معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
‍ نکیسا چون زد این طیاره بر چنگ
ستای باربد برداشت آهنگ

به آواز حزین چون عذرخواهان
روان کرد این غزل را در سپاهان

سحرگاهان که از می مست گشتم
به مستی بر در باغی گذشتم

بهاری مشگبو دیدم در آن باغ
به چنگ زاغ و در خون چنگ آن زاغ

گل صد برگ با هر برگ خاری
به زندان کرده گنجی در حصاری

حصاری لعبتی در بسته بر من
حصاری قفل او نشکسته دشمن

بهشتی پیکری از جان سرشتش
ز هر میوه درختی در بهشتش

ز چندان میوه‌های تازه و تر
ندیدم جز خماری خشک در سر

پری روئی که در دل خانه کرده
دلم را چون پیری دیوانه کرده

به بیداری دماغم هست رنجور
کز اندیشه‌ام نمی‌گردد پری دور

و گر خسبم به مغزم بر دهد تاب
پری وارم کند دیوانه در خواب

پری را هم دل دیوانه جوید
در آبادی نه در ویرانه جوید

همانا کان پری روی فسون سنج
در آن ویرانه زان پیچید چون گنج

گر آن گنج آید از ویرانه بیرون
به تاجش بر نهم چون در مکنون

بخواب نرگس جادوش سوگند
که غمزه‌اش کرد جادو را زبان بند...

#نظامی_گنجوی
سیاسی‌سازی نظامی گنجوی در دوران مدرن

اتحاد جماهیر شوروی می‌خواست برای آذربایجان هویتی ملّی و تاریخی بتراشد و برای این ملّت‌سازی نیاز به قهرمان‌‌ و چهرهٔ ملّی داشت؛ پس در سال ۱۹۳۸ هشتصدمین سالگرد نظامی را برگزار کرد و در این مراسم او را «شاعر بزرگ آذری» معرفی کرد. این مضحکه در حالی اتفاق افتاد که این شاعر بزرگ در تمام دانشنامه‌هایی که پیش از سال ۱۹۳٠ در روسیه چاپ شده شاعری ایرانی شناخته شده بود. سپس کارزاری سیاسی آغاز شد و در سال ۱۹۳۹ گزارشی در روزنامهٔ رسمی حزب کمونیست انتشار یافت که مرغ پخته را در دیگ می‌خنداند:
«رفیق استالین در باب شاعر آذربایجانی گفته این شاعر بزرگ ما نباید به ادبیات ایران نسبت داده شود ولو این که بیشتر[!] آثارش را به زبان فارسی نوشته باشد. نظامی در اشعارش اظهار می‌کند که مجبور به استفاده از زبان فارسی بوده است، زیرا به او اجازه نمی‌داده‌اند با هموطنانش به زبان مادری سخن بگوید.»

اول این که همهٔ آثار نظامی به فارسی است نه «بیشتر» آن! دوم این که هیچ قدرتی نمی‌تواند شاعر را وادار کند به زبانی که دوست ندارد، با استفاده از افسانه‌ها و اسطوره‌های ایرانی، چندین شاهکار ادبی بسازد!
در هر حال استالین این تخم لق را در دهان برخی نظریه‌پردازان ایدئولوژی‌زده شکست، آثاری تولید شد و عده‌ای ناآگاهانه به این شبه‌پژوهش‌ها استناد کردند. سیاوش لُرنژاد و علی دوست‌زاده در کتاب خوب «سیاسی‌سازی نظامی گنجوی در دوران مدرن» به بسیاری از این شبهات و ادعاهای بی‌مبنا پاسخ علمی، مستند و درخور داده‌اند. شماری از موضوعاتی که در کتاب به آن پرداخته شده است:
«مدفن نظامی»، «یادکرد نظامی در منابع معتبر غربی به عنوان شاعری ایرانی»، «نظامی و زبان فارسی»، «تفسیر نادرست رابطهٔ نظامی و شروانشاه به سبب خوانش نادرست ابیات»، «ابداع عنوان دلبخواهیِ مکتب آذربایجانی»، «تحریف واژهٔ "بیدارتَرَک" به "بیدارتُرک" در بیتی از نظامی»، «جعل اشعار دروغین به نام نظامی و انتساب دیوان ترکی به او»، «منابع جدید دربارهٔ ساکنان آذربایجان، ارّان و شروان»، «ترکانه‌سخن» و...

پایان سخن و سخن پایانی بیتی‌ست از نظامی:
«همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل»


▪️نظامی گنجوی، سیاوش لرنژاد و علی دوست‌زاده، ترجمهٔ قدرت قاسمی‌پور

#ادبیات
#نظامی_گنجوی
گرچشم بگردانے آشوب جہان گردی
آشوب جہان گردی گر چشم بگردانے

یک غمزه پنہانے در کار نظامے کن
در کارنظامے کن یک غمزه پنہانے


#نظامی_گنجوی
بر در خویش سرفرازم کن
وز در خلق بی نیازم کن

نان من بی میانجی دگران
تو ده، ای رزق بخش جانوران

راز گویم به خلق خوار شوم
با تو گویم، بزرگوار شوم

هفت پیکر #نظامی_گنجوی
۲۱ اسفند
روز بزرگداشت #نظامی_گنجوی
(جمال‌الدین ابومحمّد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤیَّد)
(۵۳۵ هـ. ق – ۶۰۷–۶۱۲ هـ. ق)
متخلص به #نظامی و نامور #حکیم_نظامی
شاعر و داستان‌سرای پارسی‌گوی در سده ششم هجری (دوازدهم میلادی)
وی به عنوان صاحب سبک و پیشوای داستان‌سرایی در ادبیات پارسی شناخته شده‌است.
آرامگاه نظامی گنجوی، در حاشیه غربی شهر گنجه قرار دارد.
نظامی در زمرهٔ گویندگان توانای شعر پارسی است، که نه‌تنها دارای روش و سبکی جداگانه است، بلکه تأثیر شیوهٔ او بر شعر پارسی نیز در شاعرانِ پس از او آشکارا پیداست. نظامی از دانش‌های رایج روزگار خویش (علوم ادبی، نجوم، فلسفه، علوم اسلامی، فقه، کلام و زبان عرب) آگاهی گسترده‌ای داشته و این ویژگی از شعر او به روشنی دانسته می‌شود.
۲۱ اسفند سالروز درگذشت نظامی گنجوی

(زاده سال ۵۳۵ق گنجه -- درگذشته ۲۱ اسفند ۵۷۸ش=۶۱۲ق گنجه) شاعر

او که شاعری داستانسرا و استاد سرایش مثنوی داستانی بود، ليلی و مجنون، خسرو و شيرين، هفت پيكر و اسكندرنامه از جمله آثار اوست. وی شهرت از شهر گنجه قفقاز برد و مردی گوشه‌گير بود كه اميران زمان خود را مدح نگفت. او مدح گفتن شاهان، اميران و مقامات وقت را دروغگویی و چاپلوسی و نوعی گناه می‌دانست و در اين باره گفته است:
چو نتوان راستی را درج كردن
دروغی را چه بايد خرج كردن

این شعر گنجوی که به انگلیسی و زبانهای اروپایی دیگر ترجمه شده در مقدمه کتابهای درسی «خبرنویسی» درج شده و با استناد به آن به کسانی که بعدا «خبرنویس» می‌شوند گوشزد می شود که اگر نتوانند حقیقت یک رویداد را بنویسند، بهتر است که از آن بگذرند تا مطلب نادرست و ناقص بنویسند و بخورد مخاطب دهند. مخاطب خریدار خبر است و نباید به او کم فروشی و بنجل فروشی کرد.
وی از زادگاهش، جز يك سفر به تبريز خارج نشد. داستانهای دوران ساسانيان، زمینه ساز نظامی در تنظیم خسرو و شيرين و هفت پيكر "بهرام نامه" بوده‌اند.
در مورد زادگاهش، سند دقيقى در دست نيست، اما برخى از منابع زادگاهش را تفرش يا فراهان دانسته‌اند، ولى چون در گنجه زيسته به گنجوى شهرت يافته.

این سروده زیبا از اوست:

همه عالم تن است و ایران دل   
نیست گوینده زین قیاس خجل

چون‌که ایران دل زمین باشد  
دل ز تن به بود یقین باشد

مینگیز فتنه میفروز کین  
خرابی میاور در ایران زمین

تو را ملکی آسوده بی داغ و رنج   
مکن ناسپاسی در آن مال و گنج
#نظامی_گنجوی، د
تیز فهمی، دور بینی، دلبری، رامش گری

راست طبعی، غمگساری، مونسی، دلداده‌ای...


#نظامی_گنجوی
داستان پیرزن و سلطان سنجر

از «مخزن‌الاسرار» حکیم
#نظامی_گنجوی:
[ مقالت چهارم ]

شحنه بوَد مست که آن خون کند
عربده با پیرزنی چون کند؟!

رطل‌زنان دخل ولایت برند
پیره‌زنان را به جنایت برند

آنکه درین ظلم، نظر داشته است
سِتر من و عدل تو برداشته است

گر ندهی دادِ من ای شهریار!
با تو رود روز شمار، این شمار

داوری و داد، نمی‌بینمت
وز ستم آزاد، نمی‌بینمت

از مَلکِان قوّت و یاری رسد
وز تو به ما بین که چه خواری رسد!

شاه که ترتیب ولایت کند
حکم رعیّت به رعایت کند

عالَم را زیر و زبر کرده‌ای
تا تویی، آخِر چه هنر کرده‌ای؟!

سنجر کاقلیم خراسان گرفت
کرد زیان کاین سخن آسان گرفت

شرم درین طارم ازرق نماند
آب درین خاک معلّق نماند



رطل‌زنان: میخوارن. رطْل: پیمانۀ شراب.
طارم ازرق: آسمان
آب: آبرو و شرف
سخن کان از سر اندیشه ناید
نوشتن را و گفتن را نشاید

سخن را سهل باشد نظم دادن
بباید لیک بر نظم ایستادن

سخن بسیار داری اندکی کن
یکی را صد مکن صد را یکی کن
#نظامی_گنجوی

‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌
لیلی به کرشمه، زلف بر دوش
مجنون به وفاش، حلقه در گوش

لیلی سرِ زلف شانه می کرد
مجنون دُرِ اشک دانه می کرد

#نظامی_گنجوی
مرضیه و گلپا رنگارنگ۱۹۷ب(دشتی)
@matalebzib
#مرضیه #گلپا
گلهای رنگارنگ ۱۹۷ب
( ديدی ای مه )
دشتی
آواز : تا چند گرد كعبه بگردم ( #صائب_تبریزی )
تصنیف ضربی : ديدی ای مه (#رهی_معیری
همنواز آواز :
#جلیل_شهناز #امیرناصرافتتاح
آهنگ بی کلام : #علی_تجویدی
آهنگ ترانه : #حسین_یاحقی
اشعار متن :
#پژمان_بختياری  #نظامی_گنجوی
نوازندگان : ارکستر گلها
گوینده : #روشنک
مرضیه و گلپا رنگارنگ۱۹۷ب(دشتی)
@matalebzib
#مرضیه #گلپا
گلهای رنگارنگ ۱۹۷ب
( ديدی ای مه )
دشتی
آواز : تا چند گرد كعبه بگردم ( #صائب_تبریزی )
تصنیف ضربی : ديدی ای مه (#رهی_معیری
همنواز آواز :
#جلیل_شهناز #امیرناصرافتتاح
آهنگ بی کلام : #علی_تجویدی
آهنگ ترانه : #حسین_یاحقی
اشعار متن :
#پژمان_بختياری  #نظامی_گنجوی
نوازندگان : ارکستر گلها
گوینده : #روشنک
مناظره‌ی خسرو و فرهاد در مورد عشق فرهاد به شیرین
از زیباترین توصیفات عشق است:

بگفتا عشق شيرين بر تو چونست؟⁣
بگفت از جان شيرينم فزونست!⁣
بگفتا هر شبش بيني چو مهتاب؟⁣
بگفت آري چو خواب آيد، کجا خواب!⁣
بگفتا دل ز مهرش کي کني پاک؟⁣
بگفت آنگه که باشم خفته در خاک!⁣
بگفتا گر خرامي در سرايش؟⁣
بگفت اندازم اين سر زير پايش!⁣

بگفتا گر کند چشم تو را ريش؟⁣
بگفت اين چشم ديگر دارمش پيش!⁣
بگفتا گر کسيش آرد فرا چنگ؟⁣
بگفت آهن خورد، ور خود بود سنگ!⁣

بگفتا گر نيابي سوي او راه؟⁣
بگفت از دور شايد ديد در ماه!⁣
بگفتا دوري از مه نيست در خوَر؟⁣
بگفت آشفته از مه دور بهتر!⁣

بگفتا گر بخواهد هر چه داري؟⁣
بگفت اين از خدا خواهم به زاري!⁣
بگفتا گر به سر يابيش خوشنود؟⁣
بگفت از گردن اين وام افکنم زود!⁣

بگفتا دوستيش از طبع بگذار!⁣
بگفت از دوستان نايد چنين کار!⁣

« #نظامی_گنجوی »⁣
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
رقصِ " #هفت_پیکر"
برگرفته از اثرِ فاخرِ ایرانیِ
"هفت پیکر" #نظامی_گنجوی

محل اجرا : کاخ #گلستان
موسیقی : #فرامرز_پایور
دل به نادانی بدادم در کف عیاره ای
دلگشایی ، جانفزایی ، غم بری ، غمخواره ای

گلرخی ، شکّرلبی ، سنگین دلی ، سیمین بری
سرو قدّی ، لاله خَدّی ، مشتری رخساره ای

دلفریبی ، جانستانی ، کج سری ، عشوه گری
بیوفایی ، پُر جفایی ، کین کشی ، خونخواره ای

شوخ چشمی ، سرکشیّ و ناوک اندازی بُتی
دلپذیری ، زیرکی ، مستکبری ، هُشیاره ای

خوشنوایی ، خوش لقایی ، خوش وصالی همچو ماه
ماهرویی ، مهوشی ، مَه چهره ای ، مَه پاره ای

تیز فهمی ، دور بینی ، دلبری ، رامشگری
راست طبعی ، غمگساری ، مونسی، دلداده ای

ای نظامی گلرخی را هان چرا گفتی چنین ؟
چون نداری یادگار از روی او نظّاره ای...




#نظامی_گنجوی
چون سپر انداختـن آفتاب
گشت زمین راسپرافکن برآب

گشت جهـان ازنفسش تنگ‌تر
وز سپــر او سپرک رنگ‌تـر

با سپـر افکندن اولشگرش
تیغ کشیـدنـد به قصـد سرش

#نظامی_گنجوی
.
به شغل جهان رنج بردن چه سود
که روزی به کوشش نشاید فزود

جهان غم نیرزد به شادی گرای
نه کز بهر غم کرده‌اند این سرای

جهان از پی شادی و دلخوشیست
نه از بهر بیداد و محنت کشیست

         #نظامی_گنجوی