارم؟
#امشب_با_حافظ

بر گیر شراب طرب‌ انگیز و بیا
پنهان ز رقیب سفله بستیز و بیا

مشنو سخن خصم که بنشین و مرو
بشنو ز من این نکته که برخیز و بیا
#امشب_با_حافظ

گوییا خواهد گشود از دولتم کاری که دوش
من همی‌کردم دعا و صبح صادق می‌دمید

با لبی و صد هزاران خنده آمد گل به باغ
از کریمی گوییا در گوشه‌ای بویی شنید

دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باک
جامه‌ای در نیک نامی نیز می‌باید درید
#امشب_با_حافظ

می‌ترسم از خرابی ایمان که می‌برد
محراب ابروی تو حضور نماز من

مست است یار و یاد حریفان نمی‌کند
ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من

زاهد چو از نماز تو کاری نمی‌رود
هم مستی شبانه و راز و نیاز من
#امشب_با_حافظ

آن چه سعی است من اندر طلبت بنمایم
این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد

عارضش را به مثل ماه فلک نتوان گفت
نسبت دوست به هر بی سر و پا نتوان کرد

مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست
حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد
#امشب_با_حافظ

حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر
کنایتیست که از روزگار هجران گفت

گره به باد مزن گر چه بر مراد رود
که این سخن به مثل باد با سلیمان گفت

که گفت حافظ از اندیشه تو آمد باز
من این نگفته‌ام آن کس که گفت بهتان گفت
#امشب_با_حافظ

تو با خدای خود انداز کار و
دل خوش دار ...
#امشب_با_حافظ

لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام
اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم

عشوه‌ای از لب شیرین تو دل خواست به جان
به شکرخنده لبت گفت مزادی طلبیم

چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد
ما به امید غمت خاطر شادی طلبیم